1

حکم رانی در اندیشه سعدی

عباس کاظمی

قایم مقام سازمان معلمان ایران

سعدی که بورسیه حکومت وقت در نظامیه بغداد بوده است ، بعد از تحصیل هیچ منصب وزیری ودبیری و… را نمی پذیرد .

و می گوید : مرا طبع از این نوع خواهان نبود –  سر مدحت پادشاهان نبود

سعدی  راه اندرز ونصحیت پادشاهان و رام کردن قدرت سیاسی وحشی را در پیش می گیرد وچنان شالوده محکم ، انسانی و مردمی از قدرت سیاسی را ترسیم می کند که در قلمرو کمتر آثار سیاسی دیده می شود .وی دغدغه  طرفداری از مردم را داشت و در بوستان از خداوند شروع می کند تا به حاکم می رسد . خداوند سعدی بخشنده،دستگیر ، خطابخش ، عزیز و رفیق و شفیق است و خداوند را الگوی شاه برمی شمارد که باید از آن  تقلید وپیروی کند . وی ریشه مشروعیت حکومت را رضایت مردم می داند و می گوید :

برو پاس درویش محتاج دار  –  که شاه از رعیت بود تاجدار

رعیت چوبیخند  و سلطان درخت – درخت ای پسر باشد از بیخ سخت

مکن تاتوانی دل خلق ریش –  وگرمی کُنی ، می کَنی  بیخ خویش

فراخی در آن مرز و کشور مخواه _ که دلتنگ بینی رعیت ز شاه

دگر کشور آبادبیند به خواب – که دارد دل اهل کشور خراب

برآن باش تا هرچه نیت کنی – نظر درصلاح رعیت کنی

سعدی منشاء حکومت را نه ارث پدر ، نه هدیه خداوند و نه قدرت سپاهی  و نظامی حاکم بلکه مشروعیت و بقاءحکومت را ناشی از  رضایت مردم می داند .و نتیجه کار آمدی حکومت را رضایت درونی وباطنی مردم از زندگیشان می داند .و حکمرانی مطلوب و پایدار را ناشی از رضایت طبقات مختلف بویژه طبقات کارگر و کشاورز(رعیت) می داند و توسعه یافتگی را ناشی از حال خوش  و رفاه مردم قلمداد می‌کند ،مردمداری را اساس بقا و پایداری حکومت می پندارد ،پس فقر و بیکاری و تورم و خشونت ورزی و….که حال مردم را خراب می‌کنند می توان عامل عدم مشروعیت و ناپایداری حکمرانی دانست.

#اختصاصی سخن معلم