رنسانس فرهنگی زنان
در نشست جنبش زنان ایران با نگاهی به اعتراضات کنونی مطرح شد
نیره خادمی
جامعه ایران دیگر آن جامعه دوران قاجار یا دوره انتقال قاجار به پهلوی، جامعه پس از انقلاب، دوران اصلاحات و حتی جامعه دهه 80 نیست؛ تغییر کرده، همانگونه که زنان این جامعه تغییر کردهاند. اگر زنان در جنبشهای برابریخواهی چند دهه گذشته، خواستههای خود را از طریق جامعه مدنی قابل تحقق میدانستند، حالا خود دست به کار شدهاند. جامعه هم در مقاطع مختلف استقلال و پوشش اختیاری آنان را در این سطح نمیپذیرفت ولی حالا دستکم بخشی از جامعه آن را پذیرفته است. شکلی از این تغییر از سال 96 به بعد دیده شد و زنان از آن پس دیگر زنان سابق نبودند. اعتراض کردند و حتی فارغ از نگاههای سیاسی که به اعتراض آنها شد، خواستند تا مرئیتر باشند. جامعه ایران با رنسانس فرهنگی روبرو است، تغییراتی در این جامعه رخ داده که یک شبه نبوده است.
وارد الگوی جدیدی از کنش اجتماعی شدیم
فاطمه صادقی، جامعهشناس و فعال حقوق زنان در نشستی که دوشنبه هفته گذشته در موسسه رحمان با عنوان جنبش زنان ایران با نگاهی به اعتراضات کنونی برگزار شد از وضعیت زنان طبقه فرودست سخن گفت و اینکه شرایط آنها حتی با مردان این طبقه قابل مقایسه نیست. او معتقد است که مردان این طبقه به هر نحوی با امتیازهای دیگر گروههای اجتماعی در نهایت زندگی خود را بهبود میبخشند اما زنان این طبقه اگر مجبور به این کار شوند مخفیانه و دور از دید فامیل و خانواده است: « آنها مدام در حال فرار هستند و از رسمیت برخوردار نیستند و به تعبیر من دارای زیست غیر رسمی هستند؛ نه به معنی زندگی در سکونتگاههای غیر رسمی بلکه زیستی که به خاطر آن ممکن است در معرض بازخواست قرار بگیرند اما این زنان در بسیاری مواقع تلاش میکنند مرئی باشند و دیده شوند.»
خانواده تبدیل به کالای لوکس شده
نهاد خانواده در ایران از نظر فاطمه صادقی تبدیل به کالای لوکس شده که زنان و به ویژه زنان طبقه فرودست به آن دسترسی ندارند چرا که تشکیل خانواده نیاز به ثروت و سرمایه اجتماعی دارد. او از کنشگریهای زنان در سال 96 و ویژگیهایی که از آن به بعد در جنبش زنان دیده شد، یاد میکند که در هیچ جنبش دیگری شاهد آن نبودهایم:«این کنشگری از سالهای قبل فاصله گرفته و سراغ اصل ماجرا رفته است. زنان دیگر نمیخواهند خود را در غالب گروههای اجتماعی سازماندهی کنند و خواستهها را از طریق جامعه مدنی پیش ببرند. این راهها را قبلا آزموده و نتیجه نگرفتهاند. جامعه مدنی نمیتواند مطالبات زنان را تا این حد پیش ببرد بنابراین زنان به صورت فردی و به شکل اعتراض مسالمتآمیز وارد عمل شدند. این اعتراضات فراطبقانی، فراقومیتی و فرادینی است، خواستهها رادیکال شده است و دیگر مانند جنبش سبز طبقاتی نیست. برخی یافتههای پژوهشها نشان میدهد تعداد زیادی از زنان فرودست شرکتکننده در این جنبش مهاجر هستند و در مشاغل خدماتی کار میکنند. در سالهای قبل زنان فرودست در فعالیتهای اجتماعی و سیاسی شرکت نمیکردند ولی این جنبش، زنان را سیاسی کرد. از 96 به بعد شاهد تحول اساسی طبقات فرودست هستیم و وارد الگوی جدیدی از کنش اجتماعی شدیم. ما از حالت مقاومتگونه دهه اول انقلاب فاصله گرفتیم و مقاومت تبدیل به کنش اعتراضی شده است.»
مردانی که نه گفتند
تفاوتهای این خیزش با آنچه در کشورهای منطقه و اعتراضات اتفاق افتاد بخش دیگری از صحبتهای صادقی بود. جنبشی که در ایران نه فقط سیاسی که اجتماعی است و زنان جلودار آن هستند: «در سوریه زنان حضور چشمگیری نداشتند و در مصر بعد از اتفاقات میدان التحریر بخش زیادی از خانوادهها جلوی حضور زنان در خیابان را گرفتند اما در ایران شاهد چنین چیزی نبودیم. صحبتم به معنای این نیست که طرف مقابل خیلی کارها را انجام نداده ولی با وجود این، زنان جلودار بودند و در حال بازتعریف سیاست هستند. امروز با نسلی از مردانی روبرو هستیم که بخشی از آنان به امتیازاتی که به واسطه جنسیت داده میشود، نه میگویند و کنار زنان میایستند. البته که همچنان بخشی از جامعه با سیاستهای اجرایی موافق است ولی چه اتفاقی افتاده که بخشی از مردان این کار را انجام میدهند و چرا در مقابل زنان نایستادند؟ این انتخاب اخلاقی نیست بلکه سیاسی- اجتماعی است و این جنبش تنها نمود سیاسی ندارد بلکه دارای نمودی فرهنگی و اجتماعی است.»
از نظر او در سالهای اخیر با رنسانس فرهنگی روبرو بودهایم که شاید همه اقشار جامعه را در برنگیرد اما بخشهایی از این جامعه در حال فکر به مفاهیم زن و نابرابری جنسیتی است و همین موضوع حمایت اجتماعی از این جنبش را میسازد:«جنبش اخیر باعث شد دوباره درباره نابرابریهای اجتماعی بیندیشیم. در حال حاضر درست سر جایی که باید بایستیم، ایستادهایم و این جنبش به قدری اهمیت دارد که نمیتوان گفت فقط جنبشی در کنار سایر جنبشهای اجتماعی است.»
مقاومت زنان پیشینه تاریخی دارد
این تغییرات یک شبه اتفاق نیفتاده و نتیجه سالها مقاومت زنان در حافظه تاریخی است. یکی از دورترین نمونههای مقاومت زنان در زمان تشکیل انجمن شکوفه توسط مریم عمید، روزنامهنگار دوران قاجار ملقب به مزینالسلطنه و ثبتنام هزار زن تنها در 5 هفته در این انجمن اتفاق افتاد. این انجمن در سال 1292 با سه هدف ترویج مصرف اشیای ساخت ایران؛ ترقی صنایع هنری دختران و شاگردان مدارس و کسب تربیت علم و هنر تاسیس شده بود. زنان و به بیان دیگر مادربزرگهای ما از 110 سال پیش و شاید هم خیلی قبلتر، کنشهای مقاومتگونه را آغاز کردند ولی همواره قدرتی در حاکمیت و جامعه سنتی وجود داشت که آنها را به عقب میراند. در سالهای گذشته اما زنان بهطور مستقیم وارد عمل شده و خواستههای خود را خارج از چارچوبها بیان کردند به ویژه در شش ماه اخیر که البته عصبانیتر هم بودند. بسیاری متعجب شدند و دلیل آن را پرسیدند سوالی که در نشست موسسه رحمان نیز مطرح بود و نفیسه آزاد به عنوان دیگر جامعهشناس حاضر درباره آن صحبت کرد. زنان که در این سالها بارها شنیدند، خواندند و خود شاهد محدودیتها و برخوردها بودند. آنها در یک سال گذشته ماجرای سپیده رشنو و اعترافات تلویزیونی و ویدئوی التماس مادری را جلوی ماشین گشت ارشاد دیدند و در کنار سالها رانده شدنهای پی در پی تبدیل به زنان امروز شدند. سهمیهبندی جنسیتی و کاهش حضور آنان در رشتههایی با بازار اقتصادی بیشتر، محدودیت برای ورود به هیات علمی و در نتیجه محدودیت برای حضور در بازار رسمی اشتغال و سطوح بالای مدیریتی موانعی بود که به گفته نفیسه آزاد، منجر به بروز مقاومتها شد: «تمام اتفاقاتی که در دهه 30 به بعد به وقوع پیوست در بستری از کنشهای مقاومتگونه زنانه شکل گرفت. شاید نام آن زنان را ندانیم ولی بستر مقاومتها بوده و قلههایی را ایجاد کرده است.» او برای توضیح عصبانیت زنان در جنبش و اعتراضات اخیر از چند محور مقاومت از جمله تحصیل، اشتغال، خانواده و فضای عمومی نام برده و توضیحاتی را درباره آنها ارایه کرد: «در این سالها قدرتی بر همه زنان اعمال شده و روزانه در برابر آن مقاومت کردهاند. راه تحصیل برای زن تراز بعد از انقلاب، یکی از مسیرهایی بود که بسته نبود و خانوادههای بیشتری اجازه تحصیل به آنان را دادند. زنان تا نیمه دهه 70 به تمامی از آن استفاده کردند تا میزان ورودشان به نزدیک نصف جمعیت رسید ولی به یکباره از اواسط دهه 80 با اعمال سهمیهبندی جنسیتی مسیر ورود زنان به رشتههایی که موقعیت اجتماعی و اقتصادی دارد، باریک شد و آنها را به سمت رشتههایی که ادامه وظایف زنانه است و بازار اقتصادی ندارد، برد. محور بعدی اشتغال است و اوضاع ما در این زمینه حتی نسبت به کشورهای منطقه هم متفاوت است.» آزاد از آمارهای اشتغال و میزان بیکاری زنان فارغالتحصیل در منابع مختلف و پژوهشهای پراکنده گفت و اینکه هیچ تشویقکنندهای جهت اشتغال آنان وجود ندارد بنابراین سبد اقتصادی زنان خالی است؛ دو درصد مالکیت سهم آنان است و سهمشان از درآمد اقتصادی زیر 30 درصد است: «اما این زنان در بازار غیررسمی کار وجود دارند و برخی منابع آمار میدهند که 70 درصد بازار کار اینستاگرامی دست زنان بوده است؛ حتی از مرزیترین نقاط سیستان و بلوچستان.» به اعتقاد او خانواده همچنان نهاد مهمی در ایران است ولی زن در آن حقوق رسمی بسیار کمی دارد و فرودست است: «در صورت طلاق هم آسیبها بیشتر متوجه اوست چون سبدهایش خالی است ولی همین زن که چشمانداز روشنی در دنیای بیرون در انتظارش نیست هر ازدواجی را قبول نمیکند، در آن نمیماند و بابت آن هزینه میدهد.طبق برخی پژوهشها از مزایای اقتصادی ازدواج هم مواردی چون مهریه، اجرتالمثل، نفقه و غیره نصیب آنها نمیشود و اغلب از مهریه استفاده میکنند تا بتوانند طلاق بگیرد. نرخ باروری با وجود همه سیاستهای تشویقی هر سال کاهش یافته و باز نشاندهنده مقاومت زنها است. در هیچ وضعیتی زن عادی نیست و حضور فیزیکی او در ساعتهای خاصی در مکانهای عمومی پذیرفته نیست. زنها جایی که انتخابی بوده مشارکت کردهاند و جامعه هم آنها را پذیرفته، مانند دهیاری و شوراها ولی از آنجا بالاتر نمیآیند. فضاهای عمومی به معنای هابرماسی یا ساختاری از زن دریغ شده و او باید بجنگد تا بتواند وارد یکی از آنها شود. زنان در ورزش ایران 3 هزار و 300 مدال دارند در حالی که مسابقاتشان پخش نمیشود و باید با لباس خاصی در رشتههای خاصی شرکت کنند ولی با این حال مدال میآورند و این شکلی از مقاومت است.» حضور زنان در سازمانهای مردمنهاد و فعالیتهای خیریه و داوطلبانه هم از نظر این جامعهشناس به نوعی مقاومت است وگرنه داشتن درآمد اقتصادی از نظر هیچ زنی بد نیست: «راههای دیگر مسدود است و زن در فضای عمومی از این راه، تاثیرگذاری خود را حفظ میکند.» او در جمعبندی این حرفها میپرسد آیا با این شرایط زنها نباید عصبانی باشند؟ این مقاومتها از نظر او در مقاطعی تبدیل به حضور خیابانی شده و جنبش زنان بر بستری از خردهمقاومتهای زنانه شکل گرفته:«میلیونها زنی که در این مسیر هزینه پرداخت کردند در زنی عصبانی و مشتهایی گره کرده بروز میکنند.» آزاد معتقد است که خاصیت خودتنظیمگری جامعه به خاطر مداخلههای شدید در موضوع زنان و نسبت جنسیتی از بین رفته است: «جامعه دچار تنشهایی است که خود آن را نساخته. سیاستگذاریها یک طرف حرکت میکند و جامعه یک طرف دیگر و این را وضعیت عینی جامعه میگوید. به نظر میرسد که این مقاومت اضافه خواهد شد و نشانههایی از کنار گذاشتن آن نداریم. این وضعیت عینی است و روبرو شدن با آن تحلیل عینی بر پایه واقعیتهای اجتماعی میخواهد. اولین نبود و آخرین هم نخواهد بود و مدام هم به طبل آن کوبیده میشود؛ از گرفتن کارت ملی، راه ندادن به داروخانه و بیمارستان گفته میشود و شکل تهدید گرفته است.» او میگوید که سیاستهای اجتماعی و اقتصادی نسبت به زنان در جامعه متحدانی داشته و دارد و همواره ناچار به مقاومت بودهاند و در واقع الگوی چهار دهه پیش از زن در جامعه مانده ولی زن و جامعه در طول این سالها تغییر کردهاند. ضمن اینکه در گذشته جامعه به زنان درباره انتخاب پوشش به شکلی که این روزها اتفاق افتاده، اجازه نمیداد ولی اینبار اجازه داد.
منبع: روزنامه اعتماد 9 اسفند 1401 خورشیدی