برای یوز ایرانی و احتمال انقراضش
برنامههايي كه بتواند عوامل تهديد را از بين ببرد و سازمان متولي در تمام 40 سال گذشته براي خالي كردن زيستگاه يوزها از دام و ايمنسازي جادهها عملا هيچ كاري نكرده است و تنها در يك مورد در سال 96 با همكاري مشترك اميرحسين خالقي و هومن جوكار و هديه تهراني، كمپيني با عنوان كمپين يوز تا ابد شكل گرفت كه حاصل آن جمعآوري چند صد ميليون كمكهاي مردمي براي خريد چند آغل در منطقه امن توران بود كه چندي بعد از اين اقدام، كارشناسان يوز از جمله هومن جوكار و اميرحسين خالقي بازداشت شدند.
بازداشت گسترده كارشناسان يوز و ايجاد فضاي امنيتي بر سر محيط زيست ايران كه عملا امكان همكاري مردم، متخصصان و گروههاي تخصصي را در فعاليتهاي حفاظتي يوز و ديگر گونههاي جانوري كشور بسيار محدود كرده، در سالهاي اخير نگراني از شدت گرفتن اوضاع يوزهاي ايران را دوچندان كرده است.
تنها به گواه آمارهاي موجود در سه دهه اخير بيش از 50 يوز ايراني يا در جادهها تلف شدند يا توسط چوپانان كشته شدند كه اگر به اين همه، آمار يوزهاي جدا شده از طبيعت و قاچاق شده را هم اضافه كنيم به عدد بيش از 60 يوز حذف شده از طبيعت در مدت سه دهه اخير ميرسيم! در اين ميان «تكثير در اسارت يوز» ميتواند يك گزينه موثر براي حفظ ژن آخرين افراد باقي مانده يوز در كنار حفظ زيستگاهها باشد اما در پنج سال گذشته، حفاظت از زيستگاه اين گونه، عملا از سوي سازمان محيط زيست به دست فراموشي سپرده شده و اين سازمان بيشتر به گزينه تكثير در اسارت تكيه كرده است. افتضاح تكثير در اسارت يوز نيز عدم شفافيت و انحصارطبي برخي افراد دخيل در اين طرح، زماني عيانتر شد كه معلوم شد آنها كه دم از مطالعات و تحقيقات و حفظ ژن و واژههاي پرطمطراق ميزنند براي زايمان «ايران» تنها ماده يوز باردار در اسارت هيچ برنامه و تداركاتي نداشتند. اينقدر كه در يك شرايط صحرايي بدون كمك از دامپزشكان متخصص و تنها با حضور يك دامپزشك، اين حيوان سزارين شد و همين امر موجب شد تا ايران فرزندانش را نپذيرد و تولهها محروم از شير مادر شدند!
اما اين كمدي زماني مضحكتر شد و موفقيت بلندمدت تكثير در اسارت را به زير سوال برد كه معلوم شد دستاندركاران طرح در سمنان حتي جنسيت تولهها كه در ابتدا ماده عنوان كرده بودند را هم اشتباه تشخيص دادند و هيچ پيشبيني و تداركاتي براي تهيه شيرخشك مخصوص گربهسانان و ديگر نيازهاي درماني اين تولهها نداشتند. اينقدر كه يكي از تولهها در همان روزهاي نخست جان باخت، توله ديگر در راه انتقال به تهران و دامپزشكي از بين رفت و نهايتا توله سوم به نام پيروز به عليرضا شهرداري، تيمارگر حيات وحش در پارك پرديسان تهران سپرده شد كه اگر تلاشهاي او نبود پيروز نيز همان روزهاي نخست از دنيا رفته بود.
اگرچه مرگ قريبالوقوع پيروز براي متخصصان محيطزيست كاملا قابل پيشبيني بود اما براي مردمي كه از او يك نماد و سمبل اميد ساخته بودند، حالا به واقعهاي دردناك تبديل شده است. يوزپلنگ آسيايي سالهاست كه به نماد محيط زيست ايران تبديل شده اما پيروز در سختترين روزهاي تاريخ چند ده ساله اخير براي مردم ايران، امتداد نوري شد كه بسياري از مردم ايران براي اميدواري به آن تكيه زدند. قدرت اين نماد جانوري و زيبايي خيرهكننده چشمانش در بين مردم ايران به حدي بود كه در مدتي كوتاه به شخصيتي شناخته شده و اميدبخش در بين مردم ايران تبديل شد. اما اين حيوان سرانجام صبح ديروز جان باخت. پيروز، اولين و آخرين يوزپلنگ ايراني نبود كه قرباني اشتباهات و بيبرنامگي و سردرگميهاي مديريتي در سازمان محيط زيست شد. در همين مدت كوتاه كه نگاه يك ملت دنبال پيروز بود يك يوز ديگر در توران در جاده كشته شد و دو توله ديگر به دليل ضعف حفاظت و آموزشهاي موثر از طبيعت توران حذف شدند.
پيروز رفت تا بلكه مديران ارشد اين سازمان دريابند با انحصارطلبي و حذف ديگر مشاوران و متخصصان كاربلد نميتوان هميشه كار را جلو برد، بلكه اين مرگ عبرتي شود براي اين سازمان كه دريابند دستكم براي زايمان بعدي ايران بيش از آنكه بر طبل توخالي و شعارگونه اقداماتشان بكوبند، بايد برنامهريزي كنند و از متخصصان كمك بگيرند و كاش كه دريابند تكثير در اسارت گزينه اصلي نجات يوز ايران نيست! زيستگاههاي يوز ايران به قدري در پنج سال گذشته رها شدند كه اگر برنامهاي براي حفاظت آنها در نظر گرفته نشود يوز ايران تا 5 – 4 سال ديگر به گونهاي منقرض شده در طبيعت تبديل ميشود و عملا زيستگاه خود را از دست ميدهد و شايد تنها چند فرد از آن در باغ وحش و پشت فنس باقي بماند، چرا كه معدنكاوان ماراتن بزرگي را براي تخريب زيستگاهها نه فقط در زيستگاههاي يوز كه براي زير و رو كردن خاك كشور در بيش از 60 درصد اراضي سرزمين آغاز كردهاند. حالا بايد ديد آيا مرگ اين نماد بزرگ جانوري ميتواند مردم ايران را به مطالبهگري درست از سازمان محيط زيست و دولت براي اقدام عاجل جهت حفظ زيستگاههاي يوز سوق بدهد؟!
گفتوگوي «اعتماد» با كارشناسان محيط زيست و دامپزشكي درباره سرنوشت يوز
شكست پروژه «پيروز»
سومين فرزند «ايران» هم صبح ديروز در بيمارستان تلف شد
شكرآبي، دامپزشك: همكاران خيلي زحمت كشيدند ولي شايد اهمالكاري شده است
نيره خادمي
توله يوزي كه به نماد ايران تبديل شده بود در حالي كه تنها دو روز با ده ماهگي فاصله داشت، از دست رفت و حالا مسوولان سازمان محيط زيست خبر بارداري تقريبي ايران را مطرح كردهاند تا شايد بارداري ماده يوز ايران روزنه نوري بر اين روزهاي تاريك باشد. خبر بارداري ايران و به دنيا آوردن سه قلوها در يكي، دو سال گذشته اتفاق مهمي براي محيط زيست ايران بود ولي ايران از همان ابتدا تولهها را نپذيرفت، بنابراين دو توله در همان روزهاي نخست تلف شدند و پيروز هم كه چند روز پيش با علايم گوارشي به بيمارستان رفته بود، ديروز از بين رفت و حالا بسياري اميدوارند كه چنين اتفاق ناگواري دستكم يك درس براي سازمان محيط زيست ايران داشته باشد و در بارداري بعدي ايران تمام جوانب از جمله مراقبتهاي دامپزشكي و تغذيه مناسب براي زايمان راحت ايران در نظر گرفته شود.
چرا تولهها تلف شدند؟
نخستين اشتباه درباره تولههاي ايران، نحوه زايمان آنها بود؛ سزارين باعث نپذيرفتن تولهها از سوي مادر شد، بنابراين از شير مادر تغذيه نكردند اگرچه همان ابتدا بهرنگ اكرامي، دامپزشك متخصص مامايي و بيماريهاي توليدمثل يوزها گفته بود كه به دليل نجات جان مادر و تولهها مجبور به سزارين شدهاند. محمد درويش به «اعتماد» ميگويد كه سزارين باعث شد مادر به تولهها شير ندهد و آنها دچار نارسايي جدي كليوي شوند: «پيروز در طول 1۰ ماه، سه بار دچار نارسايي كليه شد، دو بار با موفقيت از آن عبور كرد ولي بار سوم نتوانست.» او معتقد است؛ «اگر چه روزهاي نخست، تيم انتخاب شده براي توله يوزها كاربلد نبودند ولي بعدتر از كمك دامپزشكان مشهور و بينالمللي آفريقايي جنوبي استفاده شد و او چند بار هم ايران آمد و دكتر باستاني هم كه دامپزشك مخصوص پيروز بود با او در ارتباط بود و اين چند روز هم به آفريقاي جنوبي رفته بود.» اولينبار بود كه در ايران تجربه به دنيا آمدن يوز در اسارت را داشتيم و به گفته او تجربه جفتگيري موفقيتآميز پس از حدود يك دهه اتفاق افتاد: «البته تولهها زنده نماندند ولي اميدوارم تجربيات تداوم داشته باشد و درك خوبي از آن به وجود آمده باشد تا در زايمان بعدي ايران و بقيه يوزهاي ماده از اين تجربهها استفاده كنيم. شك ندارم كه شرايط بهتر خواهد شد اگر چه معلوم است كه بايد امكانات نگهداري، فضاي نگهداري يوز بهتر باشد، بودجه بيشتري اختصاص يابد و اطلاعرساني دقيقتري بايد انجام شود. مردم بايد ميدانستند پيروز دچار بيماري حاد كليوي است و در اين صورت دچار شوك نميشدند و شايعات به وجود نميآمد.» وقتي ده ماه پيش نخستين توله ايران بعد از تولد از بين رفت، مرتضي پورميرزايي، مديرعامل انجمن يوزپلنگ ايراني با استناد به اطلاعات سازمان محيط زيست گفت كه با كالبدشكافي مشخص شده دليل مشكل مادرزاده بوده است. براي مرگ دومين توله يوز هم فرضيه شير مصرفي عنوان شد و دليل مرگ پيروز هم بهطور شفاف هنوز مشخص نشده. ايمان معماريان، مشاور دامپزشكي سازمان جهاني نجات حيوانات هم دليل مرگ يكي از توله يوزها را تغذيه اشتباه توله عنوان كرده بود و اينكه به دليل انجام سزارين بدون دستكش تولهها بوي انسان را گرفتهاند و مادر به همين دليل فرزندان را نپذيرفته، ضمن اينكه نحوه ورود شير به ريهها، توله دوم را تلف كرده است.
دلارام شكرآبي، دامپزشك و متخصص كلينيكال پاتولوژي دامپزشكي به «اعتماد» ميگويد: در زايمانهاي طبيعي حيوان بند ناف و جفت را جدا ميكند و بعد كه شروع به حركت كرد سينه مادر را براي شير پيدا ميكند: «معمولا وقتي مادر احساس كند بچه ضعيف است و ميميرد، او را پس ميزند براي اينكه خود از بين برود. شايد ايران ميدانسته، قرار است بچهها از بين بروند كه پس زده ولي در كل نحوه شير دادن دستي هم به آنها خيلي مهم است تا باعث از بين رفتن بچهها نشود.» او معتقد است درباره پيروز مسائل بسياري بايد روشن شود: «حرفها ضد و نقيض بود از مشكل حاد كليه تا مشكل دفع و يبوست و مشكل كليهاي كه از ابتدا داشته است در صورتي كه اگر مشكل كليه به صورت ژنتيكي باشد بايد تولههاي قبلي كالبدشكافي ميشدند و مشخص ميشد كه احتمالا براي پيروز هم اتفاق ميافتد. دوشنبه گفتند كه تولههاي قبلي كالبدشكافي شده بودند پس بايد بر همان اساس تغذيه را رعايت ميكردند. ميتوانستند با مشورت با دامپزشكان خارجي و تشكيل كميسيون پزشكي به بهبود شرايط او بپردازند. اگر از ابتدا مشكل داشت بايد مدام آزمايش ميگرفتند و مدام اساتيد برتر كلينيكال پاتولوژي، مختصص كليه و مجاري اداري، پزشك داخلي دائم وضعيت را بررسي ميكردند. هيچ موردي قبل از پايدار كردن شرايط و بالا بردن تحمل دياليز يك دفعه براي اين كار برده نميشود قطعا همكاران خيلي زحمت كشيدند ولي شايد اهمال كاري شده و زودتر ميشد كاري كرد. متاسفانه هيچ وقت آزمايشها اعلام نشد. در مورد مرگ ناگهاني حيوان اگر به خاطر كليه باشد يك شبه اتفاق نميافتد كه يوزپلنگ با سيستم بدني بسيار قوي را از بين ببرد.»
شهرداري در صف تيمارگري بهترين گزينه در ايران بود
انتشار خبر بيماري و رسيدن پاي پيروز به بيمارستان تا لحظهاي كه گفتند تلف شده، واكنشهاي زيادي را در پي داشت، بسياري خط و نشان كشيدند و عصبانيت خود را اينطور ابراز كردند برخي هم تركش انتقاد را به سمت عليرضا شهرداري، تيمارگر پيروز گرفتند در حالي كه محمد درويش از او دفاع ميكند و در كانال خود هم در اين باره نوشت كه عليرضا ثابت كرد به دنبال يك زندگي راحت نيست ما به او و دگرياريهاي شگفتانگيزش نياز داريم براي حفاظت از ايران بانو. او در گفتوگو با «اعتماد» هم از شهرداري و بقيه همكارانش قدرداني ميكند. بر اساس اطلاعات نزديكان و افرادي كه با تيمارگر پيروز در ارتباط هستند، او شرايط روحي خوبي ندارد؛ كسي كه حدود ده ماه پيش براي نگهداري از پيروز داوطلب شده بود و هر از چند گاهي هم از طريق صفحه اينستاگرام خود مردم را در جريان وضعيت و شرايط پيروز ايران ميگذاشت. آخرين مطلبي كه در استوري اينستاگرام منتشر كرده مربوط به روز دوشنبه و دياليز پيروز است و آخرين پست او كه در خرداد ماه منتشر شده بيش از 661 هزار بار ديده شده. عبدالله سالاري، مديرعامل انجمن حاميان و پژوهشگران حيات وحش و كارشناس رسمي دادگستري در اين حوزه به «اعتماد» ميگويد كه عليرضا شهرداري عاشق حيات وحش است و زندگي خود را در اين راه گذاشته است: «در سراسر دنيا دورههاي مختلفي گذارنده و حيوانات زيادي را تيمار كرده است.براي نگهداري از پيروز بهتر از او نداشتيم كه بخواهيم جايگزين كنيم و در صف تيمارگري بهترين گزينه بود، منتها بايد شرايط و امكانات لازم هم مهيا ميبود كه بتواند يكسري كارها را انجام دهد. واقعا 10 ماه خواب و خوراك نداشت، چون تيمارگري حيوانات كار مشكلي است بايد علاقه عجيبي داشته باشيد كه اين كار را انجام دهيد.» شهرداري البته حال روحي خوبي ندارد و تلفنها را هم پاسخ نميدهد ولي در صحبتهايي كه دوشنبه در چهارمين روز بستري شدن پيروز در بيمارستان داشت، گفته بود: «پيروز با تمام تجربههايي كه در زندگي داشتم، متفاوت است، چون باهاش زندگي كردم. پيروز اولين تجربه يوز يكروزه سزارين شده، شير مادر نخورده و شير بد خورده و هزار بدبختي ديگر نه تنها در ايران كه در جهان بود.»
ايران دوباره باردار است؟
بهمن ماه جفتگيري موفق ايران و فيروز همه را خوشحال كرد اگرچه مسوولان محيط زيست گفتند هنوز براي گفتن از بارداري موفق زود است ولي حالا امير عبدوس، مديركل محيط زيست سمنان همزمان با مرگ پيروز از بارداري ايران خبر داده و گفته تقريبا قطعي است. دلارام شكرآبي، درباره بارداري دوباره ايران معتقد است كه از همين الان بايد تحت نظر باشد تا در نهايت بچههايش كنارش باشند: «فرصت مناسبي است كه جبران كنيم و تيم مجرب متشكل از تكنيسين دامپزشكي، دكتر دامپزشك، متخصص داخلي، جراحي، كلينيكال پاتولوژي حتي متخصص تغذيه كنار او باشد تا پس از بارداري مناسب طبيعي زايمان كند.» محمد درويش با اشاره به اينكه اگرچه بارداري هنوز صد درصد نشده، ميگويد كه با توجه به قرارداد سازمان محيط زيست با دامپزشكان بينالمللي براي پروزه تكثير در اسارات احتمالا در آينده شرايط بهتر باشد.
حساسيت خوب مردم به محيط زيست
مردم در اين سالها نسبت به محيط زيست، حيات وحش، آبگيري سدها يا خشك شدن تالابها حساسيت پيدا كردهاند در حالي كه خود درگير شرايط اقتصادي و اجتماعي و مسائل مرتبط با حقوق بشر هستند؛ موضوعي كه درويش از آن به عنوان نكته اميدبخش ماجرا ياد ميكند كه از نگاه يك ناظر مستقل نكتهاي قابل تحسين است. رجبعلي كارگر هم كه تا پايان پروژه يوز آسيايي به عنوان معاون اين پروژه بينالمللي در سازمان محيط زيست بود در گفتوگو با «اعتماد»، بخشي از توجه و حساسيت مردم را نتيجه تلاشهاي اين پروژه ميداند كه سال 99 به پايان رسيد: «نقش بستن يوز در پيراهن تيم ملي يا گفتن از آن در سريالهاي تلويزيون باعث شد مردم متوجه يوز شوند و در اين باره مطالبهگر شوند.» از نظر عبدالله سالاري توجه و دغدغه مردم به موضوع يوز به عنوان نماد نكته مهمي است و بايد به عنوان فرصت به آن نگاه كنيم: «شايد بتوانيم از اين موج استفاده كنيم براي بازگشت به وظايف سازمان براي حفاظت از يوزپلنگ، بحث زيستگاهها، حوادث جادهاي يوز، موضوع دام در زيستگاههاي يوز، وضعيت گونههاي ديگر در اسارت، وضعيت باغ وحشها، كلينيكهاي حيات وحش استاندارد و برنامههايشان براي تكثير در اسارت و بپرسيم در اين باره چه كرده؟بايد به جاي انتقاد از سازمان محيط زيست مطالبه كنيم كه وضعيت كنوني چيست؟ و بدون مخفيكاري اطلاعات را در اختيار مردم و كارشناسان قرار دهند.»
انقراض و آمار يوزها
آيا يوزپلنگ در حال انقراض است يا وارد مرحله قطعي انقراض شده است؟ برخي معتقدند كه ايران به عنوان ماده يوز فعلا تنها شانس تكثير و جلوگيري از انقراض يوز است آن هم در شرايطي كه بسياري از كشورهاي آسيايي از جمله هندوستان، افغانستان، عربستان، سوريه و كويت انقراض يوز را اعلام كردهاند. در ايران هم نابودي زيستگاهها و شكار يوزپلنگها و شكار بيرويه گلههاي سمدار روند انقراض يوز را تندتر كرده است. براساس آخرين آمار مربوط به يوزهاي بالغ و جدا از مادر كه مرتضي پورميرزایي، مديرعامل انجمن يوزپلنگ ايراني شهريور ماه ارايه كرد در سه سال اخير تعداد اين يوزها به 13 فرد رسيده و از ميان تولههاي متولد شده، استقلال يا مرگ شش توله به اثبات نرسيده بنابراين همچنان ممكن است به آمار افزوده شود. براساس سرشماري سال ۱۴۰۰، جمعيت يوزها كمتر از ۳۰ فرد است و طبق آخرين مقاله علمي منتشر شده اين عدد كمتر از ۴۰ فرد اعلام شده است. رجبعلي كارگر البته اين موضوع را با توجه به وسعت 15 ميليون هكتاري زيستگاههاي يوز و حدود 30 تا 40 دوربين در مناطق خاص مورد بررسي قرار ميدهد: «تعداد اعلامي صرفا بر اساس تعداد محدود دوربينهاي كاشته شده در توران است و ما در مناطق ديگر دوربين نداريم. پس تكليف يك ميليون و 500 هزار هكتار ديگر چيست كه مستلزم 10 سال دوربينگذاري است.» با وجود اين حرفها حسن اكبري، معاون محيط زيست طبيعي سازمان محيط زيست اسفند سال گذشته اعلام كرد: تنها دو سال براي نجات اينگونه از انقراض فرصت باقي است؛ فرصتي كه يكسال آن رفته و تنها يكسال ديگر آن باقي مانده است.
منبع: روزنامه اعتماد 10 اسفند 1401 خورشیدی