1

تاملی درباره اخلاق مراقبت

پاسخي ناقص اما دوست‌داشتني به بحران‌هاي سياسي و انساني امروز

فاطمه كريمخان

نخست‌وزير سابق نيوزيلند، جاستينا آردرن كه از سياست خداحافظي كرد، آه از نهاد ميليون‌ها نفر در سراسر جهان بلند شد. براي هفته‌ها، به خصوص مطبوعات دست چپي مشغول روايت ظلم‌هايي بودند كه جامعه و فضاي مردسالار سياست و آن چيزي كه به عنوان «رئال پليتيك» مي‌شناسيم، بر سر اين زن جوان و بسيار محبوب آورده است. به همين ترتيب، وقتي آنگلا مركل اعلام كرد كه براي دور بعدي صدر اعظمي و هدايت دولت كشورش كانديدا نخواهد شد، بسياري در اروپا و به خصوص در خاورميانه عزادار شدند. مركل، البته نماد هزاران تغيير و صدها واكنش به موقع از جمله ايستادگي در برابر زياده‌خواهي ترامپ در اروپا بود اما آنچه باعث شد بسياري در سال‌هاي آخر كار مركل از او هواداري كنند، سياست‌هاي باز او در پذيرش بي‌جا‌شدگان جنگ‌هاي خاورميانه در آلمان و باز كردن مرز‌هاي اين كشور به روي ميليون‌ها مهاجر زن و مرد و كودك بود كه هرچند با مقاومت جريان راست و حمله‌هاي تند به او همراه بود، منجر به كوتاهي از اجراي يك وظيفه انساني نشد. 

در سوي ديگر اقيانوس، خداحافظي نانسي پلوسي از رياست مجلس نمايندگان امريكا، يكي از احساساتي‌ترين لحظات سال گذشته ميلادي بود، خانم پلوسي سياست مدار كهنه كاري كه در ماه‌هاي آخر حضورش در رياست مجلس، با اتهام‌هاي مختلفي از جمله موضوعاتي در مورد سوءرفتار همسرش روبه‌رو بود، در طول دولت ترامپ، به دليل مقاومت در برابر اين چهره افراطي و حمايت از اقليت‌هايي كه جايگاهي در گفتمان ترامپ و هواداران او نداشتند، در دو طرف اقيانوس مورد تشويق بود. 
اين سه زن و البته بسياري رهبران مرد و زن ديگر در جاهاي ديگر دنيا، اصلي را در سياست نمايندگي مي‌كنند كه به آن «اخلاق مراقبت» مي‌گويند. اخلاق مراقبت، سازه‌اي «فمينيستي» است كه مي‌پذيرد جهان جاي عادلانه و دموكراتيكي براي همگان نيست و بنابراين استدلال مي‌كند هر كسي كه در قدرت قرار مي‌گيرد مسوول است تا در راستاي كاهش تبعيض، ظلم و نابرابري كار كند. بر همين اساس است كه رهبران متعهد به اخلاق مراقبت، عموما سياست‌هايي در راستاي احقاق حقوق گروه‌هاي كمتر برخوردار اجرا مي‌كنند. سياست‌هاي رفاه اجتماعي، ارتقاي خدمات مراقبي، بهداشتي و آموزش دولتي، مراقبت از محيط زيست، تلاش براي توسعه فضاي سبز و كاهش تاثيرات تغييرات اقليمي بر كره زمين، تلاش براي برابر كردن خانواده، تقسيم كار و مسووليت نگهداري از فرزندان بين هر دو والد خانواده، تلاش براي ارتقاي دستمزد زنان و كاهش تبعيض‌هاي جنسي و جنسيتي در محيط‌هاي كار و محيط‌هاي عمومي ديگر، تلاش براي مراقبت بيشتر از افراد داراي نياز‌هاي خاص، سالمندان، كودكان و حيوانات، تلاش براي در دسترس قرار دادن مراقبت‌هاي بهداشتي سلامت روان، جرم‌زدايي، زندان‌زدايي، مجازات‌زدايي، افزايش رواداري و حمايت از تكثر، بخشي از آن چيزي است كه اخلاق مراقبت در ساحت عمل به آن متعهد است. 
ميد انسان‌شناس، معتقد است مراقبت از يكديگر، اولين سنگ بناي تمدن و شكل‌گيري جامعه انساني است. از نظر او اولين نشانه آغاز تمدن يك استخوان پاي شكسته و جوش‌خورده است. ميد مي‌گويد در دنيا پيش از تمدن سنگ، اگر پاي انسان يا حيواني مي‌شكست، كارش تمام بود، حتي همين حالا هم، اگر پاي انسان تنها يا حيواني در طبيعت بشكند كارش تمام است. اما جايي در مسير حركت انسان‌ها به سمت تمدن، يك پاي شكسته و جوش‌خورده نشان مي‌دهد كه آدم‌ها تصميم گرفتند از يكديگر مراقبت كنند، و با اتكا به همين مراقبت بود كه زنده ماندند. گروه‌هاي كوچك و بعد اجتماع‌هاي بزرگ‌تر انساني بر اساس همين تصميم به مراقبت از ديگران، و بعد از مدتي «نياز» به مراقبت از ديگران تشكيل شده است، اما اين مراقبت عموما جايي در ايده‌هاي حكمراني و به كار بردن قدرت نداشته است. 
اين مساله كه الهه عدالت، فرشته‌اي كور با شمشير و يك ترازو در دست است، همين تلقي از عدالت و قدرت را نشان مي‌دهد. كور و بدون در نظر گرفتن «شرايط» كه تنها اتكاي آن به تحقق تساوي است و نه حتي برابري؛ در مقابل اين تفسير كلاسيك و رئاليستيك از عدالت و قدرت، اخلاق مراقبت مدعي است كه كمك مي‌كند آدم‌ها بر اساس اولويت حفظ روابط انساني و با در نظر گرفتن پس‌زمينه هر اتفاقي، در مورد ديگران و كارهايي كه لازم است انجام شود قضاوت كنند و تصميم بگيرند.
اخلاق مراقبت هم در حوزه ماهيت اخلاق و هم در حوزه اخلاق هنجاري است و تا حدود بسيار زيادي در مقابل فهم مرسوم از اخلاق كه آن را آميزه‌هاي غير قابل تخطي و جهان‌شمول براي تمام دوران‌ها و تمام موضوعات فرض مي‌كند قرار مي‌گيرد. اما اگر اخلاق مراقبت، در جايي مقابل اخلاق كانتي قرار مي‌گيرد، آيا بايد آن را نسبيت اخلاقي، اخلاق گاو مسلك و در تضاد با مطلق اخلاق در نظر گرفت؟ فيلسوف فمنيست امريكايي، نل نادينگز، اين مساله را رد مي‌كند، در ادامه انديشه ميد كه معتقد بود اساس تمدن مراقبت از يكديگر است، نادينگز معتقد است اساس اخلاق هم مراقبت از ديگران است. مراقبت اصلي جهان‌شمول در تمام فرهنگ‌ها و تمام دوره‌هاي زندگي انسان‌ها است و بايد براي آن نسبت به هر اصل اخلاقي ديگري تقدم قائل شد. 
ويژگي روابط مبتني بر مراقبت، اتكاي آن به «درك نياز» ديگري است؛ هر رابطه مبتني بر مراقبت، حداقل از دو نفر تشكيل شده است، يكي كسي كه مراقبت مي‌كند و ديگري كسي كه مراقبت مي‌شود. هر چند اين به آن معني نيست كه يك نفر يا يك گروه نمي‌تواند از چند نفر يا چند گروه مراقبت كند. به هر حال، در اصل موضوع تفاوتي ايجاد نمي‌شود. مراقبت، تعهدي نسبت به «رفاه» ديگري است. مراقبت بر اساس درك يك طرف از نيازهاي طرف ديگر است كه شكل مي‌گيرد؛ «كمك» جايي آغاز مي‌شود كه مراقبت‌كننده احساس مي‌كند كه مراقبت‌شونده به چه چيزي نياز دارد و تلاش مي‌كند آن نياز را برآورده كند، جايي كه مراقبت‌كننده تجربه مراقبت‌شونده را درك مي‌كند. 
فهم ناقص از ايده «اخلاق مراقبت» آن را «رفتار عاطفي» توصيف مي‌كند، مركل را متهم مي‌كردند كه نمي‌تواند از احساسات مادرانه‌اش در تدوين سياست‌هاي مهاجرتي كشورش خودداري كند، آردران را متهم مي‌كردند كه جوان و احساساتي است و حتي پلوسي را متهم مي‌كردند كه نمي‌تواند احساسات زنانه‌اش را كنار بگذارد و با عقل سرد به تصميمات ترامپ نگاه كند و در مورد آنها واكنش «منطقي» نشان دهد. اين ايرادات به «اخلاق مراقبت» وارد نيست. اخلاق مراقبت توصيه نمي‌كند كه مراقبان آنچه مراقبت شده انتظار دارد را در مورد او انجام دهند، حتي ادعا نمي‌كند كه مراقبت بايد با ميل مراقبت‌شونده برابري يك به يك داشته باشد. اخلاق مراقبت، «رفتار عاطفي» نيست، بلكه استدلال مي‌كند كه مراقبت، بر مبناي فهم مراقب از اولويت‌ها و نياز‌هاي مراقبت‌شونده است كه دستور كار تدوين مي‌كند. براين مبنا ممكن است بيماري نخواهد كه در بيمارستان بستري شود، اخلاق مراقبت توصيه مي‌كند كه با در نظر گرفتن شرايط و دلايل بيماري كه از رفتن به بيمارستان خودداري مي‌كند، تصميمي كه بهترين كمك به وضعيت او خواهد بود اتخاذ شود، نه اجبار و نه همراهي صرف با خواسته بيمار. بنابراين مراقبت‌كننده در تصميم‌گيري در مورد اينكه بهترين انتخاب براي «كمك» به فرد تحت مراقبت يا نيازمند مراقبت چيست، ديدگاه‌هاي دو طرف، نياز‌هاي مطرح و همين طور خواسته فرد مراقب و دريافت‌كننده مراقبت را در نظر مي‌گيرد. اين تصميم ممكن است غيرمنطقي به نظر بيايد، همانطور كه براي مثال رفتار پرستار فيلم «نهنگ» در مراقبت از شخصيت اصلي داستان كه مبتلا به چاقي مرضي و در مراحل بسيار نزديك به مرگ بود، مي‌تواند غيرمنطقي به نظر برسد، اما در نهايت، در يك موقعيت ايده‌آل، تصميم مراقب و مراقبت شونده بايد از نگاه يك ناظر بيروني بدون منفعت، نشان‌دهنده تلاش براي بهبود شرايط فرد تحت مراقبت باشد.
نودينگز استدلال مي‌كند كه اخلاق مراقبت، اخلاق مبتني بر حل مساله است. اين درست است كه نياز‌هاي فرد نيازمند مراقبت و تصميم فردي كه مراقبت را عرضه مي‌كند ممكن است الزاما و يك به يك در پاسخ به يك ديگر قرار نگيرد، اما اولويت در نحوه تصميم‌گيري بر اساس اين اخلاق تعهد به «واقعيت» و تلاش براي انضمامي ماندن در برابر افتادن در عرصه انتزاع است. 
اخلاق مراقبت، مبناي مراقبت از ديگران را «عشق» تعريف مي‌كند، در برابر اخلاق كانتي كه استدلال مي‌كند حكم اخلاقي «من بايد» بر اساس «وظيفه» صادر مي‌شود، اخلاق مراقبت مبتي بر «مراقبت طبيعي» است و حكم اخلاقي «من بايد» آن، در درجه اول بر اساس «تمايل طبيعي به مراقبت از ديگران» وضع مي‌شود. 
ممكن است به نظر بيايد كه اخلاق مراقبت اين ظرفيت را دارد كه دنيا را نجات دهد، اينكه ما از تصور سياست مداراني مانند آردرن و مركل، به تخيل دنيايي بهتر اميدوار مي‌شويم نبايد اين تلقي را به وجود بياورد كه «اخلاق مراقبت» مي‌تواند پاسخي به همه‌چيز باشد. اخلاق مراقبت در سه سطح مختلف تعريف مي‌شود، مراقبت از خود تا مرز فاصله‌گذاري بين خود و ديگران، مراقبت از ديگران تا مرز فاصله بگذاري بين ديگران و خود و البته بلوغ اخلاقي، پرهيز از افراط و تفريط كه از جهتي يكي از فضايل ارسطويي است. درك نياز خود و ديگران، مراقبت از ديگران بدون صدمه زدن به خود و مراقبت از خود بدون صدمه زدن به ديگران، جان ايده اخلاق مراقبت است. 
به همين دليل است كه در نهايت آردرن استعفا مي‌دهد تا از خودش و خانواده‌اش در برابر حملات نفرت‌پراكني آنلاين دفاع كند و مركل به‌رغم اينكه سياست‌هاي مهاجرتي‌اش و مقاومت و دفاعش از اروپا در برابر ترامپ براي او محبوبيتي مثال‌زدني در خاورميانه و اروپا آورده است از قدرت كناره‌گيري مي‌كند و رهبران چپ دنيا كنار مي‌روند تا كار را به دست مركزگرايان و رهبران جريان راست بسپارند. مراقبت كردن، هر چند اساس اخلاق است، اما مي‌تواند گاهي بسيار سخت و اغلب پرهزينه باشد.


ميد انسان‌شناس، معتقد است مراقبت از يكديگر، اولين سنگ بناي تمدن و شكل‌گيري جامعه انساني است. از نظر او اولين نشانه آغاز تمدن يك استخوان پاي شكسته و جوش‌خورده است. ميد مي‌گويد در دنيا پيش از تمدن سنگ، اگر پاي انسان يا حيواني مي‌شكست، كارش تمام بود، حتي همين حالا هم، اگر پاي انسان تنها يا حيواني در طبيعت بشكند كارش تمام است.
نودينگز استدلال مي‌كند كه اخلاق مراقبت، اخلاق مبتني بر حل مساله است. اين درست است كه نياز‌هاي فرد نيازمند مراقبت و تصميم فردي كه مراقبت را عرضه مي‌كند ممكن است الزاما و يك به يك در پاسخ به يك ديگر قرار نگيرد، اما اولويت در نحوه تصميم‌گيري بر اساس اين اخلاق تعهد به «واقعيت» و تلاش براي انضمامي ماندن در برابر افتادن در عرصه انتزاع است. 

اخلاق مراقبت به روايت مصطفي ملكيان

مراقبت مبناي كل اخلاق

ادبيات اخلاق مراقبت يعني مجموعه نوشتار‌ها و گفتار‌ها در باب اخلاق مراقبت در كشور ما بسيار جوان است، در نتيجه در مباحثي كه در مورد اخلاق مراقبت طرح مي‌شود سوءفهم‌هاي فراوان و خلط مبحث‌هاي فراواني را در اين زمينه مي‌بينم، لذا بايد روشن شود كه وقتي مي‌گوييم اخلاق مراقبت، به چه معنا است. بايد تفكيك‌هايي را بين اخلاق مراقبت به معناي امروزي با آن چيزي كه در گذشته مطرح بوده داشته باشيم. اولين تفكيك اين است كه بايد مراقبت را به عنوان يك پديده اخلاقي از مراقبت به عنوان يك نظام اخلاقي تفكيك كنيم. يك بحث سر اين است كه در انسان حسي وجود دارد كه يكي از حس‌هاي اخلاقي است و در طول تاريخ نيز بوده است كه جديد هم نيست. در واقع يك حس و احساس اخلاقي است كه از آن، به مراقبت تعبير مي‌كنيم و قدما از آن به تيمارداري، غم‌گساري و غم‌خواري تعبير مي‌كردند؛ لذا اين امر جديدي نيست و اين غم‌خواري، به اين معنا يعني من دغدغه نيك‌زيستي يك نفر را داشته باشم. اما آن چيزي كه جديد است، اينكه اصلا مبناي تمام اخلاق مراقبت باشد، نه اينكه يكي از حس‌هاي اخلاقي ما مراقبت باشد و در كنار ديگر حس‌هاي اخلاقي قرار گيرد. نه اينكه يكي از فضايل آدمي اين فضيلت دغدغه‌مندي نسبت به نيك‌زيستي ديگران باشد، بلكه بگوييم تمام اخلاق از آبشار مراقبت سرازير مي‌شود و مبناي كل اخلاق است.
تفكيك دوم اين است كه مراقبتي كه امروزه به عنوان نظام اخلاقي محل بحث است با شفقت بودايي و رحمانيتي كه در اسلام است، تفاوت دارد. تفكيك ديگر اين است كه همه مفاهيم مانند شفقت و… كه بيان شد، همه آنها فقط بعد عاطفي داشتند و مراقبت امروزي هم بعد عاطفي و هم بعد معرفتي دارد. يعني وقتي مي‌شود گفت نسبت به شما مراقب هستم كه هم عواطف خاص و هم معرفت خاصي نسبت به شما داشته باشم. بعد عاطفي اين است كه در من، به معناي دقيق كلمه شور و التهاب دروني وجود داشته باشد كه ببينم آيا شما خوب زندگي مي‌كنيد يا خير و آيا زندگي شما از خوشي برخوردار است يا نيست. بعد معرفتي اين‌طور است كه من نسبت به سه چيز شما بايد معرفت داشته باشم؛ يكي نسبت به اوضاع و احوال شما است. اينكه شما الان چه توانايي‌هاي جسماني داريد؟ چه توانايي‌هاي ذهني داريد؟ و شما الان در چه محيطي قرار گرفته‌ايد؟ به اين مجموعه، فهم به موقعيت مي‌گويند. دوم اين است كه بايد به نياز‌هاي طرف مقابل توجه كنم. بايد فهميد كه چقدر نياز‌ها و خواسته‌ها همسويي دارند؛ لذا بايد سعي شود كه اين نياز‌ها را برآورده كرد، اما سومين مورد اين است كه من چقدر به طرف مقابل كمك و چقدر خدمت كرده‌ام.
نكته پاياني اينكه تا قبل از اينكه اخلاق مراقبت پيش آيد، سه مكتب اخلاقي بزرگ داشته‌ايم و كساني گمان كرده‌اند كه اخلاق مراقبت، يك مكتب چهارم است، اما خير اين‌گونه نيست و اخلاق مراقبت يكي از مصاديق يكي از مكاتب اخلاقي قبلي است. همه مكاتب يا اخلاق نتيجه، يا وظيفه يا فضيلت هستند و اينها سه مكتب اخلاقي بزرگ محسوب مي‌شوند.

منبع: روزنامه اعتماد 26 فروردین 1402 خورشیدی