1

سکوت صنفی

عباس عبدي

يكي از ويژگي‌هاي اجتماعي كه اتفاقا از قرن‌ها پيش در بسياري از جوامع رايج بوده و اكنون نيز رايج و البته نظام‌مند است، وجود نظام‌هاي صنفي است. ورود و خروج به هر صنفي ضوابطي دارد، صنف داراي تشكيلات و قواعد صنفي است. بر فعاليت‌هاي صنفي و اعضاي آن نظارت مي‌شود و الي آخر. ولي يكي از نكات جالب در جامعه ايران فقدان نظارت صنفي نزد روحانيون نسبت به برخي از رفتارهاي هم‌صنف‌هاي خودشان است. شايد عده‌اي نپذيرند كه روحانيت را صنف خطاب كنيم، اين نقد را مي‌توان پذيرفت، ولي واقعيت اين است، حرف‌هايي كه يكي از افراد ملبس به اين لباس مي‌زند، به‌ طور عادي تبعاتش به ديگران نيز تعميم داده مي‌شود، چه حرف‌هاي خوب و چه بد؟ به ويژه در حوزه اظهارنظرات ديني اين قاعده برقرار است. براي نمونه ممكن است كه يك روحاني تخلفي كند كه طبعا نمي‌توان به حساب همه نوشت، ولي هنگامي كه يك روحاني سخني يا روايتي و واقعه‌اي را منتسب به خدا، پيامبر و امام مي‌كند كه موجب وهن و طيره عقل است و با اعتراضي هم از جانب هم‌صنفان روبه‌رو نمي‌شود، در اين صورت اين سخن به پاي همه آنان نوشته مي‌شود. پس بايد از خودشان در برابر چنين گفتاري رفع اتهام كنند. البته شايد بگويند، دادگاه ويژه روحانيت متولي اين كار است. شايد باشد، ولي هنگامي كه در عمل مي‌بينند كه اقدامي نمي‌شود پس اين امر نيز موجب رفع مسووليت از ديگران نمي‌شود، به ويژه آنكه روحانيون در برابر كمتر مواردي سكوت مي‌كنند، به ويژه در برابر انديشه‌ها و مواضع نوگرايانه چه از سوي افراد صنف خودشان باشد و چه از طرف ديگران، به سرعت واكنش نشان مي‌دهند، نمونه آن عليه دكتر سروش و آقاي مجتهد شبستري و امثال آنان است، ولي در برابر سخنان خرافاتي و دروغ‌پردازي واپسگرايانه سكوت مي‌كنند. نتيجه اين سكوت اين است كه به تاييد آنان تعبير مي‌شود. ماجرا از اين قرار است كه در گذشته نيز افرادي بودند كه يا از روي ناآگاهي يا آگاهانه و تعمدي، داستان‌هاي محيرالعقولي را جعل و به ائمه (‌ع) منتسب مي‌كردند، ولي اين موارد در جمع‌هاي محدود و اتفاقا با سطح فرهنگي پايين بود و كسي جرات نداشت كه در جمع‌هاي باسواد و فرهيخته چنين چرندياتي را بگويد. هدف آنان جلب افراد ساده‌دل به اسلام از طريق تاكيد بر كارهاي خارق‌العاده و فوق طبيعي بود. ولي اكنون كه رسانه‌هاي جمعي شكل گرفته است، مطالب و سخنان كوتاه و بلند اين افراد در تيراژ‌هاي زياد منتشر مي‌شود و جالب اينكه در برخي برنامه‌هاي صدا و سيما نيز از اين داستان‌ها مي‌شنويم كه ذكر تك‌تك آنها موجب وهن مي‌شود. اين افزايش تيراژ موجب مضحكه گوينده و مجموعه منتسب به آنان كه روحانيت و حتي اسلام باشد، مي‌شود. يكي از علل گريز از دين همين مواضع و سخنان وهن‌آميز برخي از اين افراد است. ضربه‌اي را كه اين افراد به دين و دينداري مي‌زنند، رژيم‌هاي ضد دين نمي‌زنند و نزده‌اند و البته تاثير سكوت آقايان يا حتي خنده معنادار در برابر اين گفتارها، حتي بدتر از اصل اين سخنان است. کسانی که به این شکل تیشه به ریشه اعتقادات عموم می‌زنند، نه تنها با مخالفتی مواجه نمی‌شوند، چه بسا اَجر هم پیدا می‌کنند. مسأله این است که این موریانه از درون این درخت در حال پوک کردن آن است که ضربات آن بسیار کاری‌تر از تبری است که از بیرون به آن زده می‌شود. مردم و به‌ویژه جوانان از این سخنان پوچ و غیر عقلایی و عجیب که موجب وهن است از دین رویگردان می‌شوند و بخش مهمی از مسئولیت این امر متوجه سکوت هم‌صنف‌ها است.

منبع: روزنامه اعتماد 3 خرداد 1402 خورشیدی