1

رادیکال‌های راست به دنبال پایین کشیدن کرکره احزابند

اسماعيل گرامي‌مقدم در گفت‌وگو با «اعتماد» از جريان مخالف راي مردم و فعاليت‌هاي حزبي مي‌گويد

تلاش براي ايجاد ساختار تك‌حزبي در كشور آغاز شد

مهدي بيك‌اوغلي

از سال‌هاي انتهايي دهه 60 و ابتداي دهه 70 خورشيدي، جرياني در كشورمان شكل گرفت كه راي مردم و فعاليت‌هاي حزبي را تزييني و بي‌اهميت قلمداد مي‌كرد. جرياني كه در زمان حيات امكان طرح ديدگاه‌هايش را پيدا نمي‌كرد در دهه‌هاي بعدي فرصت را مهيا ديد تا منويات خود را نه تنها مطرح كند، بلكه با فراغ‌بال تفكراتش را اجرا كرده و ساختار حاكميتي را مبتني بر اين ديدگاه‌ها شكل دهد. آيت‌الله مصباح‌يزدي تئوريسين اصلي اين جريان بود كه پس از شكل‌گيري دولت اصلاحات، رسما گفتمان خود را در رسانه‌هاي جريان راست گسترش داد. از ديدگاه اين جريان راي مردم فاقد ارزش بنيادين و اصالت بوده و حكومت اسلامي يا خلافت اسلامي، جايگزين مناسبي است كه مي‌تواند به جاي جمهوري اسلامي بنشيند. پس از فوت مصباح اما پايه‌هاي اين جريان نه تنها سست نشد، بلكه در ادامه توانست از طريق ردصلاحيت‌هاي گسترده عملا اصلاح‌طلبان را از ميدان رقابت بيرون كند. فتح‌الفتوح بزرگ اين جريان در آوردگاه‌هاي انتخاباتي در انتخابات مجلس يازدهم و رياست‌جمهوري سيزدهم به منصه ظهور رسيد، زماني كه همه موانع قبلي براي تشكيل حاكميت يكدست با تيغه تيز شوراي نگهبان از ميان رفت و جناح راست، در غياب اصلاح‌طلبان فاتح بي‌رقيب عرصه‌هاي انتخاباتي نام گرفت. اما چرخ ايام نشان داد كه حاكميت يكدست، لقمه راحت‌الحلقومي نيست كه جناح راست بتواند آن را ببلعد. رخدادهاي اعتراضي پاييز 1401 كه بسياري از تحليلگران آن را برآمده از انسداد سياسي سال‌هاي اخير مي‌دانستند، اصولگرايان را دچار سوءهاضمه ساخت و موضوع افزايش مشاركت عمومي را دوباره در راس سياست‌گذاري‌هاي كلان كشور قرار داد. جناح راست كه تصور مي‌كرد از اين پس با ردصلاحيت‌هاي گسترده ديگر رقيبي در ميدان انتخابات نخواهد داشت، اين روزها كابوس رويارويي دوباره با راي مردم را مي‌بيند. مواجهه‌اي كه هر بار شكل گرفته براي اصولگرايان به جز شكست نتيجه‌اي در بر نداشته است. در اين ميان و حدود 3سال پس از فوت آيت‌الله مصباح، عليرضا پناهيان يكي از شاگردان مصباح در برنامه جهان‌آرا، احزاب را دليل اصلي مشكلات كشور و ريشه عدم مشاركت‌ها بر شمرد و اعلام كرد كه مشكل كشور احزاب هستند و گفت: «نمي‌دانم چرا احزاب هميشه خودشان را جاي مردم جا مي‌زنند.»

  اخيرا عليرضا پناهيان و جریان حامی او  احزاب را دليل اصلي كاهش مشاركت مردم برشمرده و تعطيلي احزاب را باعث حل مشكلات قلمداد كرده است. آيا واقعا ريشه مشكلات كشور احزاب هستند ؟
اولا اگر فردي ادعا كند كه ريشه مشكلات كشور و ناكامي‌ها، احزاب و فعاليت‌هاي حزبي است، عملا در حال تمسخر مردم است. قابل قبول نيست احزاب و جرياناتي كه نقش و مسووليتي در نظام تصميم‌سازي‌ها و سياست‌گذاري‌هاي كلان كشور ندارند، مسوول وضع موجود معرفي شوند. اگر همه احزاب در انتخابات ايران، جايگاه روشني داشتند و انتخابات ايران يك انتخابات حزبي واقعي بود، امروز مي‌توانستيم، بگوييم كه بخش مهمي از مشكلات كشور ناشي از عملكرد احزاب است. اما كيست كه نداند، يكي از دلايل پا نگرفتن احزاب كشور و فقدان اثرگذاري مناسب احزاب، آن است كه آنها نتوانسته‌اند در آوردگاه‌هاي انتخاباتي كشور با ظرفيت‌هاي واقعي و كامل خود شركت كنند. شخصيت‌هاي بسياري از چهره‌هاي اصولگرا و اصلاح‌طلب وجود دارند كه پس از اينكه رييس‌جمهور شدند، اساسا كتمان كردند كه حزبي هستند و خود را مستقل، غير جناحي و غير حزبي معرفي كردند. هم رييس‌جمهور راست و هم رييس‌جمهور چپ داشتيم كه يك چنين ارتباطي را مخفي كردند. 
  مسوول شرايط امروز كشور اگر احزاب و فعالان سياسي نيستند، پس چه كساني هستند؟
افراد و جرياناتي مسوول وضعيت امروز كشور هستند كه قدرت را در اختيار دارند. جرياناتي كه در قوه مجريه، قوه مقننه و قضاييه و در كل ساختار مديريتي سهم اصلي را در اختيار دارند. بنابراين صحبت‌هايي از جنس صحبت‌هاي آقاي پناهيان درباره نقش احزاب ايران در بروز مشكلات كاملا مردود است. اگر اين دوستان نقش احزاب در كشورهاي توسعه‌يافته و دنياي مدرن را مطالعه مي‌كردند متوجه مي‌شدند در اين كشورها احزاب موتور توسعه كشور هستند، مسووليت دارند و پاسخگوي مطالبات مردم هستند. در جهان اگر حزبي پاسخگوي عملكرد خود نباشد به سرعت كنار گذاشته مي‌شود و مردم به سمت احزاب مخالف مي‌روند. حزب كارگر و محافظه‌كار در انگليس، جمهوري‌خواه و دموكرات در امريكا، حزب سوسيال‌دموكرات و دموكرات مسيحي در آلمان و… از جمله اين ساختارهاي دوگانه حزبي هستند.
  چرا در اتمسفر سياسي ايران يك چنين ساختار حزبي قوام‌يافته‌اي شكل نگرفته تا روند پاسخگويي هم مبتني بر مسووليت‌ها دنبال شود؟
چون در اين كشورها، مفهومي ذيل عنوان شوراي نگهبان و نظارت استصوابي وجود ندارد تا يك جريان سياسي را رد صلاحيت و دست جريان سياسي ديگر را كاملا باز بگذارد تا بخش‌هاي مختلف قدرت را قبضه كند. در كشورهاي توسعه‌يافته اين خود احزاب هستند كه نظارت و احراز صلاحيت‌ها را به عهده دارند. نمونه آشكار اين نوع ساختارها در كشور تركيه همسايه ما قابل رديابي است، در تركيه مردم به گرامي‌مقدم يا عمر و زيد راي نمي‌دهند به حزب راي مي‌دهند. هر اندازه نسبت آراي يك حزب بيشتر باشد به همين ميزان افراد بيشتري از اين حزب مسووليت را به عهده مي‌گيرند. 
  اما صراحتا نگفتيد در ايران، چه فرد يا جرياني مسوول وضع موجود است؟
جريان اصولگرا طي دوره‌هاي اخير به بركت ردصلاحيت‌هاي گسترده شوراي نگهبان حاكميت يكدست را در اختيار گرفته و سياست‌گذاري كرده است. البته مردم به خوبي مي‌دانند كه مسوول وضع موجود چه ساختاري است. اين روزها مخالفان راي مردم و فعاليت‌هاي حزبي به صف شده‌اند.
  در واقع مدل حاكميتي برخي گروه‌هاي خاص به گونه‌اي است كه به جاي «جمهوري اسلامي» ساختاري ذيل عنوان «حكومت اسلامي» را مي‌پسندند و به دنبال تحقق آن هستند. اين جريانات اتفاقا سهم بزرگي در مديريت امروز كشور دارند، حضور اين تفكر در ساختار تصميم‌سازي‌هاي كلان كشور چه تبعاتي خواهد داشت؟
مشي حضرت امام (ره) همواره بر رفتار دموكراتيك و مردمي در رفتار حاكميت بوده است. امام به خصوص در حوزه انتخابات مجلس و رياست‌جمهوري از طريق راي مردم تاكيد داشتند. خاطرات زيادي از ايشان ثبت شده كه امام (ره) در برابر ايده جرياناتي كه خواستار تحقق حكومت اسلامي يا خلافت اسلامي بودند، ايستادند و از راي مردم، جمهوري اسلامي و مطالبات مردم دفاع كرده‌اند. به همين دليل است كه گزاره‌اي مانند نظارت استصوابي در زمان امام (ره) اساسا موضوعيت پيدا نكرد. ولي هر اندازه از سال 68 فاصله گرفتيم، رنگ رقابت در انتخابات (به جز برخي برهه‌هاي خاص) كمرنگ مي‌شود. آرام آرام سر و كله تفكري پيدا مي‌شود كه بنيانگذار آن آقاي مصباح بود. ايشان پس از مدتي با صراحت بيشتري اعلام مي‌كنند «مردم كاره‌اي نيستند، راي آنها اهميت و اصالتي ندارد و…» در واقع آقاي مصباح و طرفدارانش راي مردم را تزييني مي‌دانستند. مبتني بر اين تفكر، ابتدا بايد گروهي انتخاب شوند و بعد مردم از ميان اين افراد گزينش‌شده، فرد يا افرادي را انتخاب كنند. اين نوع اظهارنظرها و تئوري‌پردازي‌ها با قاموس جمهوري اسلامي و امام (ره) همخواني ندارد. نام اين شيوه كه اعتقادي به راي مردم ندارد و آن را تزييني مي‌داند، هرچه باشد، نامش جمهوري اسلامي نيست. خلافت اسلامي و حكومت اسلامي شايد واژه‌هاي مناسب‌تري براي يك چنين الگوها و شيوه‌هايي باشد. اين قرائت از حاكميت رفته‌رفته خود را به نظام انتخاباتي جمهوري اسلامي تحميل و شوراي نگهبان به گونه‌اي رفتار كرد كه گويي اين روش در ايران جاري و ساري است. اين روند ادامه داشت تا انتخابات يازدهم و پس از آن انتخابات 1400 از راه رسيدند و مشاركت به پايين‌ترين درجه خود رسيد. انگار كه مردم با صندوق‌هاي راي قهر كرده باشند و مطالبات خود را از دل يك چنين انتخاباتي دريافت نمي‌كردند. وقتي مردم و راي آنها از نظر جريانات طرفدار حكومت اسلامي، هيچ‌كاره باشند، طبيعي است كه احزاب به عنوان بازتاب نظرات مردم فاقد اهميت و اضافي تلقي مي‌شوند. اين در حالي است كه امام، ميزان را راي مردم مي‌دانستند.
  بررسي روند حداقل سه دهه اخير نشان مي‌دهد كه اين شيوه حكمراني در كشور مدام در حال گسترش است. تسلط جبهه پايداري در دولت و مجلس نمادهاي اين گسترش است. اگر اين تفكر تداوم داشته باشد و فضاي جمهوريت نظام بيشتر از اين تنگ شود، چه شرايطي در انتظار خواهد بود؟
اگر به مسير امام در انتخابات بازنگرديم، همانطور كه رهبر انقلاب در حرم امام رضا (ع) مساله رقابت را مطرح كردند و پس از آن هم 3بار درباره اهميت انتخابات سخن گفتند، مشكلات بيشتري در انتظار كشور خواهد بود. سازوكار رقابت چگونه ايجاد مي‌شود؟ با ميدان دادن و اهميت دادن به احزاب سياسي. اگر به احزاب امكان ارايه ليست داده شود و يك و نيم برابر حوزه‌هاي انتخاباتي نامزد داشته باشند، مي‌توان در يك بازه زماني مشخص اعتماد مردم را بازگرداند. در انتخابات گذشته، اصولگرايان در بسياري از حوزه‌ها اساسا رقيبي نداشتند و 10برابر بيشتر از ظرفيت‌ها نامزد داشتند. اما نامزدهاي اصلاح‌طلبان با ردصلاحيت‌هاي گسترده روبه‌رو بودند.  آش احراز صلاحيت‌ها در انتخابات گذشته به اندازه‌اي شور شد كه حتي برخي از اعضاي شوراي نگهبان هم به آن انتقاد كردند.
  اما چرا در يك چنين زماني، مخالفت با احزاب مطرح مي‌شود. طيف‌هاي راديكال جناح راست نگران چيست؟
چند بحث تحليلي در اين خصوص وجود دارد؛ در شرايطي كه صحبت‌هايي در خصوص افزايش مشاركت‌ها مطرح شده، اصولگرايان به خوبي مي‌دانند كه هر نوع افزايش مشاركتي شكست آنها و توفيق رقيب را در پي دارد. جريان سخت و جرياني كه از ديدگاه‌هاي امام (ره) فاصله گرفته به دنبال تخريب جرياني است كه خواستار فعاليت ذيل قانون اساسي است. از سوي ديگر، اين جريان امروز بايد پاسخگوي عملكرد نامناسب خود باشد. اين جريان قدرت يكدست در اختيار داشته و ديگر نمي‌تواند مشكلات را فرافكني كند. چون چاره‌اي ديگر ندارد، قصد دارد نظام حزبي را مسوول وضع موجود معرفي كند.
معتقدم اگر جريان راديكال راست در حذف رقابت دوگانه حزبي در ايران توفيق پيدا كند، كشور به گردنه‌هاي خطرناكي مي‌رسد. هم امام (ره) و هم رهبر انقلاب تاكيدات ويژه‌اي در حفاظت از اين ساختار دوگانه داشتند. در خاطرات بسياري از فعالان سياسي آمده كه پس از انتخابات مجلس چهارم شوراي اسلامي كه مجمع روحانيون كركره‌ها را به دليل شرايط نامناسب كشور پايين آورد، رهبر انقلاب در ملاقاتي كه با طرفداران جريان چپ در كشور داشت، صراحتا اعلام كرد اگر در مجلس پنجم فعاليت نداشته باشند، خودم حزب چپ را تشكيل داده و آن را احيا مي‌كنم. اين رويكرد نشان مي‌دهد كه شخص رهبري هم نسبت به رقابت در انتخابات حساس هستند. اگر در انتخابات رقابت نباشد، مشكل مشروعيت براي نظام ايجاد مي‌شود. در نظامي كه انتخابات در آن برگزار مي‌شود اگر آرا به هم نزديك نباشد، روشن است كه رقابت نيست و مشاركت و مشروعيتي هم در كار نخواهد بود.
  اخيرا در تركيه شاهد يك چنين مشاركتي با حدود 90 درصد مشاركت و نزديكي آراي رقبا با هم بوديم.
بلكه در تركيه انتخابات به مرحله دوم رفت؛ برنده نهايي هم با فاصله اندك از رقيب اردوغان بود. در ايران هم اگر متوليان خواستار افزايش مشاركت مانند سال‌هاي 76 و 88 هستند بايد سطح رقابت را ميان دو جريان اصلي افزايش داد. مردم اين فضا را دوست دارند و حتي در عرصه ورزش هم شاهد اين دوگانه‌ها هستيم. در فوتبال رقابت استقلال و پرسپوليس با هم است كه شور و نشاط و مشاركت ورزشي بالايي ايجاد مي‌كند. از طريق اين دوگانه‌ها، دموكراسي دوگانه شكل مي‌گيرد.
  اما در ايران برخي از شكل‌گيري اين دوگانه‌ها مي‌ترسند، ريشه اين نگراني‌ها در جناح راست چيست؟
جرياناتي كه تفكرات آقاي مصباح را دنبال مي‌كنند، هرگز نتوانسته‌اند در يك رقابت درون‌گروهي، مشاركت‌ها را افزايش دهند. از درون محافظه‌كاران، آبادگران ايجاد شد كه متلاشي شد. بعد هم اصولگرايان ميانه و راديكال شكل گرفتند باز هم فايده‌اي نداشت. نهايتا هم نواصولگرايان و اعضاي جبهه پايداري، قدرت را در مجلس و دولت با هم تقسيم كرده‌اند، اما نتوانسته‌اند توجه افكار عمومي را به مشاركت بيشتر جلب كنند. 
  به نظر شما براي افزايش مشاركت در انتخابات 1402 و 1404چه بايد كرد؟
اين دست حاكميت شوراي نگهبان است كه زمينه مشاركت مردم را فراهم كنند. شوراي نگهبان به عنوان ناظر انتخابات بايد بي‌طرفانه عمل كند.


ريشه مشكلات كشور احزاب هستند!

عليرضا پناهيان معتقد است يكي از عوامل عدم مشاركت بيشتر مردم در انتخابات، احزاب هستند، نمي‌دانم چرا احزاب هميشه خودشان را جاي مردم جا مي‌زنند!  او كه در برنامه دوشنبه‌شب جهان‌آراي شبكه افق صحبت مي‌كرد، گفت: «يكي از عوامل عدم مشاركت بيشتر مردم در انتخابات، احزاب هستند، نمي‌دانم چرا احزاب هميشه خودشان را جاي مردم جا مي‌زنند! احزاب سياسي، دو قطبي اصلاح‌طلبان و اصولگرايان را ايجاد كرده‌اند؛ تا وقتي انتخابات اين دو قطبي كاذب را دارد، مشاركت كاهش مي‌يابد و در مردم، يأس ايجاد مي‌شود. احزاب هستند كه در ايران سياه‌نمايي مي‌كنند! بالاترين حرام شرعي همين است كه احزاب انجام مي‌دهند همراه با رسانه‌هايشان.»

منبع: روزنامه اعتماد 17 خرداد 1402 خورشیدی