1

روز و روزگار خبرنگاری و فعالیت رسانه ای از چند نگاه

« اعتماد» در گفت‌و‌گو کارشناسان وظایف رسانه‌ها را بررسی می‌کند

روایت رسمی یا واقعیت

عباس عبدي: بسياري از شكايت‌ها از اهالي رسانه با حمايت‌هاي دولتی تهيه مي‌شود

مهدي بيك‌اوغلي

«اين دولت، منتقدان را افراد بي‌شناسنامه و بي‌هويت نمي‌داند و براي شنيدن صحبت‌هاي منتقدان گوش شنوا دارد.» اين عباراتي است كه سيدابراهيم رييسي ديروز در آستانه روز خبرنگار در سازمان صدا و سيما آنها را طرح كرده است. اظهاراتي كه بلافاصله پس از مطرح شدن بازخوردهاي فراواني در شبكه‌هاي اجتماعي و فضاي مجازي پيدا كرد و بازار حرف و حديث درباره آن حسابي گرم شد. بسياري از فعالان رسانه‌اي و خبرنگاران با اشاره به اينكه رفتار تيم رسانه‌اي دولت در بسياري از موارد به گونه‌اي است كه در برابر حضور خبرنگاران منتقد در محافل رسانه‌اي مرتبط با دولت مانع‌تراشي مي‌شود، این صحبت‌ها را نقد کردند. از سوي ديگر از زمان تشكيل دولت و حاكميت يكدست، دامنه وسيعي از شكايت‌ها و جوابيه‌ها عليه خبرنگاران و اساتيد حوزه رسانه ثبت شده كه از نظر كمي در هيچ دوره ديگري سابقه نداشته است. پروژه خالص‌سازي، يكي از برنامه‌هايي است كه يك طيف سياسي خاص در اتمسفر سياسي كشور برنامه‌ريزي كرد تا افراد و جريانات غيرخودي را از قطار مديريت و تصميم‌سازي‌ها پياده سازد. اما يك چنين ايده‌اي در سطح رسانه‌اي هم صورت گرفت و بسياري از نمايندگان منتقدان رسانه‌ها به دليل نقد عملكرد دولت اجازه حضور در برنامه‌هاي رسانه‌اي را از دست دادند.

رييس دولت سيزدهم اما با اظهاراتش در صداوسيما از يك طرف، خود و دولتش را شنواي نقد نقادان معرفي كرده و از سوي ديگر دولت قبل را هم مي‌نوازد. اشاره رييسي به اين موضوع كه منتقدان را افراد بي‌هويت و بي‌شناسنامه نمي‌داند، مرتبط با اظهارات 9ارديبهشت ماه 93 حسن روحاني در مراسم افتتاحيه نمايشگاه كتاب تهران است، زماني كه روحاني در اظهاراتي بيان كرد «همه حق دارند از دولت تدبير و اميد انتقاد كنند، اما از سوي ديگر به ‌منتقداني كه با شناسنامه خود انتقاد نمي‌كنند، اعتراض كرد.» اين اظهارات رييس‌جمهوري در شرايطي در آستانه روز خبرنگار عنوان شده كه بررسي عملكرد تيم رسانه‌اي دولت، نشان مي‌دهد كه نه تنها يك چنين آستانه تحملي در ميان تيم رسانه‌اي دولت مشاهده نمي‌شود، بلكه در بسياري از موارد، خبرنگاران رسانه‌هاي منتقد به دليل انتقال مطالبات مردم در خصوص موضوعاتي چون مشكلات اقشار محروم به دليل گراني اقلام اساسي، چرايي عدم احياي برجام، مشكلات حدف ارز ترجيحي، عملكرد اشتباه تيم اقتصادي دولت و… امكان حضور در برنامه‌هاي رسانه‌اي حياط دولت و ساير برنامه‌هاي رسانه‌اي را از دست داده‌اند. با توجه به روز خبرنگار و با عنايت به اظهارات رييس‌جمهور درباره شنيدن صداي منتقدان «اعتماد» در اين گزارش با استفاده از ديدگاه‌هاي كارشناسي تلاش مي‌كند نوري به ابعاد گوناگون عملكرد رسانه‌اي دولت بتاباند.

خروج منتقدان از برنامه‌هاي رسانه‌اي دولت

يكي از نمادهايي كه مناسبات ارتباطي دولت با رسانه‌ها را نمايان مي‌كند، نشست‌هاي رسانه‌اي است كه در حياط پاستور برپا مي‌شود. نشست‌هايي كه نمايندگان رسانه‌هاي گروهي فرصت دارند از نزديك و چهره به چهره با اعضاي كابينه ارتباط برقرار كرده و پرسش‌هاي مورد نظر خود را طرح كنند. برنامه‌اي كه در زمان دولت اصلاحات پايه‌ريزي شد تا رسانه‌هاي طيف‌هاي منتقد بتوانند پرسش‌هاي خود را از اهالي كابينه مطرح كنند. از اين منظر تيم رسانه‌اي دولت سيزدهم، يكي از ضعيف‌ترين عملكردها را ثبت كرده است. پايش خبرنگار اعتماد از اين نشست‌ها بيانگر آن است كه نمايندگان رسانه‌هاي منتقد به‌طور كامل از اين نشست حذف شده‌اند. حضور پر تعداد خبرنگاران صدا و سيما و رسانه‌هاي اصولگرا در اين نشست‌ها، در شرايطي كه اين رسانه‌ها اغلب دسترسي كافي به اعضاي كابينه دارند، نشان مي‌دهد كه در تيم رسانه‌اي دولت گوش شنوايي براي شنيدن انتقادات وجود ندارد. اين در حالي است كه در زمان دولت روحاني، نمايندگان رسانه‌هاي مختلف از طيف‌هاي گوناگون در نشست‌هاي رسانه‌اي پاستور حضور داشته و تندترين مواضع را عليه دولت تدبير و اميد مطرح مي‌كردند.

زماني بر حذف منتقدان

«شما ديگر اجازه حضور در نشست‌هاي حياط دولت را نداريد، چون بيانيه مي‌خوانيد؟» اين عباراتي است كه سخنگوي دولت خطاب به خبرنگار روزنامه اعتماد مطرح كرد. زماني كه خبرنگار گروه سياسي اعتماد از سخنگوي دولت به دليل خم شدن كمر اقشار محروم زير بار گراني‌ها پرسشي را طرح كرده بود. پس از طرح اين پرسش تيم رسانه‌اي دولت ديگر اجازه حضور اين خبرنگار (با بيش از یک دهه سابقه حضور در نشست‌هاي رسانه‌اي) در نشست‌هاي حياط دولت را نداد. اما اين تنها نمونه‌اي از برخوردهاي سلبي با خبرنگاران در اين‌گونه نشست‌ها نبود. تيم رسانه‌اي دولت مدت زمان كوتاهي پس از به دست گرفتن سكان هدايت بخش رسانه‌اي دولت، بلافاصله پروژه خالص‌سازي را در حوزه رسانه‌اي به انجام رساند. نمايندگان رسانه‌هاي گروهي كه اقدام به نقد دولت مي‌كردند بلافاصله از حضور در برنامه‌هاي دولت محروم شدند. مورد دوم خبرنگار روزنامه خراسان است كه نه به دليل نقد دولت بلكه به دليل انتشار چند توييت از حضور در برنامه‌هاي دولت حذف شد. پيگيري‌هاي روزنامه اعتماد حاكي است كه روزنامه خراسان ديگر خبرنگاري را براي نشست‌هاي حياط دولت معرفي نكرده است. كافي است خبرنگاري توييتي را در نقد برنامه‌هاي دولت منتشر كرده يا گزارشي در نقد عملكرد دولت بنويسد تا بلافاصله از برنامه‌هاي خبري مرتبط با ساختار اجرايي حذف شود. تاسف‌آور‌تر اينكه اين خبرنگاران امكان طرح يك چنين موضوعاتي را در سطح رسانه‌ها پيدا نمي‌كنند، چون نگران اعمال فشارهاي بيشتر و حذف كامل از برنامه‌هاي رسانه‌اي هستند. مورد بعدي مربوط به خبرنگار روزنامه اطلاعات است؛ خبرنگاري كه براساس گفت‌وگويي كه با «اعتماد» دارد، هيچ نقدي را نسبت به عملكرد دولت منتشر نكرده، اما به دليل انتشار يك سرمقاله انتقادي در روزنامه اطلاعات توسط فرد ديگري براي 5هفته از حضور در پاستور محروم مي‌شود. به عبارت روشن‌تر، تيم رسانه‌اي دولت از ظرفيت حضور در نشست‌هاي رسانه‌اي كه حق طبيعي هر رسانه و خبرنگاري است استفاده مي‌كند تا جلوي نقدهاي تخصصي و حرفه‌اي اهالي رسانه را سد كند. اين ليست به همين تعداد و همين افراد ختم نمي‌شود، دامنه وسيع‌تري از خبرنگاران در گفت‌وگو با «اعتماد» نسبت به رويكرد سلبي تيم رسانه‌اي دولت با خبرنگاران گلايه كرده اما به دليل اينكه نگران حذف از حضور در نشست‌هاي خبري هستند، نمي‌توانند در نقد دولت سخني بگويند. احتمالا آقاي رييس‌جمهوري و حتي شايد سخنگوي دولت از يك چنين برخوردهايي كه توسط زيرمجموعه‌شان صورت مي‌گيرد، بي‌خبر هستند، تهيه اين گزارش در راستاي شفاف‌سازي برخي برخوردهاي سلبي تيم رسانه‌اي دولت با خبرنگاراني است كه سال‌ها براي شفاف‌سازي در كشور تلاش كرده و حضور در فضاي رسانه‌اي كشور حق طبيعي آنهاست.

عملکرد رسانه‌ای

عباس عبدي فعال سياسي و رسانه‌اي در خصوص عملكرد رسانه‌اي دولت سيزدهم معتقد است كه تيم رسانه‌اي دولت سيزدهم تلاش مي‌كند به جاي توجه و حمايت از واقعيت، روايت خاص خود را در رسانه‌ها بازتاب دهد. مبتني بر اين رويكرد چنانچه رسانه‌اي از انعكاس روايت مورد نظر دولت اجتناب كند با برخوردهاي سلبي دولت مواجه مي‌شود. عبدي در اين زمينه مي‌گويد: «عملكرد رسانه‌اي محدوديت‌هاي خاص خود را دارد. وقتي جسمي سياه است با رسانه نمي‌توان آن را سفيد كرد؛ تيم رسانه‌اي ممكن است بتواند شدت موضوعات را كم يا زياد كند اما نمي‌تواند تغييري در ماهيت عملكردها بدهد. مشكلي كه دولت دارد آن است كه عملكرد قابل دفاعي ندارد كه تيم رسانه‌اي‌اش بتواند آن را بهبود بخشد.» او ادامه مي‌دهد: «اين تيم رسانه‌اي دولت حتي نمي‌تواند بسته‌هاي گفتاري مثبتي به جامعه بدهد تا انتقادات و اعتراضات در جامعه كاهش يابد. اين موضوع ناشي از ضعف تيم رسانه‌اي دولت است، چرا كه افراد حاضر در آن اغلب حرفه‌اي نيستند و ادبيات نامناسبي را بعضا در مواجهه با افراد، خبرنگاران و رسانه‌ها انتخاب مي‌كنند. انگار كه آشنايي كافي با مساله رسانه ندارند. بنابراين به نظرم در هر دو زمينه ايرادات اساسي در عرضه پيام‌هاي رسانه‌اي دولت وجود دارد. در درجه نخست، بايد دولت كاركرد مثبتي داشته باشد تا تبديل به اخبار مثبت و اقناع‌كننده شود. در درجه دوم هم بايد تخصص رسانه‌اي اين تيم در تنظيم بسته خبري و تحليلي و ادبيات مناسب و نيز در تعامل و پاسخگويي با خبرنگاران و ديگر رسانه‌ها بهبود پيدا كند.» اين فعال سياسي و رسانه‌اي در خصوص برخورد حقوقي و قضايي با رسانه‌ها و احكام سنگين عليه فعالان رسانه‌اي، يادآور مي‌شود: «هرچند در ظاهر عنوان مي‌شود كه اين احكام توسط دستگاه قضايي صورت مي‌گيرد اما واقعيت آن است كه پيگيري اصلي اين برخوردها توسط سيستم‌هاي امنيتي و ارشاد انجام مي‌گيرد. سيستم ارشاد در حوزه رسانه‌ها شفاف و درست عمل نمي‌كند. اينكه توسط قرارگاه ثارالله ده‌ها و صدها شكايت عليه رسانه‌ها انجام مي‌گيرد و مسوولان ارشاد هم از اين شكايات حمايت مي‌كنند، اشتباه است. به نظر مي‌رسد برخي تصور مي‌كنند، مطبوعات هم مانند صدا و سيما، رسانه زيرمجموعه آنها هستند و بايد هرچه آنها دوست دارند، منعكس كنند. اين روش‌ها اگر موثر بود، صدا و سيما امروز يك چنين وضعي نداشت؛ روشن است كه بسياري از اين شكايات با حمايت‌هاي ارشاد تهيه مي‌شود. از اين منظر معتقدم برخوردهايي كه با فعالان رسانه‌اي صورت مي‌گيرد، كمكي به بهبود شاخص‌هاي رسانه‌اي در كشور نمي‌كند. به‌طور خلاصه رويكرد دولت موجود، به جاي واقعيت‌محور بودن، رويكرد روايت‌محور است. دولت فكر مي‌كند در مواجهه با رخدادها بايد روايتي متناسب با خواسته دولت ارايه شود و واقعيت جايگاه چنداني ندارد. اين اشتباه مسلمي است كه نظام رسانه‌اي رسمي كشور از جمله تيم رسانه‌اي دولت انجام مي‌دهد.» با عبور از اين شرايط به نظر مي‌رسد كه رييس‌جمهوري بايد يك بازنگري جدي در رويكردهاي رسانه‌اي و تيم رسانه‌اي خود داشته باشد. 


   نمايندگان رسانه‌هاي گروهي كه اقدام به نقد دولت مي‌كردند بلافاصله از حضور در برنامه‌هاي دولت محروم شدند.
   خبرنگار ديگري به‌دليل انتشار يك سرمقاله انتقادي در روزنامه اطلاعات براي 5هفته از حضور در پاستور محروم مي‌شود.
   خبرنگار روزنامه اعتماد به دليل پرسشي درباره خم شدن كمر اقشار محروم زير بار گراني‌ها، ديگر اجازه حضور در نشست حياط دولت را پيدا نكرد.

روز و شب خبرنگار نوميد نمي‌شود دل عاشق مست

كامبيز نوروزي

هفدهم مرداد روز خبرنگار است. اما روشنايي شرايط كاري روزنامه‌نگار ايراني در اين سال‌ها آنقدر نبوده كه بتواند مصداق واژه «روز»  باشد. 
در ميان مجموعه حقوق رسانه‌ها چند حق است كه بيشتر مرتبط است با روزنامه‌نگار، مثلا حق كسب خبر يكي از آنهاست. يعني كه خبرنگار حق دارد اطلاعات و اخبار حوزه خبري خود را مستقيما به صورت ميداني يا از طريق منابع خبري به دست بياورد. تنها استثناهاي اين حق حريم خصوصي افراد عادي و اخبار و اطلاعات طبقه‌بندي شده مرتبط با امنيت ملي است. اما تنگناها و موانع پرشمار مانع از اين است كه روزنامه‌نگار بتواند در چارچوب انجام وظيفه حرفه‌اي از اين حق بهره‌برداري كند. در سازمان‌هاي رسمي و شركت‌ها و ساير ميدان‌هاي خبري كه نهايت پنهانكاري جريان دارد معمولا درهاي آنها به روي خبرنگاران بسته است. حتي بسياري از آمارهاي رسمي اقتصادي، اجتماعي، قضايي و… كه ده‌ها سال به‌طور منظم و دوره‌اي منتشر مي‌شدند ديگر انتشار نمي‌يابند و امكان دسترسي به آنها نيست. ديگر اينكه سال‌هاست با توسعه اينترنت در فرآيند جريان اطلاعات، بخش مهمي از منابع خبري در محيط اينترنت قرار دارند. فيلترينگ امكان دسترسي به بخش بسيار بزرگي از منابع خبري را از روزنامه‌نگاران سلب كرده است. ممكن است گفته شود آنها با استفاده از فيلترشكن‌ها به اين منابع دست مي‌يابند. تقريبا سخن غلطي نيست. اما اولا تهيه فيلترشكن مستلزم هزينه‌اي است كه براي سطح درآمدي روزنامه‌نگاران بالاست. دوم اينكه باتوجه به غيرقانوني بودن اساس فيلترينگ، ممانعت از دسترسي مردم و از جمله روزنامه‌نگاران في‌نفسه نقض حقوق اساسي آنها براي دسترسي به منابع خبري است. گاهي هم كه خبرنگاري با رعايت مقررات قانوني و اخلاق حرفه‌اي خبري را به دست آورده و از طريق رسانه‌اش منتشر مي‌كند، بي‌آنكه مرتكب خطايي شده باشد كارش به استنطاق و محاكمه و چهارديواري‌هاي بسته طولاني مي‌كشد نمونه‌اش خانم‌ها نيلوفر حامدي و الهه محمدي.
مصونيت حرفه‌اي از ديگر حق‌هاي اساسي روزنامه‌نگاران است كه شايد بشود گفت در ضعيف‌ترين وضعيت قرار دارد. معني ساده مصونيت حرفه‌اي اين است كه كسي نمي‌تواند حين انجام وظيفه حرفه‌اي يا به سبب انجام وظيفه حرفه‌اي به روزنامه‌نگار تعرض كند. او را مورد آزار قرار دهد يا از كارش جلوگيري كند و… روزنامه‌نگار بايد بتواند در مصونيت كامل كارش ر ا انجام دهد. اما چنين مصونيتي وجود ندارد. از يك مامور حراست تا كاركنان سازمان‌ها و دستگاه‌ها و نيروهاي ديگر به سادگي ممكن است مانع از كار خبرنگار شوند، گوشي همراه او را بگيرند و بازرسي كنند و اطلاعات آن را از بين ببرند، خبرنگار را مورد ضرب و شتم قرار بدهند. همه اينها را بگذاريم در كنار تشكيل پرونده‌هاي قضايي و تبعات سخت و دشوار آن.
حق برخورداري از دادرسي خاص هم براي روزنامه‌نگاران تقريبا از معنا تهي شده است. اين حق ناشي از اصل 168 قانون اساسي است كه طبق آن رسيدگي به جرايم سياسي و مطبوعاتي علني بوده و بايد در دادگاه‌هاي دادگستري با حضور هيات منصفه برگزار شود. اين دستور قانون اساسي براي جلوگيري از تعرض ساختار قدرت به روزنامه‌نگاران مقرر شده است. اما سال‌هاست اگر قرار به تعقيب و محاكمه روزنامه‌نگار باشد دادگاه او به ‌صورت غيرعلني و بدون حضور هيات منصفه تشكيل مي‌شود. گاهي نيز اتهام او را به‌ صورتي تفهيم مي‌كنند كه مشمول عنوان جرم مطبوعاتي نشود تا بتوانند او را بدون حضور هيات منصفه و در دادگاه غيرعلني به محاكمه بكشند.
وضع معيشتي روزنامه‌نگاران نيز در حدي بي‌سابقه دچار افول شده است. مزد و مزاياي شغلي اغلب روزنامه‌نگاران بسيار اندك است و شايد بتوان گفت ميانگين دريافتي آنها اندكي از حداقل مزد بيشتر باشد و در حد تامين عادي‌ترين زندگي هم نيست. بسياري از آنها حتي بيمه هم نمي‌شوند. رسانه‌هاي خصوصي و مستقل به دليل گرفتاري در بحران عميق اقتصادي قادر به تامين هزينه‌ها نيستند. اگرچه در رسانه‌هاي وابسته به سازمان‌هاي عمومي و دستگاه‌هاي عمومي اوضاع بهتر است. شايد صاحبان قدرت از چنين وضعيتي كه موجب تضعيف روزنامه‌نگاري مستقل باشد هيچ بدشان نيايد.
سخن در اين باب زياد است. حاليه ميدان روزنامه‌نگاري نه اينكه به قول سلمان ساوجي «مقام تهلكه» باشد اما به قول هم او «ز پيش و پس، چاه است».
عجالتا همين اندازه بسنده است براي وصف تاريك و روشن هواي روزنامه‌نگاري مستقل ايراني كه هنوز ريشه در آب دارد، پايداري مي‌كند، ثمر مي‌دهد و اميد ثمر بيشترش هست كه به زبان مولانا «نوميد نمي‌شود دل عاشق مست». 

دولت انسداد رسانه‌اي را رفع كند

حسين كنعاني‌مقدم

آقاي رييس‌جمهوري اخيرا اعلام كرده‌اند كه دولت داراي گوش شنوا در برخورد با منتقدان است و شنواي نقدهاي آنان است. يك بحث در مورد دولت، داشتن گوش شنوا براي شنيدن انتقادات  است. موضوع مهم‌تر آن است كه مردم و رسانه‌ها توقع دارند، دولت پاسخگو باشد. وگرنه گوش شنوا داشتن كه اثري ندارد. اينكه دولت نقدپذير است و نقدها را مي‌شنود جاي خوشحالي دارد.اما نكته مهم‌تر آن است كه مسوولان رسانه‌اي دولت هيچ شناخت صحيحي از كاركرد رسانه، نقش رسانه و اثرگذاري رسانه را ندارند. حتي كارهايي كه دولت درست و اصولي انجام داده و قابليت آن را دارد كه در رسانه‌ها به درستي به آنها پرداخته شود، به دليل عدم ارتباط مناسب تيم رسانه‌اي دولت با رسانه‌ها مورد غفلت واقع شده و امكان بازتاب مناسب نيافته است.بحث اصلي آن است كه از رسانه فقط به عنوان ابزاري براي تبليغ استفاده مي‌شود؛ دولت تصور مي‌كند تنها كاركرد رسانه تبليغ به نفع دولت است، در حالي كه رسانه ابزاري براي اطلاع‌رساني شفاف و به موقع و معماري افكار عمومي است. در واقع دولت در ارتباط با معماري افكار عمومي نتوانسته است، ضرورت‌هاي لازم براي ايجاد فضاي پرشور و زمينه‌سازي جهت مشاركت بيشتر رسانه‌ها را فراهم سازد. رسانه‌ها بيشتر درگير محدوديت‌ها، حذف‌ها و برخوردهاي سلبي هستند تا اينكه به دنبال فضايي براي شفاف‌سازي و اطلاع‌رساني به موقع را مدنظر قرار دهند.

سنجش عملكرد رسانه‌اي دولت

محمد صادق جوادي حصار

در روز خبرنگار مي‌توان عملكرد مسوولان و متوليان در مواجهه با خبرنگاران را مورد سنجش قرار داد و حرف‌هاي اهالي رسانه را بازتاب داد و از درد دل‌هاي‌شان گفت. واقع آن است كه همه‌چيز دولت به همه‌چيز دولت مي‌آيد. اقتصاد دولت با فرهنگش؛ سياست دولت با ديپلماسي‌اش، نگاه دولت به جامعه با رويكردي كه در حوزه‌هاي رسانه‌اي و ارتباطي دارد و… كاملا باهم هماهنگ هستند. در واقع همه اين بخش‌ها از يك رويكرد گفتماني و يك آبشخور فكري سيراب مي‌شوند. اگر قرار باشد نشانه‌اي از اين رويكردها مطرح شود بايد به سياست‌هاي انقباضي و كنترلي دولت در مواجهه با اهالي رسانه و فعالان مطبوعاتي و اساسا فضاي عمومي اشاره شود. دولت قصد دارد زمينه فعاليت‌هاي اهالي رسانه‌ها را به سمتي سوق داده و هدايت كند كه بيانگر روايت مدنظر خودش باشد. سياست‌هاي انقباضي و خلاف توسعه رسانه‌ها كه اغلب در جهت ايجاد محدوديت‌ها براي فضاي عمومي كشور از جمله رسانه‌هاست. البته ممكن است آقاي رييس‌جمهوري در اظهاراتشان به گونه‌اي ديگر طرح موضوع كرده و متفاوت بحث كنند اما افراد نزديك به ايشان شرايطي را براي اهالي رسانه شكل داده‌اند كه معنايي جز اين ندارد.

سالی سخت براي روزنامه‌نگاران

روايت خبرنگاران از سالي كه گذشت و اميدهاي‌شان به سال پيش‌رو

محمد باقرزاده

سال خبرساز ايران كه به گواه صاحب‌نظران رسانه و مردم كف جامعه، خبرنگاران از پوشش آن سربلند خارج شدند هر چند كه خود از بند اين سال رها نشدند؛ به فاصله ۱۷ مرداد ۱۴۰۱ تا امروز، روند وقايع به‌گونه‌اي پيش رفت كه يك اصل پايه خبرنگاري به‌ ناچار شكسته شد و بسياري از خبرنگاران ايران خود سوژه خبر شدند و اخبار بازداشت و محدوديت كاري آنها بارها تيتر يك شد. ۱۷ مرداد ۱۴۰۲ است و همچنان «الهه محمدي» و «نيلوفر حامدي» در بازداشت موقت به‌سر مي‌برند و بيش از ۳۱۰ روز را، آن‌هم بدون حتي يك ساعت مرخصي، نه در تحريريه يا ميدان كه پشت ميله‌هاي زندان سپري كردند، «نازيلا معروفيان» هم خبرنگار ديگري است كه همين روزها در بازداشت به‌سر مي‌برد و ده‌ها روزنامه‌نگار ديگر هم يا در انتظار حكم و دادگاه به‌سر مي‌برند يا اينكه به اجبار امكان روزنامه‌نگاري ندارند. همين هفته پيش هم خبر رسيد كه خبرنگاري به‌واسطه شكايت يك سياستمدار بايد يك سال را در تبعيد بگذراند و مديرمسوول روزنامه «اعتماد» هم به يك سال محروميت از هرگونه كار رسانه‌اي محكوم شد. به فهرست بالا مي‌توان ده‌ها نام ديگر را هم اضافه كرد و اين‌ درحالي است كه در استان‌هاي مختلف هم خبرنگاراني با محدوديت‌هاي فراوان در اين سال روبه‌رو شدند و همه اينها «پاداشي» بر پوشش حقيقت و روايت نظر و مسائل جامعه است. روايت خبرنگاران ايراني از سالي كه برخي خبرهاي ايران جهاني شد و در برخي روزها شاهد آشتي مردم با رسانه‌هاي داخلي و روزنامه‌هاي كاغذي بوديم، چگونه است و بيم ‌و اميدهاي اين سال براي آينده روزنامه‌نگاري ايران چه در چنته دارد؟ اگرچه جامعه روزنامه‌نگاري ايران خبرنگاران شايسته فراواني براي روايت درست سال سپري‌شده در دل خود دارد، اما روايت «الناز محمدي» و «محمدحسين آجرلو» از جهات مختلفي حايز اهميت است؛ دو روزنامه‌نگاري كه حالا ناخواسته به سخنگوي عضو بي‌صداي خانواده خود هم تبديل شده‌اند.

اگر بگويم فردا روز خبرنگار است و امروز با غم زيادي از خواب بيدار نشدم دروغ گفتم

الناز محمدي؛ خواهر دوقلوي الهه محمدي، روزنامه‌نگار صاحبنامي در حوزه اجتماعي ايران است و در يك دهه گذشته بارها گزارش‌هاي تاثيرگذار و جريان‌سازي درباره گروه‌هاي مختلف جامعه ايران نوشته است. او يك روز پيش از ۱۷ مرداد و در شرايطي كه دادگاه خواهر روزنامه‌نگارش در مرحله نگارش حكم است، در پاسخ به پرسشي درباره حس‌وحالش در اين روز به «اعتماد» مي‌گويد: «من در همه سال‌هاي خبري، از سال ۸۶ تا الان كه خبرنگاري كردم هميشه خبرنگار حوزه اجتماعي بودم. من و الهه در تحريريه‌هاي مختلفي كار كرديم و هميشه براي من يك مرزي وجود داشت بين خبرنگاراني كه براي انتخاب حوزه كاري و سوژه‌هاي گزارش دغدغه دارند؛ از نظر من كساني كه دغدغه‌اي دارند و در رابطه با آن مساله مرتب مي‌خوانند، منابع روز را مطالعه مي‌كنند، اخبار و مسائل را با دقت و جزييات دنبال مي‌كنند، جنس خبرنگاري آنها فراتر از يك شغل يا وظيفه كاري است و بسيار ارزشمند است… نمي‌خواهم بگويم خبرنگاري دغدغه شخصي است، اما مي‌خواهم بگويم اين دغدغه بخشي از كار است و در كنار آن تمام اين موارد نياز است كه پيش‌نياز همه اين مسير يك عشقي است كه هرقدر بگوييم كليشه است، اما واقعيت است و كساني مثل الهه و نيلوفر از اين دسته خبرنگاران هستند.» اين روزنامه‌نگار روايت خود درباره خبرنگار و كار الهه محمدي را به اين صورت ادامه مي‌دهد كه «بحثم درباره نوع و جنس كار خبرنگاري است كه در آن خبرنگار در هر گوشه‌اي از ايران كه اتفاقي رخ داد براي حضور و پوشش آن، كوله آماده‌اي از شجاعت دارد. در روزنامه «شهروند» كه با الهه همكار بوديم سفر زياد مي‌رفتيم، حق ماموريتي نداشتيم اما يادم هست كه با چه عشقي به اين سفرها مي‌رفتيم و اثرگذاري گزارش براي ما بهترين هديه بود. مي‌خواهم بگوم خبرنگار بايد اين كار را بكند و الهه و نيلوفر دقيقا همين كار را كردند. من هر وقت به الهه مي‌گويم به تو افتخار مي‌كنم، مي‌گويد من كارم را انجام دادم و اين افتخار ندارد اما به نظر من بسيار باارزش است.» اين‌ روزها اما فضاي رسانه‌اي و خبري ايران پر از پيام‌هاي تبريك «روز خبرنگار» است و مسوولان مختلف به شيوه‌هاي متفاوت اين روز را گرامي مي‌دارند؛ خانم محمدي درباره حس‌وحالش در اين روز هم مي‌گويد: «اگر بگويم فردا روز خبرنگار است و من امروز با غم زيادي از خواب بيدار نشدم، دروغ گفتم. خيلي خيلي غمگينم، براي روزنامه‌نگاري ايران، براي دو خبرنگار، براي خودم كه درس اين كار را خوانده و عشق اين كار را دارم و براي همه روزنامه‌نگاراني كه در گمنامي يا بي‌خبري با مسائل فراوان دست‌ و پنجه نرم مي‌كنند، اما اين چراغ را زنده نگه داشته‌اند و هنوز با تمام اين غم‌ها و اين فشار و اندوهي كه روي دوشم هست و خوب مي‌بينم كه بعضي روزها كشان‌كشان و سينه‌خيز و با چه سختي خود را به تحريريه مي‌رسانم. اين عشق هنوز در دل من روشن است و اين غم آنقدر سنگين است كه همچنان من را به تحريريه مي‌كشاند، غم هست و آنقدر هم سنگين است كه روز به روز شعله اميد روزنامه‌نگاري در دلم را كم‌نورتر مي‌كند، اما بايد بگويم همچنان روشن و زنده است. هر روز اين شعر نيما از نظرم مي‌گذرد كه «نازك‌آراي تن ساق گلي/ كه به جانش كشتم و به جان دادمش آب/‌اي دريغا/ به برم مي‌شكند…» روزنامه‌نگاري براي من همين نازك آراي تن ساقه گلي است كه به‌زعم خودم و در حد توانم آبش دادم الان احساس مي‌كنم در حال خشكيدن است و هم من به عنوان باغبان و هم آن باغي كه اين روزنامه‌نگاري در آن كاشته شده در حال از بين رفتن است.

من به سهم خود همه زندگي‌‌ام را براي روزنامه‌نگاري گذاشتم و همچنان با همه سختي‌ و غمش شعله و نورش را در دلم زنده نگه داشتم… و مي‌دانم كه دل الهه و نيلوفر هم به همين كارهاي خوب روزنامه‌نگاري بچه‌ها خوش مي‌شود و از زنده‌ بودن روزنامه‌نگاري خوشحال مي‌شوند.»

مي‌خواستيم زندگي معمولي داشته باشيم اما نگذاشتند و نمي‌گذارند

«محمدحسين آجرلو» خبرنگاري است كه همين چند ماه پيش كار خبرنگاري‌اش را از دست داد و همسرش، نيلوفر حامدي، هم بيش از ۳۲۰ روز است كه در بازداشت به سر مي‌برد. او درباره حس‌وحالش در آستانه روز خبرنگار و نوع نگاهش به اين روز در سال پرتلاطم زندگي كاري‌اش مي‌گويد: «اصولا درباره فلسفه نامگذاري‌ها در ايران شايد درك اشتباهي ايجاد شده و مدام به تبريك خلاصه مي‌شود، اما به گمانم اصل موضوع اين است كه در چنين روزهايي به شرايط و جزييات آن نام خاص فكر كنيم و در حد توان به درك آن نزديك شويم. صرف‌نظر از اين توضيح و شرايط من و نيلوفر، روز خبرنگار باز هم روز خوبي است كه به خود يادآوري كنيم كه در كشور به رسانه‌ها چه مي‌گذرد؛ اينكه چقدر مجبور هستيم خود را سانسور كنيم و گاهي كاري را كه صد درصد درست مي‌دانستيم انجام نداديم و… شايد اين روز فرصتي است كه به اين موارد فكر كنيم كه چقدر تيترها و محتوا عوض مي‌شود و چه سوژه‌هايي امكان كار ندارد؛ البته همه جامعه از مسوولان كشور گرفته تا برخي مردم انگار انتظار ندارد كه خبرنگار به وظيفه اصلي خود عمل كند؛ مثلا امروز رييس مجلس در جمع خبرنگاران رفت اما واقعيت اين است كه نياز خبرنگار اين نيست و اين دردي از مشكلات رسانه‌اي باز نمي‌كند. خواسته خبرنگار اين است كه فضا باز بشود و بتواند كارش را انجام دهد و به او انگي زده نشود. نياز خبرنگار اين است كه روزنامه‌نگار را به بهانه‌هاي مختلف به زندان نيندازند و دنبال اتهام مختلف براي انجام كارهاي رسانه‌اي نباشند. قطعا اين فشارها باعث مي‌شود كه خبرنگاران بروند يا اگر ماندند كار ديگري غير از خبرنگاري انجام دهند يا اينكه اگر كار مي‌كنند چنان كيفيت كار را پايين آوردند كه مساله‌اي براي‌شان پيش نيايد و اين بلايي است كه بر سر جامعه رسانه‌اي آوار شده است.» اين روزنامه‌نگار به يك مساله برجسته ديگر و انتظار جامعه از خبرنگاران هم مي‌پردازد: «خيلي‌ها در اين مدت از ما پرسيدند كه چرا از ايران نمي‌رويد يا در اين مدت پرسيدند كه چرا از ايران نرفتيد يا آن‌وقت‌ها اگر نيلوفر گزارشي مي‌نوشت و سروصدا مي‌كرد (كه هميشه درباره جامعه و دغدغه‌هاي مردم بود) خيلي‌ها مي‌گفتند كاش اين گزارش را نمي‌نوشتي… مساله اين است كه الان جامعه هم پذيرفته كه اگر خبرنگاري درباره مسائل جامعه گزارشي بنويسد با او برخورد مي‌شود و انگار همه منتظر برخورد با آن خبرنگاري هستند كه مي‌دانند خواست مردم را پوشش داده است؛ يعني جامعه هم اين برخورد را پيش‌بيني مي‌كند و اين انتظار را دارد و اين حرفي بود كه ما از قبل زياد مي‌شنيديم و الان هم مي‌شنويم ولي واقعيت اين است كه ما كشورمان را دوست داريم و مي‌خواستيم زندگي معمولي داشته باشيم، اما نگذاشتند و نمي‌گذارند. واقعا نمي‌دانم چه بگويم.»

سال تاثيرگذار رسانه‌هاي ايران

«نغمه دانش‌آشتياني»، روزنامه‌نگار و عضو هيات‌مديره انجمن صنفي روزنامه‌نگاران استان تهران هم سال پرخبر ايران را سالي مهم براي رسانه‌هاي ايران مي‌داند و مي‌گويد: در اين سال شاهد آشتي جامعه ايران به رسانه‌ها و روزنامه‌ها بوده‌ايم. او درباره شرايط خبرنگاري و روزنامه‌نگاران ايران در اين سال مي‌گويد: «در يك‌سال گذشته برخلاف برخي اظهارنظرها كه وضعيت رسانه‌اي كشور را به‌طور كلي منفعل و غيرتاثيرگذار مي‌دانستند من فكر مي‌كنم اين‌‌طور نيست و سال مهم و تاثيرگذاري را رسانه‌هاي ايران پشت سر گذاشتند. البته وقتي بحث رسانه مي‌شود صداوسيما و… هم هست، اما وقتي من از احياي رسانه سخن مي‌گويم بحثم رسانه‌هايي است كه تلاش كردند صداي جامعه را بازتاب دهند. خيلي‌ها مي‌گفتند دوره رسانه‌هاي كاغذي گذشته اما يك‌سال گذشته به ما نشان داد كه اگر يك روزنامه‌نگار متخصص و كاربلد و پرتلاش در رسانه‌هاي پوشش‌دهنده خواست جامعه كار كند، مي‌تواند بزرگ‌ترين فعاليت رسانه‌اي ايران و حتي جهان را ايجاد كند. اين وضعيت رسانه‌هايي است كه تلاش كردند خواست جامعه را پوشش دهند و باعث سربلندي اين صنف شدند، اما در همين حال براي رسانه‌هايي كه تلاش كردند اين صداي تازه را پوشش ندهند، سال ديگري بود و چه بسيار رسانه‌هايي كه اعتبار خود را از بين بردند.» اين روزنامه‌نگار در ادامه به بحث مرجعيت رسانه‌اي هم اشاره مي‌كند و معتقد است كه در اين سال مرجعيت به داخل كشور بازگشته است: «مساله ديگر هم فعاليت شديد و پرحجم رسانه‌هاي فارسي‌زبان خارج از كشور است كه تمام تلاش خود را كردند كه مرجعيت رسانه‌اي را از كشور خارج كنند اما بدنه نحيف و شكننده رسانه‌هاي داخلي (منظور البته همان طيفي از رسانه‌هاست كه پوشش‌دهنده خواست جامعه هستند و بالاتر به آنها اشاره كردم) نه فقط با فشار داخل روبه‌رو بود بلكه با امپراتوري‌هاي رسانه‌هاي خارج از كشور هم روبه‌رو بود؛ امپراتوري به لحاظ نيروي انساني و مالي و همه اين شرايط درحالي بود كه وضعيت مالي و امنيت شغلي روزنامه‌نگاران در اين سال نسبت به گذشته تغييري نكرده و همچنان خبرنگاران شريف ما با كمترين حقوق و حتي گاهي بدون بيمه مشغول كارند و حتي اين مساله حقوق و دستمزد و امنيت شغلي در بدنه رسانه‌هاي اصولگرا هم حاكم است و آنها هم به لحاظ دستمزد با مسائل فراواني روبه‌رويند (البته تاكيد مي‌كنم بدنه و بحثم مديريت و افراد خاص نيست) پس اين شرايط به ما مي‌گويد كه بدنه رسانه‌اي كشور در هر دو جناح دستمزد واقعي خود را نمي‌گيرند. نكته ديگري كه براي خودم قابل‌اعتناست اينكه مردم در داخل ايران با توجه به اتفاقات يك‌سال گذشته و حجمي از اخبار و اطلاعات و گزارش‌هايي كه از سوي رسانه‌ها مي‌خوانند، به نظرم پيوند عميق‌تري با رسانه‌ها و خبرنگاران برقرار كردند و مشخصا خانم‌ها نيلوفر حامدي و الهه محمدي در مردمي‌كردن خبرنگار و رسانه نقش برجسته‌اي داشتند و حالا دو چهره خبري داريم كه عامه مردم قصه زندگي و كاري آنها را مي‌دانند؛ به‌ويژه كه هر دو همين تازگي اعلام كردند كه به هيچ چيزي غير از مردم وابستگي نداشتند و دين‌شان مردم ايران است و محكم‌ترين پيوند رسانه‌اي را با مردم ايران برقرار كردند و من خودم به عنوان يك روزنامه‌نگار به احترام اين دو روزنامه‌نگار و به‌ويژه‌ اين دو اظهارنظر آخر مي‌ايستم چون روزي كه وارد شدم، برنامه‌‌ام اين بود كه غير از مردم به چيزي فكر نكنم و اين دو بزرگوار اين ماموريت را بار ديگر به من يادآور شدند.»

اما در سال سخت و پرفشار خبرنگاري ايران، انجمن صنفي روزنامه‌نگاران تا چه اندازه توانسته به حمايت از اين صنف بپردازد و اين سال از نگاه فعالان صنفي چگونه سپري شد؟ عضو هيات‌مديره انجمن صنفي روزنامه‌نگاران استان تهران در پاسخ به اين پرسش هم مي‌گويد: «انجمن صنفي روزنامه‌نگاران تهران در يك‌سال گذشته كه سال پر فراز و نشيبي براي رسانه‌ها و فعالان رسانه‌اي بود تمام سعي خود را كرد كه همراه و همگام با اتفاقات پيش رفته و در كنار جامعه رسانه‌اي كشور باشد. به اطمينان مي‌توان گفت كه انجمن در مناقشات بزرگ و مهم يك‌سال گذشته بيانيه‌هاي مهم و تاثيرگذاري منتشر، همچنين ارتباط مستمر و جدي خود را با بدنه رسانه حفظ كرده است.

هرگونه اتفاق حقوقي و قضايي كه براي فعالان رسانه‌اي رخ داده توسط انجمن ثبت و ضبط و پيگيري شده است. حتي فراتر از محدوده استان تهران كه موظفي انجمن است در سراسر كشور اگر مساله‌اي براي فعالان رسانه در اتفاقات يك‌سال گذشته رخ داد هيات‌مديره نسبت به آن آگاه شده و واكنش‌هاي مناسب داشته است كه بخشي رسانه‌اي و بخشي هم در دبيرخانه انجمن موجود است. پيگيري‌ها و رسيدگي‌هاي ما منحصر به چهره‌هايي كه اسامي آنها بارها در اخبار تكرار شده، نيست و تك تك افرادي كه دچار مساله حقوقي و قضايي شدند مدنظر قرار داشتند. تشكيل كميته پيگيري وضعيت خبرنگاران دستگيرشده يكي از خروجي‌هاي انجمن در يك‌سال گذشته در موضع مورد پرسش شماست. همچنين انجمن با وجود اينكه بخش زيادي از انرژي و تمركز خود را به اتفاقات يك‌سال گذشته اختصاص داده بود سعي كرده وظيفه «صنفي» خود را نيز فراموش نكند كه تشكيل كميته‌هاي رفاهي و قضايي و آموزشي از جمله مصاديق آن است.

ما تلاش كرده‌ايم كه امكانات رفاهي مختلف براي اعضا فراهم كنيم كه اطلاعات آن در فضاي رسانه‌اي انجمن موجود است و همچنين در حوزه آموزش فعاليت‌هايي انجام شده كه برگزاري دومين دوره جايزه انجمن نشانه آن است. در كميته حقوقي نيز هرگونه گزارش رسيده از سوي اعضا در زمينه‌هاي حقوقي، مالي بيمه‌اي و… را پيگيري مي‌كنيم.» با همه اين شرايط اما به ‌نظر مي‌آيد برخي رفتارها با خبرنگاران حالا درس و پيامي براي ديگر روزنامه‌نگاران داشته آن‌هم به اين صورت است كه اگر برخي سوژه‌ها پيگيري خبري شود، ممكن است منجر به برخوردهاي غيرحرفه‌اي با روزنامه‌نگار شود و به عبارتي ساده كار راستين رسانه‌اي ممكن است عقوبت داشته باشد؛ در چنين شرايطي انجمن صنفي چه كاري مي‌تواند براي تداوم پويايي اين صنف انجام دهد؟ دانش‌آشتياني در پاسخ به اين پرسش هم از رسالت روزنامه‌نگاري و شجاعت روزنامه‌نگاران ايران مي‌گويد: «من فكر مي‌كنم خبرنگاري كه قسم خورده جز حقيقت ننويسد و خودش را نماينده مردم سرزمينش مي‌داند جز به حقيقت وامدار نيست و از هيچ چيزي در برابر آن رسالتي كه بر دوشش گذاشتند، نمي‌ترسد. خبرنگار هر لحظه خودش را در محضر خدا و مردم مي‌داند؛ پس اگر ما يك جامعه رسانه‌اي شريف و متخصص و شجاع داشته باشيم بخشي از سوال شما پاسخ داده شده اما اين وظيفه مديران رسانه‌ها و نهاد دولتي متولي امر رسانه را از دوش‌شان برنمي‌دارد. همچنين از نهاد قضايي نيز همواره انتظار مي‌رود با عدالت و انصاف با جامعه رسانه‌اي برخورد كند، چرا كه رسانه چشم بيدار جامعه است. هرگاه رسانه‌ها را در فشار و بن‌بست قرار دهيم هزينه آن را بايد در ناكارآمدترشدن نهادها و سيستم‌هاي جامعه بدهيم اما نهاد صنفي يعني انجمن ما نيز بر خود واجب مي‌داند كنار جامعه رسانه‌اي كه سعي دارند جز حقيقت ننگارند، بايستد.»

خوشرويي و تواضع الهه و نيلوفر

محسن آزموده

به عنوان يك خبرنگار، در روز خبرنگار، جز اينكه از دوستان خبرنگارمان، الهه محمدي و نيلوفر حامدي بنويسيم و بگوييم، چه مي‌توان كرد؟ آيا وقتي اين دو بعد از قريب به يك‌سال همچنان در زندان هستند و تكليف‌شان روشن نشده، از چيز ديگري مي‌توان نوشت و گفت؟ درباره علل و دلايل بازداشت طولاني مدت اين دو تريبون‌هاي رسمي و غيررسمي همه جور اظهارنظري كرده‌اند، آخرينش اينكه آنها به علت شغل و حرفه خبرنگاري بازداشت نشده‌اند! چطور مي‌توان باور كرد؟ اصلا اين دو كيستند؟ دو خبرنگاري كه در وقايع پارسال، جزو اولين گزارشگران بودند، هر دو هم در چارچوب شغل و حرفه‌شان و با ماموريت رسمي از رسانه‌اي كه در آن كار مي‌كردند. هر دو روزنامه‌نگارهايي حرفه‌اي و شناخته شده كه تاكنون بارها مورد تقدير قرار گرفته‌اند، چند سال است كه به‌طور جدي به مسائل اجتماعي و به ويژه زنان پرداخته‌اند و گزارش‌هايي تاثيرگذار نوشته‌اند. اصلا شما بگوييد.چطور باور كنيم كه جرم‌شان ربطي به حرفه‌شان ندارد، وقتي دادگاه علني نيست، وقتي هيچ مدرك و سندي ارايه نشده، وقتي ماه‌ها بلاتكليف بازداشت بودند، وقتي…
قطعا در روز خبرنگار، متن‌ها و يادداشت‌ها و ويديوها و گفتارهاي زيادي درباره اين دو منتشر خواهد شد، مثل ويديوي تاثربرانگيزي كه روزنامه شرق از مصائب خانواده‌هاي اين دو روزنامه‌نگار موفق و جوان تهيه و منتشر كرد. لابد بسياري از كار حرفه‌اي اين دو، رنجي كه مي‌كشند، تعهد و مسووليت‌پذيري‌شان خواهند نوشت و خواهند گفت. من اما مي‌خواهم به وجه اخلاقي شخصيت اين دو اشاره كنم. پيش‌تر بگويم كه آشنايي‌ام با الهه و نيلوفر از طريق همين تحريريه‌ها و فضاهاي مطبوعاتي است و هميشه آنها را در محل‌هاي كاري ديده‌ام، مثل خيلي ديگر از همكاران و دوستان. اما آنچه اين دو را به لحاظ فردي از خيلي‌ها متمايز مي‌سازد، مهرباني، خوشرويي، تواضع و فروتني آنهاست. بدون هر گونه اغراقي نيلوفر حامدي و الهه محمدي از خوش برخوردترين روزنامه‌نگاراني هستند كه افتخار مواجهه با آنها را در دوران حرفه‌اي داشته‌ام.
خودم را مي‌گويم. ميزاني از غرور و تبختر در ميان بسياري از خبرنگارها و روزنامه‌نگارها هست، به خصوص آنها كه چند سالي سابقه دارند و چهار تا پيراهن بيشتر از بقيه پاره كرده‌اند، بعضا ديگر خدا را بنده نيستند و ديگران را عوام كالانعام، بلكه گمراه‌تر مي‌پندارند و به ايشان از بالا نگاه مي‌كنند. نمي‌دانم. شايد اقتضاي شغل و حرفه باشد. هر چه هست، اما دقيقا عكس اين روحيه را در الهه و نيلوفر ديدم. اولين‌ باري كه الهه محمدي را در تحريريه‌مان ديدم، آنقدر خونگرم و مهربان بود كه انگار سال‌هاست يكديگر را مي‌شناسيم. دفعه بعدي كه به تحريريه روزنامه‌شان رفتم، چنان با گشاده‌رويي از من استقبال كرد كه حسابي شرمنده شدم. نيلوفر حامدي هم همين‌طوراست، دوره‌اي در اعتمادآنلاين كار مي‌كرد، هر وقت گذرم به آنجا مي‌افتاد، چنان گرم سلام و عليك مي‌كرد كه انگار خيلي سال است همكار و دوست هستيم. شايد به نظر بسياري اين خصلت‌هاي پسنديده اخلاقي در برابر تمام افتخارات اين دو روزنامه‌نگار برجسته خيلي جزيي به حساب‌ آيد، اما من اين‌طور فكر نمي‌كنم. تحقق اين دو فضيلت در شخصيت نيلوفر و الهه، عين سعادتمندي است و نشانه قلبي بزرگ و دروني آرام و مطمئن. ترديدي ندارم تلخي اين چند ماه نمي‌تواند كوچك‌ترين خدشه‌اي بر صفا و صميميت باطني اين دو انسان بزرگ وارد سازد. با آرزوي آزادي هر چه سريع‌تر اين دو روزنامه‌نگار و بازگشت آنها نزد خانواده‌ها و عزيزان‌شان. با اميد. 

ذوق نیلوفر براي برنامه‌هاي سفر

معصومه اصغري

هميشه فكر مي‌كردم خودمم كه هي برنامه‌هاي سفر و جاهايي كه قراره برم رو قبل و حين سفر مرور مي‌كنم ولي بعد از آشنايي با نيلوفر و همسفر شدن باهاش فهميدم ذوق من خيلي عاديه و ذوق اون – حتي همونقدري كه نشون مي‌داد- خيلي خيلي بيشتره! 
اولين ‌بارهايي كه با اين ذوق مواجه مي‌شدم خيلي برام جالب بود و بعد از چند وقتي كه همسفر بوديم متوجه شدم روي منم اثر داشته و بيشتر به جزييات برنامه‌ها و جاهايي كه قراره بريم، دقت مي‌كنم و منتظرشونم. جذاب‌تر وقتي مي‌شد كه قرار بود توي اون سفر جاهاي جديد رو با غذاهاي جديد و غذاهاي اون شهر تجربه كنيم. 
يادمه وقتي پارسال براي گذر از چند تا تنگه و طبيعت به ايلام رفتيم، هيجان كباب‌هايي كه قرار بود بخوريم بيشتر از مناطقي بود كه قرار بود، بريم. 
هيجاني كه نيلوفر و البته محمدحسين در مورد كباب (انواع كباب) دارن آنقدريه كه حاضرن به خاطرش مسير سفر رو هم تغيير بدن! اين قضيه وقتي جالب‌تره كه به عنوان همسفرشون بگم يكي از اولين چيزهايي كه در ارتباط اين زوج مي‌تونيد متوجه بشين مقتصد بودنشون در امور مختلف زندگيه! ولي در مورد سفر و كوه و طبيعت و به‌ خصوص كباب خوردن اصلا نگاه اقتصادي كنار مي‌رفت! 
اين نگاه به جزييات و ذوق نيلوفر نسبت به امور ساده‌اي كه در سفر اتفاق مي‌افتاد براي من يه زاويه ديد خوبي داشت . اينكه زندگي همين الانه و درسته كه شرايط جور‌ نيست و سخته، درسته اين سفر، اون سفري كه روياته نيست يا در ساده‌ترين و ارزون‌ترين شكل ممكن انجام ميشه، ولي ميتوني ازش لذت ببري و دلخوش باشي! و من مي‌ديدم كه نيلوفر و محمدحسين حتي وقتايي كه اختلاف‌نظر داشتن چقدر عشقولانه و محترمانه با هم همه چي رو هماهنگ مي‌كنن و با هم لذت مي‌برن. ميخوام بگم كه براي من كه نگاهم تا حد زيادي رويايي و آرمانيه، اين نگاه ساده اما شاد نيلوفر به زندگي و سفر و حضور در لحظه به عنوان يك زن، يك همسر و البته يك زنِ خبرنگار ِ مسافر واقعا آموزنده بوده! 
يادمه تو سفر آخري كه با هم به قزوين و زنجان رفتيم، همچنان درگير و پيگير حال مهسا اميني در بيمارستان بود. تلفني پيگيري مي‌كرد و معلوم بود حالش خوب نيست و مي‌رفت تو اتاق و گريه مي‌كرد؛ ما هم ديگه خيلي حوصله نداشتيم بريم شهري كه خيلي وقت بود براي سفر براش برنامه ريخته بوديم رو بگرديم، ولي بازم اين نيلوفر بود كه از اتاق اومد بيرون و گفت حالا كه اينجاييم؛ بريم بيرون و بگرديم…و من فكر مي‌كنم نيلوفر همين امروز كه از پشت اون ديوارا بيرون بياد، بيشتر از من براي سفر و برنامه كردن ذوق و هيجان داره… خيلي بيشتر…
روزنامه‌نگار

آرزوهاي دور و دراز براي خبرنگاران امروز

سميرا بختيار

اين روزها برنامه و نشست و جشنواره‌هاي زيادي را به نام اهالي رسانه و توجه به صنف خبرنگاران به مناسبت نزديك شدن به روز خبرنگار برپا مي‌كنند. در تمام اين برنامه‌ها كه سعي كردم حضور پيدا كنم هر مسوولي به فراخور سمتي كه دارد مي‌خواهد بيشترين آمار و اعداد را از عملكرد خود ارايه دهد بدون اينكه به نبود بودجه، نبود نيروي انساني متخصص، خلأ بودجه كافي، نداشتن تعامل مناسب با خبرنگاران، نواقص و وجود ضعف‌ها در هر كدام از نهادهاي سياست‌گذار براي رسانه اشاره حتي كوچكي كند. همين مسائل باعث شد تا ذهنم درگير يك موضوع مهم براي خبرنگاران شود. شايد اين روزها خيلي از فعالان و آشنايان به حوزه رسانه بگويند كه خبرنگار روز ندارد و هر روز بايد روز خبرنگار باشد چرا كه جامعه پر از خبر و مخاطب تشنه دريافت آن. اما من در اين مطلب نمي‌خواهم ارزيابي درباره اين نظرات داشته باشم بلكه فقط مي‌خواهم به قدرت روزنامه‌نگاران و هويت بخشيدن به رسانه‌های مستقل اشاره كنم.  اين روزها به فراخور هر اتفاق و مناسبتي منبر و تريبون‌هاي زيادي- شايد رايگان و بسيار فراگير- در اختيار صاحبان مقام و قدرت قرار مي‌گيرد و هر كدام به فراخور سن و تمركز ذهني يا شايد هر آنچه روابط عمومي و دستيارانشان به آنها مي‌گويند، مسائل جامعه را بسيار كلي و دستوري بيان كنند. در حالي كه اثر و نقش اين گفته‌ها در جامعه و در زندگي مردم به صورت ملموس و عيني ديده نمي‌شود و از طرفي مخاطبان زيادي هم ديگر ندارد. 
اما وقت آن رسيده كه چنين تريبون و منبرهايي به دست روزنامه‌نگاران سپرده شود. خبرنگاراني كه با تمام‌ مسائل جامعه در ارتباط بسيار تن به تن هستند و مشكلات مردم را از نزديك به وضوح ديده‌اند. قطعا چنين خبرنگاري كه از تمام حواس خود براي آن مشكل و مساله بهره برده، در حوزه روايت‌گري و بازگو كردن وقايع جامعه، راوي بسيار صادق‌تر و دقيق‌تر و با ملاحظه‌تري خواهد بود.
 در اينجا مي‌خواهم يك مثال ملموس بزنم. مدت‌هاي زيادي است كه آمار كودكان كار توسط مسوولان منتشر مي‌شود و هر بار اتباع بودن اين كودكان يا اينكه عضو باندي بوده‌اند، از سوي مسوولان مورد تاكيد قرار مي‌گيرد. در حالي كه خبرنگاران اجتماعي به خوبي مي‌دانند كه چنين مساله‌اي در كار نيست و اغلب كودكان كار ايراني هستند و از طرفي ديگر وقتي همين خبرنگار در مكان‌هايي چون دروازه غار و سر چهار راه‌ها و كارگاه‌هاي كفاشي و قاليبافي كودك را مي‌بيند، گزارش تحقيقي بسيار واقعي‌تر و عيني‌تري به مخاطب مي‌رساند. هر چند خبرنگار در ازاي چنين گزارش و خبرهايي دستمزد آنچناني دريافت نمي‌كند اما به لحاظ معنوي قطعا قدم برداشتن در راستاي گره‌گشايي هر انساني، ارزشمند و اثر گذار‌تر از بيان اظهارنظرهاي كلي در تريبون‌هاي رسمي و فراگير است. 
به همين خاطر يكي از آرزوهايم در روز خبرنگار امسال تحقق بخشيدن چنين موضوعي است. اينكه قدرت روزنامه‌نگار درك و پذيرفته شود و مجال و فرصتي بيشتر براي گفتن مسائل اجتماع، سياست، اقتصاد، فرهنگ و هنر و…. به خبرنگاران داده شود. اين نوع فرصت‌ها علاوه بر اينكه شأنيت و قدرت روزنامه‌نگاران ما را بالا مي‌برد، قطعا كشور را به سوي توسعه پايدار‌تر و پيدا كردن نقاط ضعف در هر حوزه‌اي نزديك‌تر مي‌كند. به اميد تحقق چنين آرزوي دوردستي….

منبع: روزنامه اعتماد 17 مرداد 1402 خورشیدی