1

مدرنیته بر بنیاد مدرسه استوار است

نعمت‌الله فاضلي *

كتاب «آموزش و پرورش فنلاندي در عمل: چيستي، چرايي و چگونگي» كتابي براي آشنايي با آموزش و پرورشِ فنلاند نيست؛ بل راهنماي انديشيدن به مسائلِ آموزش و پرورش در جهانِ امروز و ايران است. دليلي ندارد ما در ايران از فنلاند و ديگر كشورها آگاه باشيم، مگر اينكه اين آگاهي‌ها براي ما واجد دلالت‌ها و معاني باشند. در فنلاند و ديگر كشورها، رخدادها، پديده‌ها و خبرهاي زيادي هست و رسانه‌ها هم مدام آنها را منتشر و منعكس مي‌كنند. جهان، انباشته از رخدادهاست و رسانه‌ها هم انباشته از خبرها و گزارش‌ها. اگر مساله‌محور و گزينشي، پديده‌هاي جهان را نگاه نكنيم، غرق در اقيانوسِ اطلاعات پراكنده و گسترده مي‌شويم. در همين كتاب، آلبرت اينشتين به ما مي‌گويد «هدفِ آموزش، آگاهي از حقايقِ جهان نيست، بل آموزشِ شيوه‌هاي تفكر است.» اين كتاب هم اگرچه درباره حقايقِ نظام آموزشي فنلاند است، اما هدف از ترجمه آن آموختنِ شيوه انديشيدن به آموزش در كشور ماست؛ شيوه‌اي از انديشه كه افقِ ديدِ ما را گسترش دهد و ما را نسبت به ناكامي‌ها و كاميابي‌هاي نظامِ آموزشي و مدرسه‌اي حساس و هوشيار سازد. اما، چگونه؟ و چرا فنلاند؟

فنلاند شباهتي با ما ندارد

فنلاند شباهتي با ما ندارد. نه بخشي از آسياست، نه خاورميانه، نه كشورهاي اسلامي و نه جزو خانواده كشورهاي منطقه نوروز يا ايرانِ فرهنگي است. فنلاند در ويژگي‌هاي سياسي، جغرافيايي و جمعيتي و اقتصادي هم با هم شريك و شبيه نيست. فنلاند بخشي از اسكانديناوي و نظامِ سياسي آن سوسيال دموكراسي است و جمعيتي اندك و جغرافيايي كوچك دارد. زبان، مذهب، اقتصاد، تاريخ و آداب و رسوم آن با ما متفاوت است. فنلاند جزو كشورهاي جهانِ اول و توسعه يافته است و ما نيستيم. اينها كفايت مي‌كند كه نخواهيم و نتوانيم ايران را با فنلاند مقايسه كنيم. چه، لازمه مقايسه وجود هم‌ترازي‌ها و شباهت‌هايي است. «سواد تطبيقي» ايجاب مي‌كند كه هم‌ترازي‌ها و ناهم‌ترازي‌ها را درنظر بگيريم.

نظام مدرسه‌اي، شباهت ما با فنلاند

با وجودِ اين ناهم‌ترازي‌ها، مشتركاتي با فنلاند داريم كه زمينه مقايسه و درس‌آموزي از نظامِ مدرسه‌اي فنلاند را مُوجه و ممكن و حتي ضروري مي‌سازد. مهم‌ترين وجهِ اشتراك ما و فنلاند وجود «نظام مدرسه»اي است. نهادِ مدرسه، پاره‌اي از جهانِ معاصر است. همه كشورهاي جهانِ امروز، نظامِ مدرسه‌اي دارند و براي تربيت و آموزشِ فرزندان و نسلِ جديد و براي سوادآموزي، با حمايتِ دولت، نظام مدرسه‌اي را تشكيل داده‌اند. چندان بيراه نيست اگر بگوييم ما در «عصرِ مدرسه» زندگي مي‌كنيم؛ عصري كه از اواخر قرنِ هجدهم در اروپا آغاز شد و در قرن نوزدهم و بيستم جهاني گرديد؛ عصري كه بدون مدرسه هرگز نمي‌توانست همان باشد كه هست (2). ما اغلب فراموش مي‌كنيم همه القاب و عناويني كه به جهانِ مدرن و پُست مدرن مي‌دهيم؛ از عصرِ ماشين و عصرِ اتم گرفته تا عصرِ اطلاعات و اينترنت، از عصرِ عقل‌گرايي و انسان‌گرايي گرفته تا عصرِ دموكراسي، سرچشمه‌اش مدرسه است. مدرسه، ميراثِ مشترك جهاني بشر در عصرِ معاصر ماست. دقيقا همين است نقطه اتكاي ما براي مقايسه نظام‌هاي آموزشي و مدرسه‌اي جهان با يكديگر.

نظام مدرسه‌اي يعني چه؟

نظام‌هاي مدرسه‌اي در همه كشورها مشتركاتي دارند. همه آنها برمبناي سِن استوار شده‌اند؛ چه، بچه‌ها در همه كشورها در سِن شش يا هفت سالگي راهي مدرسه مي‌شوند. ثبت‌نام و مدرسه رفتنِ كودكان در همه كشورها، همگاني و اجباري است. دولت‌ها در تمام كشورها موظف به تامين و پشتيباني مادي و حقوقي و سياسي از مدارس‌اند. سازمان مدارس در همه كشورها متشكلِ از «كلاس» و «پايه‌هاي آموزشي» است. مدارسِ همه كشورها، معلمانِ حرفه‌اي و آموزش‌ديده و برنامه درسي ملي و درس‌هاي مشترك دارند؛ درس‌هايي چون آموزشِ سواد و الفبا، آموزشِ حساب و رياضي، آموزشِ علوم، آموزشِ زبان و ادبيات ملي، آموزش‌هاي مدني و تعليماتِ اجتماعي و دروس ديگر. همچنين، «گفتمانِ آموزشي مشترك جهاني» نيز وجود دارد؛ گفتماني كه دانش‌هاي گوناگون علومِ تربيتي، تكنولوژي آموزشي، مديريتِ آموزشي و فلسفه آموزش و تعليم و تربيت آن را مي‌سازد. اين گفتمانِ مشترك را رشته‌هاي دانشگاهي و ترجمه متون و كتاب‌هاي اين رشته‌ها و همچنين همايش‌هاي بين‌المللي و بده و بستان‌هاي دانشگاهي و علمي در سطحِ جهاني و بين‌المللي مي‌سازد و حمايت مي‌كند. نهادهاي بين‌المللي متعدد مانند يونسكو نيز وجود دارد كه مشتركات جهاني نظام‌هاي آموزشي را تقويت و ترويج مي‌كند.

جهان سياره‌اي

در كنار اين مشتركات، ما و فنلاند و ديگر كشورهاي جهان، زمينه جهاني مشترك نيز داريم. كشورهاي امروز در بسترِ «جهاني سياره‌اي شده» قرار دارند و فرآيندهاي جهاني شدن به ‌طور پيوسته و اثرگذار از طريق فرآيندهاي جهاني رسانه‌اي، ارتباطي و مبادله و جابه‌جايي جريانِ پيام‌ها، كالاها و اشيا، نمادها و آدم‌ها، همه كشورها را به هم شبيه‌تر و مشتركاتِ آنها را مي‌افزايد. نظام مدرسه‌اي در جهان امروز، «زبانِ مشترك جهاني» است و برخي اصول و هدف‌ها و ارزش‌هاي مشترك دارد. نظام‌هاي آموزشي امروز، يك زبان مشترك را با گويش‌هاي ملي و محلي‌شان تكلّم مي‌كنند. همه كشورها به «خانواده بزرگ مدرسه» تعلق دارند. تبار و تاريخِ اين خانواده، مدرنيته است؛ همان تحول بزرگ و تاريخي كه ايران نيز از قرن نوزدهم (سيزدهم شمسي) به آن پيوست. اين خانواده، با همه تفاوت‌ها و تاريخ‌هاي‌شان، خواهانِ تربيتِ فرزندانِ خود در مدرسه و تربيتِ فرزندان‌شان به شيوه‌اي شايسته و بايسته و متناسب با جهانِ مدرن است؛ جهاني كه شهرنشيني و كلان‌شهر، صنعتي شدن، نظامِ ديوانسالاري، حقوقِ شهروندي، شكوفايي استعدادها و خودتحقق بخشي انسان، آزادي و كرامتِ انساني و برخورداري از رفاه و امنيت، بنيان‌هاي آن را تشكيل مي‌دهد. اينها همه مشتركاتِ خانواده مدرسه در جهان امروز است. همين مشتركات است كه ما را ناگزير مي‌دارد تا موقعيت‌ها، دستيافته‌ها و دستبافته‌هاي نظام‌هاي مدرسه‌اي را مطالعه و آنها را مقايسه كنيم. فنلاند، امروز از پيشتازان نظام‌هاي مدرسه‌اي جهان است. اين كتاب همين را نشان مي‌دهد و همين انگيزه ترجمه و انتشار آن شده است.

چرا فنلاند توانست ما نتوانستيم؟

مايه‌ها و موضوعاتِ كتاب نيازمند معرفي نيست. مقالاتِ كوتاه و فشرده و دقيقي است از موضوعاتِ گوناگونِ نظامِ مدرسه‌اي فنلاند در دهه اخير و بسياري از پرسش‌ها و مساله‌هايي را كه نياز داريم درباره ظرافت‌ها و ظرفيت‌ها و راز و رمز كاميابي مدارسِ فنلاند بدانيم و از آنها بياموزيم؛ به شيوه‌اي ساده و سليس و بدون پُرحرفي و پراكنده‌گويي بيان مي‌كند.

نمي‌گويم بياييم طابق نعل به نعل همه‌چيز را ميانِ مدارسِ ايران و فنلاند مقايسه كنيم و كنيد. مي‌دانيم كه ناهم‌ترازي‌هاي ايران و فنلاند بر چند و چون و كم و كيف مدارس ما اثر مي‌گذارند و نمي‌توانيم مقايسه‌اي تام و تمام ميان نظام‌هاي آموزشي اين كشور بكنيم. اما، نقادانه و منصفانه و عالمانه اين كتابِ كوتاه و خواندني را بخوانيم و بخوانيد و بپرسيد و بپرسيم: «چرا فنلاند توانسته و ما نتوانسته‌ايم؟»

قصه روشن است. فنلاند توانسته مدرسه آرماني و كارآمد و متناسب با توسعه همه‌جانبه و متوازن خودش را خلق كند و ما نتوانسته‌ايم. ما از نيمه قرنِ نوزدهم روياي رسيدن به «ترقي» را در سر و سينه ملت كاشتيم و داشتيم و مصلحان و انديشه‌گران بزرگ ما به نيكي دريافتند اين «راه ترقي» از «نهادِ مدرسه جديد» مي‌گذرد. اين راه پُر فراز و نشيب را هر طور بود آغاز كرديم و تا امروز هم ادامه داديم (3). اكنون كه در آغاز قرن پانزدهم شمسي هستيم اذعان داريم كه نهاد مدرسه حال و روز خوشي ندارد و عميقا نگران آينده آن هستيم(4).

مساله‌هاي مشترك

صفحه به صفحه اين كتاب را ورق بزنيم مي‌بينيم اگر نگوييم همه، اغلبِ مساله‌هاي مدرسه فنلاندي، مساله‌هاي ما نيز هست. يوهانا جاروينن توبرت در همين كتاب، اصولِ نظامِ آموزشي فنلاند را «برابري و مساوات، اعتماد و مسووليت، خودمختاري و همكاري، يادگيرنده محور و پژوهش‌محور» مي‌نامد. سپس نشان مي‌دهد چگونه اين اصول را در عمل تحقق بخشيده‌اند. پايوي پالتنون هم نشان مي‌دهد چگونه فنلاند از 2016 نظامِ مدرسه‌اي‌اش را تغيير داد تا متناسب مقتضيات روز كند به گونه‌اي كه كودكان متناسب نيازها و زندگي واقعي‌شان آموزش ببينند. در فصلي ديگر، يوهانا توبرت «متناسب‌سازي برنامه درسي فنلاند به گونه‌اي كه دروس با كيفيت و متناسب معلمان فنلاندي» را نشان مي‌دهد. كايسا تومارلا هم برنامه‌هاي مفصل نظام آموزشي فنلاند براي شناخت و اجراي روش‌هاي فعال كردن دانش‌آموزان را شرح مي‌دهد. ديگران همين‌طور مساله‌هاي آموزشي و مدرسه‌اي ديگر را بيان مي‌كنند كه همه آنها مساله‌هاي ما در ايران هم هستند. نيازي به دقت و تمركز بالا نيست. نگاهي سرسري به مايه‌ها و موضوعاتِ بحث شده در اين كتاب، نشان مي‌دهد چرا و چگونه محتاج بيشتر دانستن و عميق‌تر آموختنِ مدرسه فنلاندي هستيم. البته، تفاوت داريم؛ تفاوتي تلخ. تفاوت ما و فنلاندي‌ها اين است كه ما در آرزوها و حسرت‌هاي‌مان غوطه‌وريم و آنها خشنود و مفتخر از دستيافته‌ها و دستبافته‌هاي فكري و برنامه‌اي‌شان براي خلق مدرسه‌اي آزاد، دموكراتيك، خلاق، مشاركتي، يادگيرنده، رضايت‌بخش و پيشرو.

محتاج مقايسه‌ايم

محتاج مقايسه‌ايم. جهان براي پيشرفت ناگزير است نظام مدرسه‌اي پيشرو و خلاق و يادگيرنده و مشاركتي و فعال و كارآمد و سودمند خلق كند. چين را نگاه كنيد. همين مملكتي كه چند سالي است براي ما هم مساله شده است. يانگ ژائو در «چه كسي از اژدهاي غول‌پيكر بد مي‌ترسد؛ چرا چين، بهترين (و نيز بدترين) سامانه آموزش و پرورش جهان را دارد؟» (ژائو 1401)(5) نشان مي‌دهد چين براي ربودنِ گوي سبقت از امريكا از دو دهه پيش اصلاحاتِ گسترده آموزشي را رقم زده و از هر نظر نيز در رويكردي تطبيقي اين اصلاحات انجام شده است. ما سال‌هاست دانشِ تطبيقي آموزش و پرورش را گسترش مي‌دهيم و منابع و دروس آن را داريم اما دريغ از عمل. زماني روياي ژاپن اسلامي در سر و سينه مي‌پرورانديم و از تكنولوژيك شدن ژاپني چيز جز واردات اتومبيل‌ها و ماشين‌ها و محصولات صنايع ژاپن، نصيبي نبرديم. لازمه تحول، داشتن رهيافتي تطبيقي است و اين رهيافت به ما مي‌آموزد كه مي‌توان عمل كرد و به نتايج مطلوب هم رسيد. اما، مشروط به اين مقايسه به شعارهاي سياسي تقليل نيابند. كتاب حاضر درس‌هاي دانايي و توانايي مردم سرزمين كوچكي است كه توانسته‌اند از راه آموزش دانا و توانا شوند و شهرونداني شايسته و بايسته تربيت كنند و ارزش‌ها و باورها و قابليت‌هاي ضروري براي زيستن در جهان امروز مبناي نظام مدرسه‌اي‌شان قرار دهند. اكنون اين ما هستيم كه آيا همچنان مي‌خواهيم نظاره‌گر جهان باشيم و با ديد حسرت فنلاند را بنگريم يا اينكه اراده و آگاهي‌مان را براي تحولي بنيادين نظام آموزشي و ساختن آينده‌اي بهتر، بسيج مي‌كنيم؟

* متن حاضر را دكتر نعمت‌الله فاضلي به عنوان مقدمه براي كتاب «آموزش و پرورش فنلاندي» نگاشته‌اند كه به ‌طور اختصاصي دراختيار صفحه انديشه روزنامه اعتماد قرار گرفته است.

پاورقي

1- استاد بازنشسته انسان‌شناسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

2- سِون اِریک-لیدمن در کتاب زیر نشان می‌دهد که چگونه مدرنیته بر بنیاد نهاد مدرسه استوار است:

اریک-لیدمن، سِون (1385) در سایه آینده؛ تاریخ اندیشه مدرنیته. ترجمه سعید مقدم. تهران: نشر اختران

3- در کتاب «مسئله مدرسه؛ بازاندیشی انتقادی در فرهنگ امروز ایران» (1401) و کتاب «مساله سواد» (زیر چاپ) این مسیر را شرح داده‌ام و پاره‌ای از علل و دلایل کامیابی‌ها و ناکامی‌های آموزشی‌مان را گفته‌ام.

4- این نگرانی را نه تنها منتقدان نظام آموزشی ما بل حتی نهادهای رسمی به آن اذعان دارند. همین روزها فرهنگستان‌های جمهوری اسلامی ایران عنوان مفصل و حجیم «آموزش و پرورش آینده؛ بازخوانی آموزش و پرورش در آستانه قرن پانزدهم شمسی را چاپ کرده‌اند (1402) و نگرانی‌ها از آینده مدرسه را نشان داده‌اند.

.5- ژائو، یانگ (1401) چه کسی از اژدهای غول‌پیکر بد می‌ترسد؛ چرا چین، بهترین (و نیز بدترین) سامانه آموزش و پرورش جهان را دارد؟ ترجمه آرمان بهلولی، مهدی بهلولی و محمدرضا نیک‌نژاد. تهران: نقد فرهنگ.


فنلاند توانسته مدرسه آرماني و كارآمد و متناسب با توسعه همه‌جانبه و متوازن خودش را خلق كند و ما نتوانسته‌ايم. ما از نيمه قرنِ نوزدهم روياي رسيدن به «ترقي» را در سر و سينه ملت كاشتيم و داشتيم و مصلحان و انديشه‌گران بزرگ ما به نيكي دريافتند اين «راه ترقي» از «نهادِ مدرسه جديد» مي‌گذرد. اين راه پُر فراز و نشيب را هر طور بود آغاز كرديم و تا امروز هم ادامه داديم.
اين كتاب، نشان مي‌دهد چرا و چگونه محتاج بيشتر دانستن و عميق‌تر آموختنِ مدرسه فنلاندي هستيم. البته، تفاوت داريم؛ تفاوتي تلخ. تفاوت ما و فنلاندي‌ها اين است كه ما در آرزوها و حسرت‌هاي‌مان غوطه‌وريم و آنها خشنود و مفتخر از دستيافته‌ها و دستبافته‌هاي فكري و برنامه‌اي‌شان براي خلق مدرسه‌اي آزاد، دموكراتيك، خلاق، مشاركتي، يادگيرنده، رضايت‌بخش و پيشرو.

منبع: روزنامه اعتماد 1 شهریور 1402 خورشیدی