1

مدرسه و کارکردهای محافظتی

سيدجواد حسيني

مدرسه محافظتي چيست؟ چرا بايد مدرسه محافظتي باشد؟ اگر مدرسه محافظتي نباشد چه آثاري در جامعه برجاي مي‌گذارد؟ كوشش مي‌كنم به اين سه پرسش اساسي مختصر پاسخ گويم. مدرسه محافظتي مدرسه‌اي است كه قادر است متغيرهاي بيرون از مدرسه را خنثي كند و آنها را در پشت درب مدرسه مدفون نمايد و دانش‌آموزان در درون اين مدرسه خارج از تفاوت‌هاي طبقاتي، نژادي، سياسي و اجتماعي از خدمات آموزشي -تربيتي مدرسه به گونه‌اي برخوردار شوند كه نقش عوامل بيرون از مدرسه در عملكرد تحصيلي ايشان به حداقل برسد. دانش‌آموزان قبل از ورود به مدرسه در مناطق خاصي زيست مي‌كنند. اين مناطق به روستايي، عشايري، مرزي، بالاشهر، پايين‌شهرو مناطق متوسط، شلوغ، خلوت و… قابل تقسيم‌اند. دانش‌آموزان قبل از ورود به مدرسه در خانواده‌هاي مرفه، متوسط و غيربرخوردار، خانواده‌هايي با والدين تحصيلكرده، يا بيسواد، مشاغل بالا و بادرآمدهاي زياد يا مشاغل يقه آبي و درآمدهاي ناچيز و داراي سرمايه‌هاي فرهنگي يا تهي از آن به مدرسه مي‌آيند. دانش‌آموزان قبل از ورود به مدرسه از سطوح متفاوتي از سلامت در ابعاد زيستي- رواني- اجتماعي و معنوي برخوردارند، آنها قبل از ورود به مدرسه از منظر آسيب‌هاي اجتماعي شرايط متفاوتي دارند. عوامل زيستي، رواني و اجتماعي متفاوتي را تجربه كرده و مي‌كنند. داراي ساختارهاي طبقاتي متفاوتي هستند. مدرسه محافظتي مدرسه‌اي است كه سعي مي‌كند تمام اين متغيرهاي بيرون از مدرسه را در درون خود كنترل و خنثي سازد.
لازمه وجود چنين مدرسه‌اي سه چيز است:
اول شناخت دانش‌آموزان و وضعيت زيستي، رواني و اجتماعي‌شان.
دوم انگيزه و توان ظرفيت مدرسه در مواجهه و پاسخگويي به شرايط متفاوت دانش‌آموزان به منظور كنترل متغيرهاي بيروني و خنثي‌سازي اثر آنها بر عملكرد تحصيلي و تربيتي دانش‌آموزان.
سوم توانايي رهايي مدرسه از نگاه كالايي و كارخانه‌اي يكسان‌نگر و صورت‌گرا به سمت مجهز نمودن خود به توانمندي‌هاي انعطاف‌پذيرانه و تمركز بر تفاوت‌هاي فردي و آموزش‌هاي فردي شده.
اما پرسش دوم چرا مدرسه بايد محافظتي باشد؟
مدرسه را داراي كاركردهاي متعدد مي‌دانند. چند كاركرد مدرسه، آشكار و مناسب و مورد توافق همگاني است، از جمله اينكه مدرسه به انتقال دانش و مهارت و فناوري دانش‌آموزان كمك مي‌كند، مدرسه به رشد استعدادهاي فردي دانش‌آموزان مي‌پردازد، مدرسه نيازهاي متعدد و تخصصي جامعه را برآورده مي‌سازد، مدرسه دانش‌آموزان را جامعه‌پذير مي‌گرداند، مدرسه هويت و همبستگي ملي را افزايش مي‌دهد و موجب انسجام اجتماعي مي‌گردد، مدرسه به رشد تفكر خلاق و انتقادي و واگراي دانش‌آموزان ياري مي‌رساند و خلاصه اينكه مدرسه به تحرك اجتماعي و طبقاتي دانش‌آموزان مي‌انجامد و نابرابري‌هاي اجتماعي را فرو مي‌كاهد.
واقعيت اين است كه گرچه مدرسه بسياري از اين كاركردها را كم و بيش محقق ساخته يا مي‌سازد اما ميزان تحقق اين اهداف با آنچه از مدرسه انتظار مي‌رود آن‌قدر زياد است كه صاحب‌نظران اجتماعي به ويژه از دهه هفتاد ميلادي به شكل جدي مدرسه را در تحقق اين كاركردها ناكام ارزيابي كرده و پارادايم‌هاي انتقادي جدي نسبت به آموزش و پرورش و مدرسه را مطرح نموده‌اند.
اول اينكه نظام‌هاي آموزشي قدرت خلاقيت، تفكر نقاد واگرا را از دانش‌آموزان گرفته‌اند و جاي آن تفكر همگرا و غيرخلاق ‌و سطحي را نشانده‌اند.
دوم نظام‌هاي آموزشي با تاكيد بيش از اندازه بر مباحث تئوريك و ذهني و محفوظات، صندوق ذهن دانش‌آموزان را از مفاهيم غيركاربردي و به‌ دور از مهارت‌هاي عملي و كاربردي انباشته مي‌كنند 
به گونه‌اي كه مي‌توان ادعا نمود گويي دانستن براي توانستن و زيستن و بهزيستن نيست، دانسته‌ها يك مقوله‌اند و توانسته‌ها مقوله‌اي ديگر.
سوم اينكه يكي از مهم‌ترين كاركردهاي آموزش و پرورش تحرك اجتماعي فراگير براي جامعه و خصوصا اقشار فرودست بوده و بايد باشد اما منتقدين درخصوص اين كاركرد نه تنها آموزش و پرورش را ناكام مي‌دانند بلكه از نظر آنها نظام‌هاي آموزشي ساختار نابرابري‌ها و طبقات اجتماعي را در درون مدرسه نه تنها تثبيت و استمرار مي‌بخشند بلكه تشديد و تشريع هم مي‌سازند.
چهارم كاركرد ديگر آموزش و پرورش افزايش وفاق و انسجام اجتماعي و پنجم شكل‌گيري هويت ملي و نيز بالا رفتن اميد به آينده است كه همگي با ذره‌بين صاحب‌نظران رصد و به شكل جدي آموزش و پرورش در تحقق آنها شكست خورده ارزيابي مي‌شود. 

در بين كاركردهاي مدرسه كاركرد هويت‌سازي، انسجام‌بخشي، جامعه‌پذيري و خصوصا تحرك اجتماعي امكان تحقق عملي نمي‌يابند مگر اينكه مدرسه با شناخت كامل دانش‌آموزان و با انعطاف‌پذيري حداكثر ي و نيز افزايش توان مديريتي و خصوصا توان معلمان با تمركز بر خنثي‌سازي متغيرهاي بيرون از مدرسه بتواند امكان تحقق آنها را فراهم سازد. گمان نبريد كه نگارنده نقش عوامل متعدد بيرون از مدرسه در ساخت شخصيتي دانش‌آموزان را ناديده مي‌انگارد يا تفاوت‌هاي فردي آنها را از حيث بهره هوشي و خصوصيات شخصيتي به هيچ مي‌پندارد نه درست برعكس معتقدم چون در بيرون از مدرسه دانش‌آموزان با اين تفاوت‌ها به ويژه تفاوت‌هاي طبقاتي و اجتماعي بار مي‌آيند مدرسه بايد ضمن شناسايي آنها اثر آنها را به حداقل برساند و اين موضوع در جهان امروز يكي از مهم‌ترين انتظارهايي است كه از مدارس وجود دارد و آن را به عنوان يك كاركرد مهم در مدرسه مورد توجه قرار مي‌دهند. به عنوان مثال در كشورهايي مثل ژاپن اثر پايگاه طبقاتي دانش‌آموزان تا نود درصد و در كشورهاي اسكانديناوي تا نود و پنج درصد كنترل مي‌شود اما همين موضوع در جامعه ايران به ويژه پس از سال‌هاي جنگ و با رشد تنوع مدارس و مافياي آموزش بيرون از مدرسه در درون مدرسه و نوعي نگاه طبقاتي و نخبه‌گرايانه موجب شد نابرابري‌هاي آموزشي و در نتيجه اقتصادي-اجتماعي از مسير مدرسه افزايش يابد.
بنابراين نظام طبقاتي بيرون از مدرسه نه تنها كنترل نمي‌شود بلكه نابرابري‌هاي بيرون از مدرسه در درون مدرسه تثبيت و استمرار مي‌يابد. در درون نظام آموزشي طبقات برخوردار از مدرسه بهتر، معلم باكيفيت‌تر، فناوري و تكنولوژي مناسب‌تر و فضاي مطلوب‌تري نسبت به دانش‌آموزان طبقات محروم برخوردارند بنابراين مدرسه تثبيت و استمرار يا بازتوليد نظام طبقاتي بيرون از مدرسه را سبب مي‌شود و علاوه بر آن به تشديد نابرابري‌هاي اجتماعي-اقتصادي كمك مي‌كند چون دانش‌آموزان طبقات برخوردار بيرون از مدرسه امكانات، رفاه، دارايي‌ها و برخورداري‌هاي بيشتري دارند وقتي به مدرسه مي‌آيند مدرسه عملكرد آنها را در موفقيت تحصيلي و مدارك بالاتر رقم مي‌زند در نتيجه منزلت بيشتر و موقعيت‌هاي كليدي‌تري را نيز براي‌شان به ارمغان مي‌آورد و سبب نه تنها تثبيت بلكه تشديد نابرابري‌هاي اجتماعي-اقتصادي مي‌شود.
و اي كاش داستان به همين‌جا ختم مي‌شد حال آنكه مدرسه علاوه بر تثبيت و تشديد نابرابري‌ها موجب تشريع آن هم مي‌گردد. به عبارتي مدرسه باعث مي‌شود نابرابري‌هاي بيرون از خود را مشروعيت بخشد، چون به ‌طور طبيعي وقتي مدرسه كاركرد محافظتي خود را از دست داد و تشديد نابرابري‌ها را موجب شد، براي طبقات برخوردار و جامعه اين نگرش شكل مي‌گيرد كه گويي حق آنها همين است، چراكه در رقابت‌هاي علمي-آموزشي هم از ديگران جلو افتاده‌اند، از توانايي و استعداد بالاتري برخوردارند و گويي حق آنهاست كه موقعيت و وضعيت بهتري نسبت به سايرين داشته باشند. پرسش سوم اين است كه آثار نامناسب فقدان مدرسه محافظتي چيست؟ اگر مدرسه نتواند كاركرد محافظتي خود را محقق سازد آثار زيانبار و كاركردهاي پنهان و آشكار نامناسبي را در جامعه رهنمون خواهد ساخت. اول اينكه هويت ملي را تضعيف خواهد نمود. پرورش هويت ملي يكي از كار ويژه‌هاي مدرسه است. وقتي مدارس عامل تشديد نابرابري شوند و به شكل طبقاتي خدمات آموزش عمومي كه همچون امنيت و بهداشت عمومي است را ارايه نمايند احساس هويت كه از دل نظام آموزشي بايد قد بر افرازد به دليل زمين نامناسب ‌و آبياري ناكافي از رشد باز خواهد ايستاد. دوم برابري آموزشي، سازوكار اصلي مقابله با نابرابري اقتصادي است و در صورتي كه مدارس نتوانند به شكل محافظتي اثرات نابرابري بيرون از مدرسه را در مدرسه كنترل و خنثي گردانند نابرابري‌هاي اقتصادي، اجتماعي در جامعه بسط مي‌يابد و شكاف‌هاي طبقاتي افزون مي‌شود. سوم مدرسه نماد همبستگي ملي است و دانش‌آموزان از هر طبقه، قوم و مذهبي بايد در مدرسه كنار يكديگر باشند تا حس همبستگي ملي و ظرفيت‌‌هاي ارتباطي آنها تقويت شود و تجربه زندگي در جامعه را بيابند، مدارس نابرابر، آموزش غيرعادلانه طبقاتي، همبستگي اجتماعي را فرو مي‌كاهند و به تضادهاي اجتماعي دامن مي‌زنند. چهارم همچنين بايد به نقش مدرسه بر رابطه «برابري آموزشي و اميد اجتماعي» تاكيد كرد. در جامعه ايران سه دهك نخست هيچ پس‌اندازي براي تغيير آينده خود ندارند. تغيير در جايگاه اقتصادي نيازمند سرمايه مالي يا انساني است. سه دهك نخست در شهرها نه‌ تنها پس‌اندازي براي تغيير وضعيت خود ندارند، بلكه به تسهيلات بانكي نيز دسترسي بسيار محدودي دارند. در روستاهاي ايران پنج دهك نخست فاقد پس‌‌انداز هستند و بدين‌ترتيب تنها دستمايه آنها براي آينده بهتر، نظام آموزشي است كه مي‌‌توانند به‌ كمك آن سرنوشت خود را تغيير دهند. شواهد مختلف نشان مي‌‌دهد نظام آموزشي در ايران و جهان پله‌هاي صعود طبقاتي بوده است. اقتصادداناني كه همچون «آمارتيا سن» بر برابري فرصت‌‌ها تاكيد دارند، نظام آموزشي را سازوكاري براي تغيير وضعيت به ‌ارث رسيده مي‌دانند. آدم‌‌ها در قمارخانه هستي به ‌دنيا مي‌‌آيند و نظام آموزشي سازوكار اصلي براي تبديل اين قمارخانه به يك مسابقه عادلانه بوده است. امروز دولت‌‌هاي ليبرال هم پنج تا شش درصد توليد ناخالص داخلي را صرف آموزش مي‌كنند تا شانسي دوباره به كساني بدهند كه طبقه اقتصادي آنها فرصت چنداني دراختيار آنها قرار نداده است. اگر آموزش همچون ساير كالاهاست و پولدارترها به مدارس بهتر بروند و فقيران و طبقات متوسط در مدارسي با كيفيت كمتر درس بخوانند، گروه‌‌هاي محروم چگونه به زندگي بهتر در آينده اميد داشته باشند؟
بنابراين رشد نوميدي و كاهش سرمايه اجتماعي كاركرد پنهان نامناسب ديگر فقدان مدرسه محافظتي است.

منبع: روزنامه اعتماد 22 شهریور 1402 خورشیدی