1

جرم‌آموزی کودکان کار در خیابان

«اعتماد» در گفت‌وگو با روانشناسان و آسيب‌شناسان اجتماعي معضل اجتماعي كار كودكان را بررسي ‌مي‌كند

ليلا مهداد

كودكند، اما كودك كار. كودكي‌هايي كه در ميانه كوچه‌ها، خيابان‌ها و هياهوي شهرها گم مي‌شوند؛ در غفلت بزرگ‌ترها. از كودكي قدوقامتش را دارند و حتي آرزو كردن، بلد نيستند. قامت‌هاي كوتاهي كه به زور به سطل‌هاي زباله مي‌رسند براي تفكيك پلاستيك‌ها از بطري‌ و مقواها. قامت‌هايي كه هنوز براي شيشه ماشين‌ها كوتاهند براي تعارف زدن گل و بسته‌هاي فال و آدمس‌شان. چشم كه باز مي‌كنند پشت چراغ‌قرمزهاي چهارراه‌ها قد كشيده‌اند و به نوجواني رسيده‌اند بدون مزه كردن كودكي.

در اين گزارش سعي شده از دريچه آسيب‌شناسي و روانشناسي به معضل كودك كار نگاه شود، اگرچه سازمان بهزيستي در قامت يكي از متوليان در اين زمينه پاسخگو نبود.

۱۰درصد كودكان كار محروم از مدرسه

قوانين، پيمان‌نامه‌ها و مقاوله‌نامه‌ها نوشته و تصويب مي‌شوند، اما هنوز زورشان به حذف كار كودك نرسيده؛ با وجود اصل 30 قانون اساسي، مواد 80، 81 و 83 قانون كار و ماده 931 قانون مجازات، كودكان كار واقعيت جامعه ايرانند. قانون حمايت از كودكان، پيمان‌نامه‌هاي حقوق كودك و مقاوله‌نامه 182 نتوانسته‌اند بستر مناسبي براي حمايت از كودكان كار فراهم آورند. كودكاني كه كودكي‌شان را قرباني تامين معاش خانواده مي‌كنند. بنا بر گزارش دفتر مطالعات اجتماعي مركز پژوهش‌هاي مجلس شوراي اسلامي در مرداد 1402كار كودك گريبانگير حدود 8درصد كودكان را گرفته، هرچند با احتساب كودكان خانه‌دار اين رقم به 15درصد كودكان كشور مي‌رسد. اگرچه حدود 10درصد اين كودكان از مدرسه محرومند.

وظايفي كه بر زمين مانده‌اند

بنا بر گزارش مركز پژوهش‌هاي مجلس، قانون، اداره كل بازرسي كار و امور اجتماعي را موظف كرده كه بر كارگاه‌ها نظارت كند تا از كار كودكان استفاده نشود. وزارت كشور موظف شده شرايط تحصيل را براي همه كودكان ايراني و اتباع فراهم كند، سازمان بهزيستي نيز مسوول ساماندهي كودكان خياباني شده و شهرداري‌ها مكلف به نظارت بر عملكرد پيمانكاران اين سازمان به‌ منظور عدم ‌به ‌كارگيري اطفال شده‌اند. با اين اوصاف نظارت دستگاه‌هايي همچون اداره كل بازرسي كار و امور اجتماعي فراگير، منظم و موثر و مجازات كارفرمايان متخلف، قاطع و بازدارنده نيست.

كار در خيابان و محروم از مهارت‌آموزي

كودكان كار؛ قربانيان بي‌گناهي كه ناخواسته درگير فقر يا بزهكاري‌هاي بزرگ‌ترهاي‌شان شده‌اند. كودكي؛ بازه سني 7تا 12سالگي كه بنا بر تعاريف جهاني بازه آموزش و تعليم گرفتن تعيين شده است. بنا بر نظر يكي از روانشناسان كودك، كودكان در اين برهه از زندگي‌شان بايد شرايط آموزشي را داشته باشند تا بتوانند شايستگي‌هاي‌شان را به نحو احسن پرورش بدهند و درنهايت مهارتي كسب كنند. به ‌گفته «منصوره نيك‌گفتار» به «اعتماد» كودكان كار در فضاهاي شهري كارشان را دنبال مي‌كنند، بنابراين امكان آموزش از آنها سلب مي‌شود و درنهايت از كسب مهارت باز مي‌مانند: «در دوران كودكي، آموزش پايه‌هاي رشدي و تحولي را در كودكان پايه‌ريزي مي‌كند. در واقع در اين دوره پايه‌هاي اجتماعي شدن، رشد اخلاقي و هيجاني كودكان به واسطه آموزش و تعليم پي‌ريزي مي‌شود.»

دور از فضاي رشدي و تربيتي مختص سن‌وسال‌شان

«نيك‌گفتار» با اشاره به اينكه كودكان كار به ‌دليل محروميت از آموزش، امكانات، محرك‌ها و محيط لازم و متناسب از اين رشد‌ها محروم مي‌مانند، به «اعتماد» مي‌گويد: «ارتباط‌گيري با همسالان يكي از ويژگي‌هاي دوران كودكي است. اين ارتباط‌گيري ارزش‌افزوده‌اي است براي رشد و تربيت كودك. در واقع كودكان در ارتباط با همسالان‌شان الگوهاي مناسبي پيدا مي‌كنند. هر چند فضاهاي آموزشي همچون مدرسه هم كودك را به سمت فضاهاي بهتر تربيتي سوق مي‌دهد.» به‌ گفته اين روانشناس، كودكان كار از همه اين موارد محرومند و در مقابل به‌ جاي ارتباط‌گيري با همسالان با افراد بزرگسال ارتباط دارند، بنابراين ناخواسته از فضاي رشدي و تربيتي مختص سن‌شان دور مي‌مانند.

عزت ‌نفس پايين و حس حقارت دامن‌شان را مي‌گيرد

«اين كودكان در معرض محرك‌هايي قرار مي‌گيرند كه قطعا براي رشد اخلاقي و هيجاني‌شان مناسب نيست. در مجموع همه اين شرايط باعث مي‌شود كودك از خودش تصوير مناسب و برداشت درستي نداشته باشد.» بنا بر نظر «نيك‌گفتار» كودكان كار در سطح خيابان‌ها، همسالان‌شان را نظاره‌گرند كه از همه مواهبي كه آنها محرومند، بهره‌مند هستند، بنابراين عزت‌ نفس در اين كودكان درست شكل نمي‌گيرد، بلكه دچار حس حقارت مي‌شوند: «شرايط كاري و زندگي كودكان كار بستر را براي پايه‌ريزي كجروي و سوق پيدا كردن به انحرافات اجتماعي و رفتاري را در اين كودكان فراهم مي‌آورد.»

كودكاني كه در معرض خطرات جسمي

و رواني‌اند

كودكان كار، جمعيتي اغلب زير 18سال كه در فعاليت‌هاي اقتصادي سهيم‌اند. به‌ گفته يكي از آسيب‌شناسان اين قشر از جامعه با وجود سن كم، در شرايط آسيب‌زا و معيشتي نامطلوب مجبور به فعاليت اقتصادي هستند. «مصطفي‌ آب‌روشن» با اشاره به اينكه اين دسته از كودكان براي خود و جامعه آسيب‌هاي جدي و گسترده‌اي ايجاد مي‌كنند، به «اعتماد» مي‌گويد: «اين موضوع نه‌تنها براي كودكان بلكه به‌طور كلي براي جامعه نگران‌كننده است. كودكان كار به ‌دليل عدم‌ دسترسي به شرايط كاري ايمن و سالم ممكن است در معرض خطرات بالقوه‌اي مانند آسيب‌هاي جسمي و رواني قرار گيرند.» بنا بر نظر «آب‌روشن» شرايط كاري سخت و بي‌عدالتي مي‌تواند به تضعيف سلامت رواني كودكان كار منجر شود. استرس، افسردگي، اضطراب و احساس ناتواني ممكن است در اين كودكان رخ دهد.

از دست رفتن فرصت‌هاي طلايي زندگي!

كودكان كار معمولا به ‌دليل كار تمام‌ وقت، مجبور به ترك تحصيلند، به‌ عبارتي اين كودكان از دستيابي به فرصت‌هاي برابر آموزشي مناسب محرومند. اين جامعه‌شناس با اشاره به اينكه آموزش مناسب به‌طور طبيعي به تحقق پتانسيل‌هاي‌شان كمك مي‌كند، ادامه مي‌دهد: «اين گروه‌هاي طرد شده به ‌دليل تجربيات كمتر و عدم ‌دسترسي به آموزش‌هاي مناسب، ممكن است در آينده، توانمندي‌ كافي براي ورود به بازار كار رقابتي را نداشته باشند.» بنا بر نظر اين جامعه‌شناس يكي از پيامدهاي استفاده از نيروي كودكان در بازار كار، كاهش معنادار حقوق كارگران بزرگ‌تر و تضعيف ميزان حقوقي است كه به عنوان دستمزد به كارگران پرداخت مي‌شود: «اين امر به‌طور كلي مي‌تواند اقتصاد جامعه را در بخش‌هايي تضعيف كند.» به‌ گفته «آب‌روشن» كودكان كار معمولا در شرايط فرهنگي و اجتماعي فرودستي زندگي مي‌كنند: «اين واقعيت تلخ به تحميل فقر، ناامني و بي‌عدالتي به نسل‌هاي آينده منجر خواهد شد، زيرا كار كردن در سنين پايين به از دست رفتن فرصت‌هاي طلايي در زندگي منجر شده به‌طوري كه تجربيات جبران‌ناپذيري در دوره‌هاي بزرگ‌تر به كودكان كار تحميل مي‌شود.»

در شرايط فقر هر كودكي، يك كودك خياباني بالقوه است

«به‌طور كلي گسترش كودكان كار، پيامد فقر فرهنگي، عقب‌ماندگي اقتصادي، محيط نامناسب خانوادگي، آسيب‌پذيري خانواده، اعتياد، مهاجرت و… است، بنابراين در بين شرايط ياد شده، كودكان كار خياباني از آسيب‌پذيري بيشتري برخوردارند.» بنا بر نظر «آب‌روشن» اين كودكان به‌ زودي از حالت كودكي خارج شده، تبديل به جوان خياباني مي‌شوند؛ بپذيريم اين كودكان، قربانيان شرايط دشوار زندگي هستند؛ كودكاني كه همگي داراي ويژگي خاص و مبتلا به فقرند: «در شرايط فقر، هر كودكي، يك كودك خياباني بالقوه است؛ كودكاني كه در آينده نزديك صاحب حجم عظيمي از سپرده‌هاي بزهكاري و ويروس ايدز خواهند شد؛ كودكاني كه به ‌شدت آسيب‌پذير و آسيب‌رسان هستند و در مقطع زماني خاصي كه مي‌رسند اين آسيب‌پذيري را به گروه‌هاي ديگر اجتماعي هم منتقل مي‌كنند.»

كودكان كار مسووليتي خارج از توان برعهده دارند

«كار كردن كودكان كاملا در تعارض با تكاليف تحولي ايشان است.» به گفته عضو هيات‌مديره انجمن روانشناسي اجتماعي ايران به «اعتماد» تكاليف تحولي تكليف تحصيل، تفريح، تمرين تعامل با همسالان و تجربه‌هاي متعدد آزمون و خطا و شناخت بهتر دنياست. بنا بر نظر «مجتبي دلير» تمامي اين تجربيات را با اجبار به كار از دست مي‌دهند و مسووليتي خارج از توان برعهده مي‌گيرند: «اگر تكاليف تحولي به‌موقع انجام نشوند فرد آسيب خواهد ديد.»

به گفته اين روانشناس براساس سن تقويمي تكاليفي براي تحول مثبت فرد درنظر گرفته مي‌شود؛ از راه رفتن و سخن گفتنِ بهنگام تا ورود به مدرسه و علم‌آموزي تا اشتغال و ازدواج همگي تابع سن يا دوره سني مشخصي است: «اگر فرد در دوره سني مخصوص تكليف تحولي خاص، اقدام به انجام آن تكليف كند نه تنها به لحاظ جسمي و رواني بيشترين توان را براي انجام آن در خود خواهد ديد، بلكه همچنين بيشترين حمايت اجتماعي از طرف محيط و اطرافيان شامل حال او خواهد شد، در غير اين صورت با گذر از آن دوره سني در مراحل بعدي زندگي با مشكلاتي مواجه خواهد بود.»

محروميت از تجربه‌هاي ضروري براي تحول طبيعي در كودكي يعني دوره‌اي كه اساس و شاكله شخصيت، منش و كنش يك فرد را شكل مي‎دهد، جبران‌ناپذير خواهد بود.

«دلير» ادامه مي‌دهد: «ماندگارترين يادگيري‌ها آنهايي است كه به روش الگوبرداري انجام مي‌شود. محيط در اين نوع يادگيري نقش بنيادين را دارد. محيط كار براي كودك، محيط عاري از عاطفه و گاهي فاقد ادب و اخلاق حسنه است. جايي كه حرف اول و آخر را پول مي‌زند.» بنا بر نظر «دلير» ارزش‌ها با ارز ارزيابي مي‌شود و درآمد و دريافتي، دستمزد و دسترنج ميزان آسايش يا رنج را تعيين مي‌كند. اين رفتار زمخت و خشن با روان لطيف كودكان ناسازگار است.

كار در خيابان، آموزشگاه جرم‌آموزي است

«ورود كودك به محيط كار براي او آموزشگاه جرم‌آموزي نيز خواهد بود.» به گفته اين عضو هيات‌مديره انجمن روانشناسي اجتماعي ايران دزدي و كلاهبرداري، تعدي و تجاوز، نزاع و دعوا و ديگر جرم‌ها هر روز در مقابل ديدگان اين كودكان قرار دارد. كودكان كار به جاي ارتباط با ديگر كودكان بيشتر با بزرگسالان در ارتباطند و اين يعني اين كودكان مستعد سوءاستفاده‌هاي متعدد و مختلف هستند. تجربه هيجان‌هاي ناخوشايند ترس، تحقير، خشم، شرم و تجربه‌هاي آسيب‌زاي ماندگار جسمي و رواني نتيجه ورود ايشان به كار در سن نابهنگام است: «درس نخواندن كودكان كار در يك نگاه سطحي ممكن است، مهم نباشد، چراكه بالاخره افراد بايد روزي شروع به كار بكنند، اما امروزه كه تحصيلات كارشناسي تحصيلات متوسطي محسوب مي‌شود بايد ديد افرادي كه در خواندن و نوشتن هم مهارتي ندارند در آينده چطور با تحولات و تكنولوژي‌هاي روز كنار خواهند آمد. به نظر مي‌رسد اين كودكان هميشه از دنياي اطراف خود عقب هستند و اين امر ميزان سازگاري ايشان را كاهش مي‌دهد.»

به گفته «دلير» كودك كار خودش را با ديگر كودكان مقايسه مي‌كند، بنابراين احساس حقارت مي‌كند و نتيجه آن خشم انباشته شده است. اين فرد احتمالا در آينده به‌ دنبال رفتارهاي انتقام‌جويانه خواهد بود. پيش‌بيني ابتلا به اختلال شخصيت ضداجتماعي براي اين كودكان دور از ذهن نيست: «در سال‌هاي اخير با رشد قابل تاملي در تعداد كودكان كار مواجهه هستيم. كافي است مسافر متروي تهران باشيد تا تصديق كنيد كه دست‌كم به تعداد بزرگسالان دستفروش، كودكان دستفروش در طول سفر همسفرتان هستند. البته اين رشد فزاينده غير از عواملي كه مسوولان بايد به آنها بپردازند براساس قانون عرضه و تقاضا برعهده اعتمادان و ازجمله مسافران مترو است. اگر فرض كنيم كه هيچ مسافري از اين دستفروشان خريد نكند روزي خواهد رسيد كه شاهد آنها نخواهيم بود. برخي از سر دلسوزي و برخي به دلايل ديگر از كودكان كار خريد مي‌كنند و با اين كار ناخواسته عامل تداوم كار كودكان كار هستند.»


«ورود كودك به محيط كار براي او آموزشگاه جرم‌آموزي نيز خواهد بود.» به گفته اين عضو هيات‌مديره انجمن روانشناسي اجتماعي ايران دزدي و كلاهبرداري، تعدي و تجاوز، نزاع و دعوا و ديگر جرم‌ها هر روز در مقابل ديدگان اين كودكان قرار دارد. كودكان كار به جاي ارتباط با ديگر كودكان بيشتر با بزرگسالان در ارتباطند و اين يعني اين كودكان مستعد سوءاستفاده‌هاي متعدد و مختلف هستند. تجربه هيجان‌هاي ناخوشايند ترس، تحقير، خشم، شرم و تجربه‌هاي آسيب‌زاي ماندگار جسمي و رواني نتيجه ورود ايشان به كار در سن نابهنگام است: «درس نخواندن كودكان كار در يك نگاه سطحي ممكن است، مهم نباشد، چراكه بالاخره افراد بايد روزي شروع به كار بكنند، اما امروزه كه تحصيلات كارشناسي تحصيلات متوسطي محسوب مي‌شود بايد ديد افرادي كه در خواندن و نوشتن هم مهارتي ندارند در آينده چطور با تحولات و تكنولوژي‌هاي روز كنار خواهند آمد. به نظر مي‌رسد اين كودكان هميشه از دنياي اطراف خود عقب هستند و اين امر ميزان سازگاري ايشان را كاهش مي‌دهد.» 

منبع: روزنامه اعتماد 12 مهر 1402 خورشیدی