دیندار تراز و الگوی اخلاق و معنویت
به مناسبت درگذشت سردار مردمی و محبوب مهندس سیدعلی صنیع خانی
علي باقريفر
درآمد
حدود 56 سال پيش، از منطقه غياثي و امامزاده اهلعلي به منطقه نازيآباد و ياغچيآباد نقل مكان كرديم و با صنيعخانيها هممحله شديم. تفاوت سني من – كه در آن زمان هنوز دوره ابتدايي را آغاز نكرده بودم – با سيدعلي صنيعخاني در حدي بود كه نميتوانستيم مراودهاي با هم داشته باشيم ولي چند سال بعد – در سالهاي 57-56 و اوجگيري انقلاب اسلامي- كه من نيز دوره تحصيل ابتدايي و سال اول حضور در دبيرستان عدل را پشت سر گذاشته و به دروس طلبگي اشتغال داشتم، شركت در مبارزات سياسي و فعاليتهاي اجتماعي، با تمركز بر محوريت مسجدالرسولِ بازار دوم به عنوان پايگاه اين دست از فعاليتها، ما را دورادور در يك مسير قرار داد بدون آنكه پيوند سازماني و تشكيلاتي ويژهاي بينمان برقرار باشد… .
وجه اشتراك من و صنيعخاني از آن زمان – و تاكنون- اين بود كه هر دو به امام خميني عشق ميورزيديم، از رژيم ستمشاهي نفرت داشتيم، از پايگاه دين و تحت رهبري امام، همسو با اكثريت ملت ايران، با شاه و رژيم استبدادي و وابسته او مبارزه ميكرديم و براي سرنگوني آن حكومت و تشكيل نظام برآمده از خواست مردم و مبتني بر ارزشهاي دين -كه در راس آن استقلال و آزادي، رفاه عمومي و عدالت اجتماعي و اقتصادي قرار داشت- سر از پا نميشناختيم… . پس از پيروزي انقلاب اسلامي و تشكيل نظام جديد، مسير و فعاليتهاي من كه دروس طلبگي و تبليغ دين را در پيش گرفته بودم، از مسير كوششهاي مرحوم صنيعخاني كه دروس دانشگاهي را دنبال ميكرد، جدا شد. به ويژه كه بعدا هر كدام از ما براي فعاليت رسمي در جهت پيشبرد اهداف نظام جمهوري اسلامي، اشتغال در دو سازمان متفاوت را برگزيديم و به فعاليت پرداختيم؛ صنيعخاني در منطقه نازيآباد ماند و به راه خود ادامه داد و من به اقتضاي برخي ضرورتها در مناطق ديگري از تهران و ديگر شهرستانها و در سالهايي دور از وطن، سُكنا گزيدم و به فعاليت پرداختم تا اينكه به نيمه دوم دهه هشتاد رسيديم كه من از فعاليت رسمي فراغت يافته بودم، من و صنيعخاني بار ديگر به هم رسيديم و من در جمعي كه ايشان هم حضور داشت پيشنهاد كردم دوباره هياتهاي هفتگي خانگي را با محوريت تفسير معارف قرآن راهاندازي كنيم. اين پيشنهاد چند بار ديگر تكرار و پيگيري شد اما فراهم شدن شرايط براي عملي شدن آن چند سال به درازا كشيد، تا اينكه در آغاز دهه 90 با فرارسيدن ماه محرم و ايام بزرگداشت خاطره فداكاريهاي سيدالشهدا، برنامه عزاداري دهه اول محرم، ما را دور هم جمع كرد و پس از تكرار چند دهه برنامه سخنراني سالانه، بلاخره جلسات هفتگي تفسير قرآن آغاز شد… .
سيدعلي صنيعخاني آنچنان كه ميشناختم
آنچه از اين پس مينگارم بيشتر حاصل شناختي است كه در اين دوره از آن فقيد سعيد حاصل كردم و ميكوشم بخشي از يافتههاي خويش را – به دور از هر گونه مجامله و بزرگنمايي- روي كاغذ بياورم؛ اجازه دهيد در طليعه سخن خداي را گواه بگيرم و بر اين نكته انگشت تاكيد بگذارم كه در اين دوره بيش از بيست سال آشنايي از نزديك، من حتي يك خطاي رفتاري از او سراغ ندارم و يك خصلت ناشايست اخلاقي در او مشاهده نكردم؛ بزرگمنشي و فروتني، خيرانديشي و نيكخواهي، مسووليتشناسي و دغدغهمندي، نوعدوستي و خدمترساني، عشق به امام و آرمانهاي انقلاب و به قرآن و مكتب اهل بيت، از ويژگيهاي بارز او بود. و از سوي ديگر، نگراني از بازتوليد مختصات رژيم پيشين در چهره حكومت ديني، عدم بهرهبرداري بهينه از سرمايههاي انساني، كندي يا توقف چرخه پيشرفت و توسعه كشور و گستردگي فساد و فقر و بيعدالتي، او را رنج ميداد. او شخصا فردي خودساخته، بيآلايش و بياعتنا به زرق و برق دنيا، پاكدست و پاكدل و پاكدامن، غمخوار محرومان و ياور ستمديدگان بود.
صنيعخاني، انقلابي معيار
يكي از سرداران سرفراز سپاه پاسداران انقلاب اسلامي (1) در يادداشت كوتاهي كه پس از دريافت خبر درگذشت آن عزيز در فضاي مجازي منتشر كرد از صنيعخاني، با عنوان «انقلابي معيار» ياد كرده است. من اين تعبير را در آن فضاي گفتماني كه نوشته مزبور معطوف به آن است، كليدواژهاي دقيق و تعريفي هوشمندانه ارزيابي ميكنم؛ صنيعخاني يك انقلابي به تمام معنا بود و معياري راستين براي آنان كه صادقانه در انديشه انقلابي زيستن و انقلابي عمل كردن هستند، او از انقلابيون قبلالفتح و پيش از پيروزي بود؛ آنگاه كه انقلابيگري هزينه داشت و به داغ و درفش و زندان و در به دري و محروميت از زندگي ميانجاميد. او به انقلاب عشق ميورزيد و به انقلابي بودنِ خويش ميباليد و براي تحقق آرمانهاي انقلاب سر از پا نميشناخت. او انقلابيگري را نه از روي هوس و ريا و براي رسيدن به نان و نوا كه به منظور بركندن ريشه استبداد و رسيدن به ساحل آزادي و تحقق عدالت اجتماعي و اقتصادي ارج مينهاد. صنيعخاني يك انقلابي معيار بود از آنرو كه انقلابي بودن را با بصيرت و عقلانيت درآميخته بود و ميان آن با رياكاري و هوچيگري و ادعاهاي درونتهي مرزبندي داشت. او به راستي محك و معياري براي انقلابيگري بود تا كساني آدرس غلط ندهند و خشونتورزي و ستيزهگري و تفرقهگرايي و نفرتپراكني و قانونگريزي و كوفتن بر طبل دشمنيها در داخل و خارج كشور را به عنوان انقلابيگري قالب نزنند.
او در عين حال كه يك انقلابي بود و لحظهاي در مسير فردسازي و جامعهپردازي، سر از پا نميشناخت و برخلاف بسياري از عافيتطلبان، زبان حال و قالش اين بود كه «ما زنده از آنيم كه آرام نگيريم / موجيم كه آسودگي ما عدم ماست» مع ذلك بر اين باور بود كه بايد بين ادبيات دوران تخريب و فروپاشي، با ادبيات دوره سازندگي و توسعه و نهادسازي مرزبندي كرد و ضرورتي – بلكه حُسني- براي كاربرد آن ادبيات براي اين دوره قايل نبود. در نگاه او، دوره آباداني و توسعه علمي و پيشرفت همهجانبه كشور، زمان دعوت به همبستگي و تحكيم برادري و تعميق مهرورزي و نوعدوستي است؛ دوره گفتوگو، آشتي ملي و بهرهگيري از همه سرمايههاي مادي و معنوي است؛ دوره فراهم كردن زمينه ايمن براي جذب سرمايههاي برونمرزي است؛ دوره توسعه توريسم و جهانگردي و بهرهگيري از موقعيتهاي ممتاز ترانزيتي است؛ دوره ايجاد و تقويت همكاريهاي اقتصادي، سياسي و فرهنگي با كشورهاي مختلف دنيا و توسعه مبادلات كالا و نيروي كار و استاد و دانشجو، در راستاي تامين منافع ملي و مصالح عمومي است؛ دوره مثبتانديشي و تعميق صلح و دوستي با ملتهاي دنيا است؛ دوره گسترش اخلاق و معنويت و ارزشهاي انساني است و چنين برههاي از تاريخ كشورمان، گفتماني متمايز از دوران تخريب و سرنگوني و از ميان بردن نهادهاي مستقر ميطلبد. اين زمان، هنگامه طرح شعار «همه باهم» و فراهم كردن شرايط و بسترهاي آن است، نه حذف و طرد اكثريت دلسوزان كشور و نظام و انقلاب و فشار بر اقليت باقي نگهداشته در صحنه كه بايد با روحيه جهادي و انقلابيگري چنين و چنان كنيد. البته كه دنبال كردن هر هدفي در زندگي فردي و اجتماعي و در سطح خانوادگي و ملي، اگر با قوّت و جدّيت و تلاش بيشتري قرين باشد، چه بسا زودتر به نتيجه برسد.
سيدعلي صنيعخاني، ديندارِ تراز
بر پايه آنچه گفته شد و براي نشان دادنِ تصويري جامعتر از شخصيت و منش مرحوم صنيعخاني، من ترجيح ميدهم از او با كليدواژه «ديندارِ تراز» ياد كنم.
در اينكه تراز دينداري چيست؟ و از كدام معيار ميتوان به صورت قطعي به عنوان شاخص دينداري سخن گفت، در ميان نظريهپردازان راي و نظر واحدي وجود ندارد و شايد اساسا هم دسترسي به چنين شاخصي امكانپذير نباشد زيرا كه اولا دين يك مجموعه و منظومهاي از معرفتهاي فكري، رفتاري و اخلاقي است كه فردِ ديندار خود را متعهد به همه آنها ميداند و ثانيا در هر برههاي از زمان و به اقتضاي موقعيتهاي متفاوتي كه پيش ميآيد برخي از آموزههاي دين اولويت مييابد و نشانه مهمتري براي سنجش زندگي مومنانه قلمداد ميشود و برخي ديگر به حاشيه ميرود و از اولويت ميافتد، چنانكه تفاوتهاي آشكاري در سيره عملي و كنش اجتماعي پيشوايان معصوم شيعه نيز ميبينيم؛ از سكوت و مصالحه و همكاري با قدرتهاي مسلط، تا ستيزه و درگيري با آنها، از جهاد و مبارزه و فعاليت سياسي و تن دادن به حصر و زندان، تا پرداختن به فعاليتهاي علمي و تربيتي و فرهنگي و در پيش گرفتن سياست توريه و تقيه.
نمونههايي از مهمترين نمادهاي دينداري
به رغم اذعان به اين واقعيت، راه طبقهبندي آموزههاي قرآن و سنّت و تهيه جدولي از مهمترين شاخصهها و نمادهاي دينداري بسته نيست؛ طبقهبندي تعاليم دين به اصول و فروع، يا گناهان كبيره و صغيره، يا واجب و مستحب، يا مكروه و حرام و وجود آيات و رواياتي كه به روشني بر اولويت برخي تعاليم و نمادهاي دينداري بر بعضي ديگر دلالت دارند و داشتههاي ديگري از اين دست، دستمايههاي خوبي براي رسيدن به شاخصههايي است كه توجه به آنها ميتواند «تراز» و شاقول سنجش دينداري قلمداد شود. به عنوان نمونه از چند مورد ياد ميكنم.
1- عقلانيت و خردورزي
1- كتاب شريف اصول كافي، با كتاب «العقل و الجهل» و بعد از آن با كتاب «فضل العلم» آغاز ميشود و حدود 207 حديث در اين دو باب آمده است. يعني از نظر مرحوم كليني محدث بزرگ قرن سوم، پيش از كتاب التوحيد و كتاب الحجه، سخن از اعتبار و جايگاه عقل و علم در دينداري است، زيرا بر پايه روايات «دقت حسابرسي در روز رستاخيز، به ميزان برخورداري بندگان از عقل در دنيا بستگي دارد.» (الكافي، ج 1، ص 11، حديث 7)
2- راوي ميگويد نزد امام صادق (ع) از عبادت و دين و فضايل فلان كس سخن گفتم. حضرت پرسيد: كيف عقله؟ «خرد او چگونه و در چه سطحي است؟» گفتم: نميدانم. فرمود: «إن الثواب علي قدرِ العقل. پاداش هر كاري متناسب با ميزان عقلانيت آن كار است.» (همان، حديث 8)
3- در روايت ديگري امام صادق از قول رسول اكرم (ص) نقل ميكند كه فرمود: «إِذا رايتُمُ الرجُل كثِير الصلاه كثِير الصِّيامِ فلا تُباهُوا بِهِ حتي تنْظُرُوا كيْف عقْلُهُ.» (همان، حديث 28) «هرگاه ديديد فردي بسيار نماز ميگزارد و بسيار روزه ميگيرد به آن مباهات نكنيد تا كيفيت عقل او را بنگريد.»
4- در حديثي از امام رضا (عليه السلام) آمده است: «لايُعْبأُ بِأهْلِ الدِّينِ مِمنْ لا عقْل لهُ.» (همان، حديث 32) «ديندار بيعقل اعتبار و ارزشي ندارد.»
5- شايد روايتي از امام صادق (عليه السلام) به رمزگشايي از سخن امام رضا (عليه السلام) كمك كند آنجا كه ميفرمايد: «ليْس بيْن الْإِيمانِ و الْكُفْرِ إِلا قِله الْعقْلِ.» (همان، حديث 32) «بين ايمان و كفر چيزي جز كمخِردي نيست. (هرچه عقل بيشتر، ايمان كاملتر و هرچه عقل كمتر، ايمان ناقصتر)».
6- اين همه تاكيد بر اهتمام به جايگاه عقل در دينداري، به اصل كليتري تكيه دارد كه در كلام امام صادق (عليه السلام) آمده است: «حُجهالله على العِبادِ النبِيُّ و الحُجه فيما بين العِبادِ و بينالله العقلُ» (همان، ص 25، حديث 22) «پيامبر، حجت خدا بر بندگان است و حجت ميان بندگان با خدا، خِرد (و ميزان درك) آنان است.»
2- تفقه و ژرفانديشي
امام صادق (عليه السلام) فرمود: «برشما باد به تفقه و ژرفانديشي در دين و اينكه همچون اعراب باديهنشين، نادان نباشيد، زيرا آن كس كه در دين خدا ژرفانديشي نكند خداوند در روز رستاخيز به او نگاه رحمت نميافكند و هيچيك از كارهاي او را تزكيه و بارور نميسازد.» (… لمْ ينْظُرِالله إِليْهِ يوْم الْقِيامه و لمْ يُزكِّ لهُ عملاً» (الكافي، ج 1، كتاب فضل العلم، حديث 7، ص 31)
3- راستگويي و امانتداري
امام صادق (عليهالسلام) فرمود: «به نماز و روزه افراد نگاه نكنيد، بلكه آنها را با راستگويي و امانتداري بيازماييد.» (الكافي، ج 2، ص 105-104)
«مسلمان خيانت و بدقولي نميكند، وقتي سخن ميگويد دروغ در آن نيست.» (2) (شيخ مفيد، الامالي، ص 234)
4- حقگويي، عدالتورزي و وفاداري
به امام علي بن الحسين (عليهالسلام) گفته شد: «[خلاصه] همه شرايع و قوانين دين چيست؟»
امام فرمود: «حقگويي، عدالتورزي در حكومت و قضاوت و وفاداري در بيان، همه شرايع و قوانين دين است.» (قاضيزاده، كاظم، اصل و فرع در دين، كانال موسسه فهيم)
به نظر ميرسد نمونههاي چهارگانهاي كه ذكر شد براي اثبات اين ادعا بسنده است كه همه آموزههاي دين در يك سطح نيستند و گزافه نيست اگر از بعضي تعاليم دين به عنوان «شاخص دينداري» ياد كنيم و كساني را كه از آن شاخصها بيشتر بهرهمند هستند «تراز دينداري» به حساب آوريم.
مهمترين ويژگيهاي سيدعلي صنيعخاني
يقين صادق و ايمان راستين به باورهاي اصيل ديني، انجام واجبات و ترك محرمات، حقپويي و حقپذيري، خيرخواهي و نيكانديشي، تعهدباوري و وفاداري، مسووليتشناسي و مسووليتپذيري، نوعدوستي و مردمداري، تواضع و فروتني، دانشجويي و آموزگاري، حفظ حرمت والدين و احسان به آنان، سادهزيستي و بيآلايشي، ظلمستيزي و ستمگريزي، انصاف و عدالتورزي، اخلاق نيك و خوشرويي، نرمگويي و خشونتپرهيزي، پاكدستي و پاسداشت حقوق ديگران و در يك جمله، پايبندي در حد ميسور، به آنچه تعهد انساني و ديني اقتضا ميكند، از ويژگيهايي است كه هر كس با مرحوم صنيعخاني حشر و نشر داشته است، آراستگي آن مرحوم به اين صفات و پايبندي او به اين رفتارها را تصديق ميكند. من از اين ميان به شرح كوتاه شش ويژگي ميپردازم كه به نظرم از جامعيت و اهمّيت بيشتري برخوردارند.
1- سلامت قلب و صفاي باطن
گزافه نيست اگر اين ويژگي را سرآمد همه ارزشها در مقياس كلان دينداري و فراگيرترين اندوختهاي بناميم كه آدمي با آن از مرزهاي حيوانيت خارج و قدم به عرصه انسانيت مينهد و هر كسي كه از آن برخوردار باشد به كانِ همه سلامتيها و زيباييها دست يافته است؛ چنانكه در حديثي از پيامبر (ص) آمده است: «در انسان عضوي است كه هرگاه سالم و درست (و انساني) باشد ديگر اعضا در پرتو آن سلامت مييابند و هرگاه بيمار باشد ديگر اعضا نيز از آن وا ميگيرند و فاسد ميشوند و آن قلب است.» (الحياه، ج 7، ص 249، به نقل از الخصال، ج 1، ص 31)
بر اين پايه، دور از واقع نيست اگر كسي مهمترين دستاورد پاكزيستي و دينداري در اين دنيا را دستيابي به صفاي باطن و شكوفاسازي قلب انساني خويش قلمداد كند و به اين «صيرورت» و دگرگوني روحاني دست يابد، چنانكه دلش از همه بيماريهاي باطني- خصلتي و آفات اخلاقي پاكيزه گردد. اين همان سرمايه بزرگ بلكه بزرگترين سرمايهاي است كه روز رستاخيز؛ «روزي كه هيچ دارايي و فرزنداني [آدمي را] سود نبخشد» به كار انسان ميآيد: «يوْم لا ينْفعُ مالٌ و لا بنُون إِلا منْ أتيالله بِقلْبٍ سلِيمٍ» (شعراء، 88-89)، چون به بيان اميرالمومنين علي (عليهالسلام) «سلامت قلب خاستگاه (همه) انديشهها و (كارهاي) درست است» (الحياه، ج 7، ص 258، به نقل از غررالحكم/353) و دارنده قلب سليم از راهنمايي راهنمايان پيروي ميكند (و حقپذير است) و از هر چه او را به تباهي كشاند دوري ميگزيند و در راه بزرگواري (و منشهاي والا) گام مينهد و به راه سلامت (و درستي) دست مييابد. چنين كسي با چشم بينا ميبيند و از هدايتگران خويش فرمان ميبرد، به بهترين روشنگريها دست مييابد و پرده ناداني گمراهكننده و بازدارنده (از حق) از چشمانش كنار ميرود.» پس به قول علي(ع) «خوشا به حال دارنده قلب سليم، فطُوبي لِذِي قلْبٍ سلِيمٍ» (همان).
از اينرو اميرالمومنين علي (عليهالسلام) در يكي از نيايشهايش خداوند را اينگونه ميخواند: «خداوندا! از تو دلي سالم (قلب سليم) و استوار… ميخواهم، (دلي) كه نيكيها را بشناسد و بدانها عمل كند، پليديها را باور نكند و از آنها دوري گزيند، نه بدكار باشد، نه شقاوتپيشه و نه شككننده.» (همان).
به گمانم در پرتو اين توضيحات روشن شد كه چرا «سلامت قلب» را سرآمد همه ارزشهاي ديني و انساني ناميديم و چرا والاترين دستاوردي كه انسان ميتواند در زيست جهان خويش بدان دست يابد قلب سليم و دل پاك است و لابد نگارنده را تصديق ميكنيد اگر مهمترين ويژگي مرحوم سيدعلي صنيعخاني را برخورداري از قلب سليم و صفاي باطن معرفي كرد.
2- اخلاص و دوري از شائبههاي نفساني
از مهمترين خروجيها و نمادها و نمودهاي صفاي باطن و قلب سالم، هرگاه از رهگذر آموزههاي ديني مورد بررسي قرار گيرد، برخورداري از نيت خالص و انگيزه درست در كارها است چنانكه آدمي هر فعل و ترك فعلي را به انگيزهاي انجام دهد كه راستي و درستي آن كار ايجاب ميكند. به بيان دين، هر كاري را براي خدا، به قصد قربت و به دور از خواهشهاي نفساني و انگيزههاي غير توحيدي صورت دهد و هيچ انگيزه شيطاني، دنياطلبانه، سلطهجويانه و خودخواهانه در انجام كارهاي پنهان و آشكار او دخالت نداشته باشد.
امام صادق (ع) درباره اين آيه: «لِيبلوكم أيكم احسنُ عملا»، «تا خداوند شما را بيازمايد كه كداميك كاري بهتر ميكنيد»، فرمود: «مقصود عمل بيشتر نيست بلكه عمل بهتر و درستتر است و درستي كار بستگي به ترس از خدا دارد و داشتن قصد و نيت درست…» (اصول كافي، ج 2، ص 16)
چه بسا كارهاي يك انسان ديندار كه از نظر شكل و صورت تفاوتي با كارهاي غير دينداران ندارد، امّا پشتوانه يكي انگيزههاي نفساني و ديگري، نيت خالص و خداپسندانه باشد. امام صادق (ع) در حديث معروف جنود عقل و جهل، يكي از سپاهيان عقل را «اخلاص در عمل» و ضد آن را « آلودگي نيت (و بياخلاصي)» شناسانده است.
ما از درون انسانها خبر نداريم و نميتوانيم – و نبايد- انگيزهخواني كنيم و عمل ديگران را با انگيزههاي غير اخلاقي و غير انساني ارزيابي كنيم اما خلوص نيت – بر پايه آنچه از قرآن و سنّتِ معصومين به دست ميآيد- نشانههايي دارد كه از رهگذر آنها ميتوانيم به ميزاني آن را كشف كنيم. از جمله اين نشانهها ميتوان به موارد زير اشاره كرد:
1- عمل خالص دوام مييابد، حال آنكه هرگاه عملي از روي ريا و تظاهر صورت ميگيرد مقطعي و موردي است.
2- عمل خالص و كاري كه براي خدا انجام گيرد، به رخِ ذينفع كشيده نميشود و با منّت همراه نيست.
3- عمل خالص بدون چشمداشتِ پاداش و سپاسگزاري صورت ميگيرد.
4- عمل خالص از هر نوع سلطهطلبي و نگاه تحقيرآميز به فرد كمكگيرنده مبرّاست.
5- عمل خالص از آگاهي و علم صحيح سرچشمه ميگيرد و بدون علم درست نميتوان به عمل پاكيزه و خالص دست يافت.
6- مداومت بر عمل خالص، چشمههاي حكمت را از قلب انسان بر زبان او جاري ميسازد.
اينها و نشانههاي ديگري از اين دست گوياي مراتبي از اخلاص است كه انسان در مسير خودسازي به آن دست يافته است و به نظر من مرحوم سيدعلي صنيعخاني بسياري از اين نشانهها را داشت و قلّههاي بلندي را در خلوص نيت و قرب به حضرت حق پيموده بود.
3- عشق راستين به قرآن
و اهل بيت (عليهمالسلام)
صنيعخاني در مكتب قرآن و اهل بيت (عليهمالسلام) باليد و رشد و كمال خويش را از رهگذرِ پيوند خوردن با اهل بيت رسول خدا و در شناخت روزافزون اين مكتب و عمل به آموزههاي آن جستوجو ميكرد. گرچه رشته تحصيلي او ارتباطي با معارف ديني و علوم قرآني و حديث نداشت اما علاقه شخصياش و اين باور كه نيكبختي دنيا و آخرت از رهگذر دينشناسي و دينورزي آگاهانه حاصل ميشود، اشتياق اُنس با قرآن و حديث و دعا و زيارت را در او همواره شعلهور نگه ميداشت، چنانكه از قرائت قرآن و تدبر در مفاهيم آن لذت ميبرد و هيچگاه در انجام برنامههاي عبادي واجب و حتي مستحب، كاهلي و كوتاهي نميكرد. اهل تهجّد و شبزندهداري بود، زيارت چند باره امام هشتم (عليهالسلام) در هر سال جزو برنامههاي ثابت او بود و مهمتر اينكه براي افزايش دانشِ قرآني ديگر علاقهمندان، از جان و مال خود و خانواده محترمش (به ويژه همسر گرامي و بافضيلتش) هزينه ميكرد؛ تشكيل جلسه هفتگي تفسير قرآن و جلسات معرفتافزايي دهه اول محرم در منزل شخصياش يكي از نشانههاي اين اهتمام است. به نظر او پيامبر خدا (ص) و پيشوايان معصوم دين (عليهمالسلام) بهترين تربيتشدگان مكتب وحي و دستپروردگان پروردگار جهانيانند و جامعترين الگوهايي كه همراهي با آنان، آدمي را به قلّههاي كمال عقلاني و معنوي و اخلاقي ميرساند و خوشبختي دنيا و آخرت را براي رهپويان به ارمغان ميآورد؛ به شرط آنكه به درستي شناخته شوند و آگاهانه و عاقلانه – نه جاهلانه و نابخردانه- مورد پيروي قرار گيرند. بر اين پايه او هيچ ميانهاي با خرافات و موهومات و حرفهاي سست و بياساس به نام دين و دينداري نداشت و هرگز سقف زيست ديني خويش را بر پايه جهل و نابخردي و اظهار علاقه رياكارانه و سالوسانه به قرآن و اهل بيت بنا نكرد.
4- ژرفانديشي، زمانشناسي و روشنبيني
انديشهورزي، خردمندي، ژرفنگري و روشنبيني، در ساحتهاي گونهگونِ زندگي فردي و جمعي، تضمينكننده اعتدال در انديشه و رفتار آدمي و لازمه تصميمگيري صحيح و اقدامِ به موقع در برابر رويدادها است. كساني كه اهل انديشهورزي نيستند و درك درستي از وضعيتها و تحولات پيرامون خويش ندارند، گرفتار عوارضي چون افراط و تفريط در موضعگيري و عمل، يا غفلت از مسووليتها، يا گم كردن راه درست در هر زمينه و ارتكاب خطاهاي پي در پي در زندگي ميشوند. به بيان امام علي (ع): «هر كه روزها (و پيشامدها) را بشناسد، از آمادگي براي رو به رو شدن با آنها غافل نميماند.»(3) آن حضرت در بيان ديگري، «خوشبيني و اعتماد كردن به روزگار را نشانه عدم تعقل و پند نياموختن از اندرزهاي زمانه ميداند.» (4) امام صادق (عليه السلام) فرمود: «العالِمُ بِزمانِهِ، لا تهجُمُ عليهِ اللوابِسُ» (تحفالعقول) «آنكس كه نسبت به زمان خود عالم باشد، از هجوم شبههها در امان است.» اين چند نمونه، بخشي از حكمتهاي جاويدان است كه در سنّت ديني ما به آن توجه شده است، در كنار آيات و روايات بسيار كه بر ارزش علمآموزي، خردورزي، ژرفانديشي و بصيرت و روشنبيني تاكيد دارند و آن را از خصوصيات هر انسان مومن و عاقل قلمداد ميكنند. اين بياناتِ فاخر گوياي نقش ويژهاي است كه اين خصلتها در چگونه زيستن و انتخاب درست در عرصههاي مختلف زندگي به ويژه در قلمروي زيست سياسي و اجتماعي انسان دارد.
مرحوم سيدعلي صنيعخاني هم در حوزه دينداري و هم در ميدان فعاليت اجتماعي و موضعگيريهاي سياسي، سادهلوح و زودباور نبود. او از تقليد كوركورانه و پيروي جاهلانه و رياكارانه از جريانات و گفتمانهاي غالب پرهيز داشت، همچنان كه از افراط و تفريط دوري ميگزيد. به انقلاب و ارزشهاي برآمده از آن باور داشت و براي تحقق آنها در عينيت زندگي – در حد توان خود- از هيچ كوششي فروگذار نميكرد، اما خوشباورانه و سادهلوحانه دنبال هر شعاري به راه نميافتاد و به وعدههاي درونتهي و تكراري و حرفهاي بيپشتوانه و مبتني بر خواب و غيبگويي دل خوش نميكرد و با محك انديشهورزي و عقلانيت به ارزيابي شعارهاي زيبا و پرطمطراق در ترسيم آينده درخشان ميپرداخت. دلبسته عدالت، برابري، آزادي، پيشرفت علمي و اجتماعي، رفاه اقتصادي، اخلاق انساني و معنويت دين و مخالف فساد، زورگويي، خشونتورزي، ستمپيشگي، ناديده گرفتن حقوق شهروندي و تبعيض و نابرابري شهروندان در بهرهگيري از امكانات عمومي و بياعتنايي به خواست مردم در روي كار آوردن و كنار زدن زمامداران خويش بود و از فقر و عقبماندگي كشور و فاصله گرفتن نظام از اهداف انقلاب اسلامي رنج ميبرد، اما هرگز همسو با دشمنان اين كشور و ملت نشد و موضعي نگرفت كه شادي بيگانگان را در پي داشته باشد يا مايه تفرقه و چنددستگي بين مردم و دوستان رزمنده و انقلابياش شود. آگاهانه با مخالفان مدارا ميكرد و از مسير مروت پا فراتر نميگذاشت.
5- تعهدباوري و مسووليتشناسي
يكي از ويژگيهاي برجسته در انسان و در مرحوم صنيعخاني خصلت مسووليتشناسي و مسووليتپذيري است. حضور در ميدان مبارزه و انقلاب در رژيم گذشته، مشاركت در راهاندازي كميتههاي خدمترساني به مردم، پيش از انقلاب و كميته انقلاب اسلامي نازيآباد و عضويت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، فعاليت فردي و تشكيلاتي در عرصههاي فرهنگي و اجتماعي (تلاش براي دانشگستري و فقرزدايي و اشتغالزايي و …) و پرهيز از عافيتطلبي و عزلتگزيني و گرايش به رفاه شخصي، جلوههايي از اين حس زيبا و تعهدباورانه صنيعخاني است. آنچه بر زيبايي اين ويژگي در زندگي او ميافزود، تلفيق آن با مردمدوستي و عاطفهگستري بود. به بيان ديگر، عشق به مردم و همنوعان بود كه او را به صحنه فعاليتهاي اجتماعي و سياسي ميكشاند و راحت و رفاه را از او مياستاند. او بيتفاوت بودن در برابر رخدادهاي اجتماعي و شرايط ملت و كشورش را در تضاد با انسانيت و ناسازگار با رشد و تعالي و فلسفه وجودياش ميدانست.
كم نيستند آدمياني كه جز به خود نميانديشند و در برابر هيچچيز و هيچكس احساس مسووليت نميكنند. نه در برابر خدا و قرآن و اولياي دين و نه در برابر پدر و مادر و برادر و خواهر و فرزندان و همسر و خويشاوندان و همنوعان. در برابر چنين كساني سخن گفتن از مسووليتهاي سياسي، اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي و درباره محيط زيست و حيوانات، حرفي بيمعنا و نامعقول است، زيرا چنين افرادي حتي به فراتر از نيازهاي فيزيولوژيك خويش نميانديشند و تفاوت روشني بين زيست انسان و حيوان قايل نيستند جز اينكه قدرت تجاوز به حقوق ديگران و به كار گرفتن همهچيز در خدمت تمتّعات مادّي خويش در انسان بيشتر از حيوانات است!
در نگاه صنيعخاني و صنيعخانيها، خودبيني، تنپروري، عافيتطلبي، عُزلتگزيني و بيتفاوتي در برابر فقر و فساد و تبعيض و مسووليتناشناسي در برابر ستمگران و ستمكشان و نيازها و رنج ديگران، لياقت انسان بودن و انسان ناميده شدن را از آدمي سلب ميكند و انسان را در جرگه حيوانات بلكه پايينتر و گمراهتر از آنان قرار ميدهد. تعهدباوري و مسووليتشناسي با جوهر و ماهيت انسانيت انسان درآميخته است و لازمه پايبندي به وجدان اخلاقي و عقلانيت و عقلگرايي انسان است. فراتر از اين، در اسلام كسي نميتواند از ايمان به خدا سخن بگويد و در زمره باورمندان به معاد و رستاخيز و عدل الهي قلمداد شود و از زير بار تعهد و پذيرش مسووليت شانه خالي كند؛ مسووليتي كه گستره آن همه اعمال و رفتار آدمي و حتي افكار و انديشههاي او را در بر ميگيرد و همه عرصههاي چهارگانه ارتباطات انسان با خود، با خدا، با همنوعان (در همه صنوف و طبقات و گروههاي مختلف آنان) و با طبيعت و محيط زيست را پوشش ميدهد. البته كه اين مسووليتشناسي در همه جا راحت و بيهزينه نيست؛ چه بسا محروميتها، رنجها، دربهدريها، كمخوريها و كمخوابيها، صرف هزينههاي مالي و جاني و تحمل سختيها و مشقّتهاي طاقتفرسا را در پي داشته باشد و تنها با پرداخت اين هزينهها است كه ميتوان به سالمسازي جامعه و رفع نيازهاي اجتماعي پرداخت و مسووليت خويش را در برابر ناداني و جهل و نابخردي جامعه به انجام رساند و البته كه با اين سطح از مسووليتشناسي است كه آدمي استعدادهاي خويش را نيز شكوفا ميكند و مراتب و مدارج كمال را پشت سر ميگذارد. صنيعخاني به معناي واقعي كلمه و در سطحي بالا، مسووليتشناس بود و سهم معتنابهي در رفع نابسامانيهاي سياسي-اجتماعي- فرهنگي جامعه خويش داشت و از رهگذر آن خودش نيز رشد يافت و رشيد شد.
6- اصالت خانوادگي و آراسته بودن
به ارزشهاي پيشاديني
در رساله حقوق امام سجاد (عليهالسلام)، آنگاه كه سخن از حق پدر به ميان ميآيد حضرت زينالعابدين به نكته ظريف و مهمي اشاره كرده، ميفرمايد: «حق پدرت اين است كه بداني او اصل (و ريشه) توست و تو فرع (و شاخه) او هستي… پس هرگاه در خود چيزي ديدي كه برايت جالب بود، بدان كه پدرت اصل اينگونه موهبتها براي توست…» (5)
اصالت ريشههاي خانوادگي، در منظومه معرفتهاي ديني از اهميت ويژهاي برخوردار است. از اينرو در قرآن كريم بر اين نكته انگشت تاكيد گذاشته شده است كه «زنان پاك براي مردان پاك و مردان پاك براي زنان پاك هستند.» … «الطيِّباتُ لِلطيِّبين و الطيِّبُون لِلطيِّباتِ…» (6) و چنان كه امام صادق (عليهالسلام) گزارش كرده است روزي پيامبر خدا به سخنراني ايستاد (و درباره ايين انتخاب همسر چنين) گفت: «اي مردم! دوري كنيد از سبزهاي كه بر پِهِنزارها روييده باشد.» پرسيدند: اي پيامبر خدا! سبزه روي پِهنزار چيست؟ فرمود: «زنان زيبا در خانوادههاي پست (و دور از فرهنگ و تربيت).»(7) و در حديث ديگري از امام صادق (عليه السلام) آمده است: «تزوجُوا في الحِجْزِ الصالِحِ، فإنّ العِرْق دسّاسٌ»(8)، «با خانوادههاي صالح و شايسته ازدواج كنيد، زيرا رگ و ريشه («ژن» اصل و تبار) بسيار بسيار اثرگذار است».
اين آيات و روايات را – به عنوان نمونه- آوردم تا به اهميت ريشههاي خانوادگي و اصالت آن، در شكلگيري شخصيت هر انسان و مرحوم صنيعخاني اشاره كنم و بر اين نكته انگشت تاكيد بنهم كه بخش مهمي از ويژگيهاي پيشگفته و منش انساني و اخلاقي و تعهدباورانه سيد ما، ريشه در اصالت خانوادگي او داشت، ارزشهايي كه صنيعخاني به آن پايبند بود از روي سنگ و آسفالت بر نيامده بودند بلكه داراي ريشهاي استوار در اعماق خاك بودند: «ألمتر كيف ضربالله مثلًا كلِمه طيِّبه كشجره طيِّبه أصلُها ثابِتٌ و فرعُها فِي السماءِ، تُوتِي أُكُلها كُل حِينٍ بِإِذْنِ ربِّها…» (9) او از خانوادهاي شريف برآمد و در دامان پدر و مادري بزرگوار باليد و با همسري همدل، همراه، مهربان، نجيب، اصيل، شرافتمند، فرزند آيتالله سيد مجتبي موسوي لاري ازدواج كرد و در چنين بستري به ويژگيهاي پيشگفته آراسته شد، چنانكه از مرگ او بسيار و بسياري غمگين شدند و گريستند و بر فقدانش افسوس خوردند.
در ارزيابي نقش دين در پرورش دينداران، اين نكته مهمي است كه گرونده به دين، به چه ميزان از ارزشهاي پيشاديني برخوردار است و چه سهمي از انسانيت دارد و قرار است دين و آموزههاي آن، چه سرزميني را آبياري كند و استعدادهاي آن را بارور و شكوفا سازد؟ توجه به اين نكته ظريف است كه ما را در رمزگشايي از اين پرسش ياري ميدهد كه چگونه از دامن دين، همزمان معاويه بن ابيسفيانها و عليبن ابيطالبها بيرون ميآيند. كساني كه به نام دين از هيچ جنايت و خيانتي فروگذار نميكنند و كساني كه حاضرند از تصاحب همه ثروتها و قدرتهاي دنيا چشم بپوشند تا مجبور نشوند پوسته جويي را به ظلم از دهان مورچهاي بگيرند…
گرچه همچنان درباره صنيعخاني و خصلتهاي نيكوي او گفتنيهاي بسياري وجود دارد، اما براي پرهيز از طولانيتر شدن نوشته، دامنه سخن را برميچينم و به جمعبندي آنچه گذشت ميپردازم:
گفتيم سيدعلي صنيعخاني را ميتوان – در مقايسه با بسياري از همگنان و همرزمان و سردارانِ زمانش- تراز دينداري در عصر و زمانه خودش ناميد، از آنرو كه ويژگيهاي زير در او برجسته مينمود:
1. سلامت قلب و صفاي باطن، 2. اخلاص و دوري از شائبههاي نفساني، 3. عشق راستين به قرآن و اهل بيت، 4. ژرفانديشي و روشنبيني، 5. تعهدباوري و مسووليتشناسي، 6. اصالت خانوادگي و آراستگي به ارزشهاي پيشاديني. اين ويژگيها امتيازات بزرگ و سرمايه ارزشمندي است كه ميتوان به آنها باليد و از آنها درسِ چگونه زيستن آموخت و با تخلّق و اتصاف به آنها نام نيك از خود به يادگار گذاشت. روحش شاد و يادش گرامي باد. غفرالله له و لنا و لِلمُومِنين و المُومِناتِ.
علي باقريفر
13/6/1402
پاورقي
1- سردار دكتر حسين علايي
2- در منابع حديثي ما حدود 270 حديث نسبتا معتبر درباره صدق و كذب وارد شده است؛ 108 روايت از امام صادق، 62 روايت از پيامبر، 49 روايت از اميرالمومنين و بقيه از ديگر پيشوايان معصوم (عليهمالسلام). اين حجم از روايات در اين موضوع، نشانه جايگاه برجسته اين فضيلت اخلاقي در منظومه ارزشهاي ديني است. (بنگريد: راستگويي در سيره معصومان عليه السلام و مواجهه آنان با پديده دروغ، مصطفي صادقي كاشاني، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي)
3- «منْ عرف الايام لم يغْفُلْ عن الاستعداد» (كافي، ج 8، ص 23)
4- «لم يعقِلْ مواعِظ الزمانِ من سكن إلى حُسنِ الظنِّ بالأيّامِ» (الحياه، ج 1، ص 263 به نقل از غررالحكم، 259)
5- تحف العقول، رساله حقوق امام سجاد(ع)
6- سوره نور، آيه 26
7- الكافي، ج 5، ص 332
8- الحياه، ج 8، ص 448، به نقل از مكارم الاخلاق/ 198
9- سوره ابراهيم، آيه 25-24
يك انقلابي بود و لحظهاي در مسير فردسازي و جامعهپردازي، سر از پا نميشناخت و برخلاف بسياري از عافيتطلبان، زبان حال و قالش اين بود كه «ما زنده از آنيم كه آرام نگيريم / موجيم كه آسودگي ما عدم ماست» مع ذلك بر اين باور بود كه بايد بين ادبيات دوران تخريب و فروپاشي، با ادبيات دوره سازندگي و توسعه و نهادسازي مرزبندي كرد و ضرورتي – بلكه حُسني- براي كاربرد آن ادبيات براي اين دوره قايل نبود. در نگاه او، دوره آباداني و توسعه علمي و پيشرفت همهجانبه كشور، زمان دعوت به همبستگي و تحكيم برادري و تعميق مهرورزي و نوعدوستي است؛ دوره گفتوگو، آشتي ملي و بهرهگيري از همه سرمايههاي مادي و معنوي است؛ دوره فراهم كردن زمينه ايمن براي جذب سرمايههاي برونمرزي است؛ دوره توسعه توريسم و جهانگردي و بهرهگيري از موقعيتهاي ممتاز ترانزيتي است؛ دوره ايجاد و تقويت همكاريهاي اقتصادي، سياسي و فرهنگي با كشورهاي مختلف دنيا و توسعه مبادلات كالا و نيروي كار و استاد و دانشجو، در راستاي تامين منافع ملي و مصالح عمومي است
در نگاه صنيعخاني و صنيعخانيها، خودبيني، تنپروري، عافيتطلبي، عُزلتگزيني و بيتفاوتي در برابر فقر و فساد و تبعيض و مسووليتناشناسي در برابر ستمگران و ستمكشان و نيازها و رنج ديگران، لياقت انسان بودن و انسان ناميده شدن را از آدمي سلب ميكند و انسان را در جرگه حيوانات بلكه پايينتر و گمراهتر از آنان قرار ميدهد. تعهدباوري و مسووليتشناسي با جوهر و ماهيت انسانيت انسان درآميخته است و لازمه پايبندي به وجدان اخلاقي و عقلانيت و عقلگرايي انسان است. فراتر از اين، در اسلام كسي نميتواند از ايمان به خدا سخن بگويد و در زمره باورمندان به معاد و رستاخيز و عدل الهي قلمداد شود و از زير بار تعهد و پذيرش مسووليت شانه خالي كند؛ مسووليتي كه گستره آن همه اعمال و رفتار آدمي و حتي افكار و انديشههاي او را در بر ميگيرد و همه عرصههاي چهارگانه ارتباطات انسان با خود، با خدا، با همنوعان (در همه صنوف و طبقات و گروههاي مختلف آنان) و با طبيعت و محيط زيست را پوشش ميدهد
صنيعخاني در مكتب قرآن و اهل بيت (عليهمالسلام) باليد و رشد و كمال خويش را از رهگذرِ پيوند خوردن با اهل بيت رسول خدا و در شناخت روزافزون اين مكتب و عمل به آموزههاي آن جستوجو ميكرد. گرچه رشته تحصيلي او ارتباطي با معارف ديني و علوم قرآني و حديث نداشت اما علاقه شخصياش و اين باور كه نيكبختي دنيا و آخرت از رهگذر دينشناسي و دينورزي آگاهانه حاصل ميشود، اشتياق اُنس با قرآن و حديث و دعا و زيارت را در او همواره شعلهور نگه ميداشت، چنانكه از قرائت قرآن و تدبر در مفاهيم آن لذت ميبرد و هيچگاه در انجام برنامههاي عبادي واجب و حتي مستحب، كاهلي و كوتاهي نميكرد. اهل تهجّد و شبزندهداري بود، زيارت چند باره امام هشتم (عليهالسلام) در هر سال جزو برنامههاي ثابت او بود و مهمتر اينكه براي افزايش دانشِ قرآني ديگر علاقهمندان، از جان و مال خود و خانواده محترمش (به ويژه همسر گرامي و بافضيلتش) هزينه ميكرد؛ تشكيل جلسه هفتگي تفسير قرآن و جلسات معرفتافزايي دهه اول محرم در منزل شخصياش يكي از نشانههاي اين اهتمام است
منبع:روزنامه اعتماد 13 مهر 1402 خورشیدی