آرمیتا گراوند و محدویت های رسانه ای روایت اول
عباس عبدي
پس از وضعيتي كه هفته گذشته و در مترو براي دختر جوان آرميتا گراوند رخ داد، دوباره حدس و گمانها درباره علت بروز اين وضع اوج گرفت و اين پرسش را مطرح كرد كه چرا با چنين وضعيت خبري مواجه هستيم؟ در يك گروه تلگرامي كه دهها تن افراد صاحبنظر در آنجا هستند، چند نفري بر اين گزاره تاكيد كردند كه «روايت اول» را هر كس گفته برنده است و پس از آن سخت است كه اين روايت را بتوان تغيير داد و حكومت در ارايه روايت اول ضعيف عمل ميكند. به ذهنم آمد كه اين نظر را در عرصه عمومي نقد كنم، زيرا يكي از علل وضعيت ورشكستگي نظام رسانهاي و اطلاعرساني ايران وجود همين رويكردهاست. چرا؟ فرض كنيم كه روايت رسمي از اين رويداد صد درصد درست باشد. يعني اين دختر خانم مواجه با هيچ تذكر يا مشكل بيروني مرتبط با حجاب نشده و صرفا به علت افت فشار به زمين افتاده و سرش به جاي نامناسبي اصابت كرده و به كما رفته است. فرض كنيم كه براي جلوگيري از تبليغات نادرست، صدا و سيما يا ايرنا يا روزنامه ايران و كيهان و همشهري و فارس و تسنيم، همين روايت رسمي را منتشر ميكردند. آيا مساله حل ميشد؟ قطعا مساله بدتر ميشد، زيرا اولين پرسش براي مخاطب اين است كه چرا چنين خبري با اين سرعت منتشر شده است؟ حتما كاسهاي زير نيم كاسه است. ((متن کامل این مطلب را با کلیک بر روی لینک زیر در سایت سازمان معلمان ایران/#سخن-معلم/ بخوانید.)) https://www.iranto.ir/48510-2/
روايت اول
عباس عبدي
پس از وضعيتي كه هفته گذشته و در مترو براي دختر جوان آرميتا گراوند رخ داد، دوباره حدس و گمانها درباره علت بروز اين وضع اوج گرفت و اين پرسش را مطرح كرد كه چرا با چنين وضعيت خبري مواجه هستيم؟ در يك گروه تلگرامي كه دهها تن افراد صاحبنظر در آنجا هستند، چند نفري بر اين گزاره تاكيد كردند كه «روايت اول» را هر كس گفته برنده است و پس از آن سخت است كه اين روايت را بتوان تغيير داد و حكومت در ارايه روايت اول ضعيف عمل ميكند. به ذهنم آمد كه اين نظر را در عرصه عمومي نقد كنم، زيرا يكي از علل وضعيت ورشكستگي نظام رسانهاي و اطلاعرساني ايران وجود همين رويكردهاست. چرا؟ فرض كنيم كه روايت رسمي از اين رويداد صد درصد درست باشد. يعني اين دختر خانم مواجه با هيچ تذكر يا مشكل بيروني مرتبط با حجاب نشده و صرفا به علت افت فشار به زمين افتاده و سرش به جاي نامناسبي اصابت كرده و به كما رفته است. فرض كنيم كه براي جلوگيري از تبليغات نادرست، صدا و سيما يا ايرنا يا روزنامه ايران و كيهان و همشهري و فارس و تسنيم، همين روايت رسمي را منتشر ميكردند. آيا مساله حل ميشد؟ قطعا مساله بدتر ميشد، زيرا اولين پرسش براي مخاطب اين است كه چرا چنين خبري با اين سرعت منتشر شده است؟ حتما كاسهاي زير نيم كاسه است. براي اطلاع بايد گفت كه اولين خبر در اين باره در توييت كمخوانندهاي است كه ده ساعت پس از حادثه نوشته شده است و تازه او هم اصلا به مساله درگيري و حجاب و اينجور چيزها اشاره نكرده فقط گفته كه «ايست قلبي دختربچهاي دبيرستاني سر صبح تو مترو، مرگ همين قدر نزديك و ناغافل است، همديگر را دوست داشته باشيم.» حدود 5/3 ساعت بعد يك نفر ديگر كه او هم كمخواننده است اين توييت را كوت كرده و با هدف مسخره كردن نوشته: «شايد واستون جالب باشه بدونيد مقنعه نداشته، يه خانم حجابي بهش گير داده و با همديگر بحث كردند و اينم يهو افتاده. فكر كنم خانم حجابيها قدرت ماورايي دارند. (علامت خنده هم گذاشته)» وضعيت هر دو اكانت ناشناس و به نحوي است كه شبههناك است. سه ساعت بعد ماجرا شروع ميشود و توييتهاي سياسي وارد ميدان ميشوند. يعني ۱۶ ساعت پس از حادثه. از فرداي حادثه اين خبر برجسته ميشود و ابتدا ايرنا گزارش ميدهد. خبرنگار روزنامه شرق براي تهيه گزارش ميرود كه بازداشت و پس از چند ساعت آزاد ميشود. در بيمارستان محدوديتهاي حضور برقرار ميشود، كمكم پاي پدر و مادر و دوستان و… اين دختر خانم را از طريق رسانه رسمي باز ميكنند و… تا به اينجايي كه هستيم ميرسيم. پس نه روايت اول چنين بود كه كسي را متهم كند و نه اگر روايت اول را ميدادند مشكلي را حل ميكرد، زيرا كساني كه ميخواهند به گونه ديگري روايت كنند، از همان روايت اول استفاده خواهند كرد. همچنانكه پس از انتشار بخشي از فيلمها بهرهبرداريها از آن اوج گرفت. حالا بياييد فرض كنيم روايت دوم و غيررسمي درست بود. ساختار سياسي چگونه برخوردي ميكرد؟ به نظر نميرسيد كه كاري غير از همينها كه انجام شد را ميتوانستند انجام دهند. پس در هر دو صورت بازي را باختهاند. هنگامي كه يك توييت در اين باره نوشتم و به فرآيند اطلاعرساني ايراد گرفتم، كسي پرسيد چه بايد كرد. اين پرسش را اينجا در فضاي عمومي پاسخ ميدهم. بياييد فرض كنيم كه يك پيرمرد يا زن محجبه با افت فشار مواجه شده و در شهر يا مترو دچار اين وضع شود. سياست رسانهاي رسمي چه كار ميكند؟ هيچ. قرار هم نيست كاري كند. روزانه دهها مورد از اين حوادث رخ ميدهد. اورژانس ميتواند آمار آن را منتشر كند. اصولا اين مساله به لحاظ خبري چه ربطي به حكومت دارد؟ كاري كه حكومت بايد انجام دهد، چالاك كردن اورژانس و سريع آمدن به بالين مصدوم و بيمار و سپس انتقال به بيمارستان و درمان اوست. اگر قصور يا تقصيري هم وجود دارد به آنها رسيدگي شود و در برابر خبرنگاران نيز پاسخگو باشد. فيلمهاي موجود را در اختيار بگذارد، دسترسي به مسووليت را تسهيل كند، گزارش خبري ماجرا به عهده رسانههاست. از ابتدا هم بايد بگويند اين وظيفه نهادهاي رسانهاي و خبرنگاران است. در اين صورت كل مساله حل ميشود و رسانهها دنبال روايت نخواهند رفت، بلكه دنبال حقيقت ميروند. شايد بگوييد كه آنها ممكن است شيطنت كنند. اول اينكه با بستن نظام اطلاعرساني اين شيطنتها بيشتر و حتي مشروع ميشود. دوم اينكه خبرنگاران از يك رسانه نيستند از تنوع گرايش بهره ميبرند و بالاخره اينكه خبرنگار ميتواند و بايد در برابر خبري كه تهيه ميكند هم به لحاظ حرفهاي و هم حقوقي پاسخگو باشد.
اگر اين سياست اجرايي شده بود، واقعيت ماجراي اين دختر چه روايت اول بود و چه روايت دوم؛ نتيجه آن براي حكومت تغيير چنداني نميكرد، زيرا روايت اول كه فقط يك حادثه عادي است. حتي اگر روايت دوم هم باشد، مسووليت آن متوجه فرد خاطي بود و تمام ميشود. جالب است كه در مجموعه پستهاي فضاي مجازي كه در اين باره نوشته شده است سه گروه برجسته هستند؛ گروه براندازان كه همگي بدون استثنا درصدد القاي روايت دوم هستند. هر كدام هم از منظري توجيهي به دست ميآورند. گروه ديگر طرفداران وضع موجودند كه درصدد اثبات روايت اول و نقد و رد ادعاهاي روايت دوم هستند. گروه ميانه و اصلاحطلبان كه در پي نقد فرآيند خبررساني و توصيه به بهبود آن هستند. ما فقط از طريق بهبود فرآيندهاي اطلاعرساني ميتوانيم به حقيقت نزديك شويم و الا تا ابد هم درباره يك اتفاق جدل كنيم به نتيجه نخواهيم رسيد. روايتمحوري ريشه بحران رسانهاي در ايران است. چه نزد حكومت و چه نزد مخالفان آن است.
منبع: روزنامه اعتماد 15 مهر 1402 خورشیدی