1

آموزش و سه ‌دار فقر معیشتی، منزلتی و فرصتی

سيد جواد حسيني

تي.ام.اسكنلن، فيلسوف اجتماعي معاصر در كتاب چرا نابرابري معضل‌آفرين است از قول جي.بي.سي، استاد دانشگاه كره جنوبي از سه ‌دار فقر سخن مي‌گويد؛ از نظر جي.بي.سي فقر داراي سه‌ دار است:‌ دار معيشتي كه به نبود امكانات اوليه و رفاهي زندگي مربوط مي‌شود. دوم ‌دار منزلتي كه ناظر بر كاهش حيثيت و احترام اجتماعي فقر است و سوم‌ دار فرصتي كه به محدود شدن فرصت‌ها در قلمروهاي مختلف زندگي ارتباط مي‌يابد. بر اين اساس فقرا به نسبت سايرين امكانات زندگي و رفاهي براي پاسخگويي به نيازهاي اوليه خود را از دست مي‌دهند، لذا منزلت اجتماعي‌شان فرو كاسته مي‌شود و در نتيجه از بسياري فرصت‌ها و فعاليت‌ها محروم مي‌شوند. نگارنده با وام گرفتن از اين مفهوم‌سازي و طبقه‌بندي توضيح خواهد داد كه چگونه فقر آموزشي سه ‌دار فقر معيشتي، منزلتي و فرصتي را براي جامعه و خانوارهاي فقير تثبيت و خصوصا تشديد مي‌كند.

فقر آموزشي و دار معيشتي فقر

فقر آموزشي شاخص‌هاي متعددي دارد. سه شاخص عمده آن به عدم دسترسي به فرصت‌هاي آموزش، عدم آموزش استاندارد و باكيفيت و نابرابري آموزشي مربوط مي‌شود. در خصوص آموزش اين وضعيت را مي‌توان ‌دار معيشتي فقر آموزش نام نهاد، زيرا دانش‌آموزاني دچار فقر آموزشي‌اند كه يا امكان حضور در مدرسه را ندارند يا اگر به مدرسه مي‌روند به دليل طبقاتي شدن مدارس از مدرسه باكيفيت برخوردار نيستند و در نتيجه آموزش با كيفيت هم نمي‌بينند. هم‌اكنون وفق تحقيقات بين‌المللي ۴۵ درصد دانش‌آموزان دچار فقر آموزشي‌اند يعني ٢٠ درصد فضاي آموزشي را تا پايان دوره عمومي از دست داده‌اند و ٢۵درصد هم آموزش باكيفيت نمي‌بينند. در كشور ايران به‌رغم اينكه بعد از انقلاب پوشش تحصيلي و آموزشي و امكان فرصت در فضاي آموزش عمومي به طرز معناداري افزايش يافته است و علاوه بر اينكه مدارس زيادي ساخته شده و معلمين بسياري به استخدام در آمده‌اند و براي افزايش پوشش تحصيلي مدارس شبانه‌روزي، نمونه دولتي و طرح‌هاي روستا مركزي به انجام رسيده و حتي بيش از يكصد و بيست مدرسه يك دانش‌آموزي در كشور داريم و سيزده هزار مدرسه ابتدايي زير ده نفر دانش‌آموز دارد به گونه‌اي كه اكنون در مقطع ابتدايي پوشش تحصيلي به بيش از ٩٨/۵ درصد افزايش يافته است، اما همچنان وجود يك ميليون باز مانده از تحصيل، ١٠ ميليون بي‌سواد مطلق، ١٧/۵ درصد دانش‌آموز ترك تحصيل كرده و در نهايت ١٨ميليون دانش‌آموزي كه به هر دليل نتوانسته‌اند دوره آموزش عمومي را به اتمام برسانند نشان از ‌دار معيشتي فقر دارد و اين نابرابري نه تنها در بين اقشار جامعه از حيث عدم فرصت حضور در مدرسه و آموزش با كيفيت وجود دارد، بلكه در مقاطع آموزشي هم چهره نابرابر خود را آشكار ساخته است، در حالي كه نزديك به ۶٠ درصد دانش‌آموزان كشور در مقطع ابتدايي تحصيل مي‌كنند، اما شوربختانه ٢٩ درصد مدارس كشور به مقطع ابتدايي اختصاص دارد. محصول فوري چنين وضعيت نامتعادلي افزايش تراكم كلاس درس و نسبت معلم به دانش‌آموز كه از يك به چهارده استاندارد به يك به بيست و شش‌ونيم افزايش يافته و اگر سيزده هزار مدرسه ابتدايي كه زير ده نفر دانش‌آموز دارد را از اين معادله خارج كنيم، استاندارد معلم به دانش‌آموز به بيش از چهار برابر حد متعارف خود افزايش مي‌يابد و به تبع كاهش كيفيت آموزش به عنوان شاخص مهم فقر آموزشي را در پي خواهد داشت. در كنار اين موضوع به نقش سهم دولت در سرانه آموزشي اگر نگاهي گذرا بيندازيم، مشاهده خواهيم كرد كه اين سهم پس از جنگ كاهش يافته و اكنون به هفتاد درصد رسيده است و ٣٠درصد ديگر توسط مردم پرداخت مي‌شود و اين در حالي است كه در كشورهايي چون ژاپن يا اسكانديناوي سهم دولت در آموزش ٩٩درصد است. به اين موضوع مساله توده‌اي شدن فقر و نرخ‌هاي بالاي تورم و كاهش قدرت خريد مردم را بيفزاييم كه موجب شده است سهم آموزش كودكان در سبد هزينه‌هاي خانوار كه در سال ١٣٨٩، .٢/١٠ درصد بوده است در سال ١۴٠٠به ٨۴صدم درصد كاهش يابد و به‌طور طبيعي اين موضوع موجب كاهش سرمايه انساني و ماندگاري فقر در خانوارهاي فقير مي‌شود به گونه‌اي كه امروز ميانگين نرخ فقر در كودكان بالاتر از نرخ فقر در خانوارهاست؛ نرخ فقر خانوارها در سال ١۴٠٠، ٣٠ درصد و اين وضعيت در خصوص كودكان ٣۴ درصد گزارش شده است و نشان از آن دارد كه فقر در خانواده‌هايي كه كودك بيشتر دارند، فراواني بيشتري دارد و نيز نتايج آزمون‌هاي معتبري چون پرلز، تيمز و نيز آزمون‌هاي نهايي و كنكور نشان از فقر آموزشي در خانوارهاي نابرخوردار است به گونه‌اي كه نتيجه آزمون پرلز ٢٠٢١ ميلادي تفاوت نمره خانوارهاي با درآمد بالا با پايين را ١١٢ نمره گزارش كرده در حالي كه ميانگين تفاوت اين خانوارها در سطح جهاني ٨۵نمره است يا نتايج كنكور كه بيش از ٨٣ درصد رتبه‌هاي زير سه هزار به مدارس خاص اختصاص يافت كه در تسخير خانوارهاي برخوردار است، نشان ديگري از فقر آموزشي اين دانش‌آموزان دارد. در كنار اين موارد به نظر مي‌رسد زيست بوم كرونا نيز بر دامنه‌ دار فقر معيشتي از دو جهت افزوده است؛ اول كرونا موجب كاهش معنا‌دار درآمد خانوارهاي كم‌برخوردار شد و دوم اينكه به دليل كوچ آموزش از فضاي مدارس به فضاي مجازي و كلبه‌هاي الكترونيكي اين دانش‌آموزان خانوارهاي نابرخوردار بودند كه اين‌بار با چهره جديد و خشني از فقر مواجه شدند كه بسيار دردناك‌تر از گذشته بود و آن عدم برخورداري از امكانات ديجيتالي و فناورانه نوين ارتباطي جهت حضور در مدارس مجازي بود، ٧٠٠ هزار دانش‌آموز در مناطق نابرخورداري زندگي مي‌كردند كه به شبكه ملي ارتباطات متصل نبودند و بين سه تا پنج ميليون دانش‌آموز هم به دليل عدم دارا بودن موبايل، تبلت يا وسايل ارتباطي نوين امكان حضور در مدرسه مجازي را نداشتند و برخلاف گذشته كه در مدرسه حضور مي‌يافتند، معلم داشتند، با دانش‌آموزان تعامل برقرار مي‌كردند گرچه باكيفيت پايين اما اكنون اصولا نه امكان استفاده از معلم داشتند و نه تعامل با دانش‌آموزان در فضاي مجازي و به همين دليل اين فقر آموزشي چهره‌اي جديد و البته خشن و دردناكي از نابرابري آموزشي را به نمايش گذاشت و افت تحصيلي شديدي را به تصوير كشيد.

دار منزلتي فقر آموزشي

فقر باعث كاهش منزلت و احترام اجتماعي هم مي‌شود. فقر آموزشي دانش‌آموزان هم در فضاي مدرسه و هم جامعه موجب فقر منزلتي ايشان را فراهم مي‌سازد؛ اول اينكه بر اساس نظريه خودكامبخش معلمي غالبا معلمان در ابتداي برخورد با دانش‌آموزان ناخودآگاه به دانش‌آموزان طبقات برخوردار بنا به دلايل گوناگون توجه بيشتري نشان مي‌دهند و نوعي نگاه برچسب زنانه مثبت‌تري را نسبت به ايشان نشان مي‌دهند و تقريبا و تاكيد مي‌كنم به شكل ناخودآگاه اين وضعيت در خصوص دانش‌آموزان طبقات نابرخوردار به شكل معكوس بروز مي‌كند. نظريه خودكامبخش معلم توضيح مي‌دهد كه چگونه واكنش و نگرش معلمين در شخصيت و عملكرد دانش‌آموزان تجلي مي‌يابد؛ از سوي ديگر دانش‌آموزان نابرخوردار به دليل فقر آموزشي عملكرد تحصيلي‌شان در مقايسه با ديگران از افت بيشتري برخوردارند و اين موضوع منزلت آنها را در مدرسه نزد معلمان و دانش‌آموزان تحت‌تاثير قرار مي‌دهد و در نهايت افت عملكرد تحصيلي آنها در خانواده و جامعه هم از منزلت آنها فرو مي‌كاهد و چون مسيرهاي ديگر موفقيت براي طبقات نابرخوردار با محدوديت‌هاي بيشتري مواجه است در نهايت با انسداد مسير رشد تحصيل تحرك اجتماعي ايشان از مسيرهاي ديگر هم با محدوديت بيشتري همراه است و در نهايت‌ دار منزلتي فقر از اين منظر هم براي ايشان رنج‌آورتر جلوه مي‌دهد.

‌دار فرصتي فقر آموزشي

دار فقر فقط به فقر آموزشي و فقر منزلتي منحصر نمي‌شود، بلكه فقر فرصتي را هم سبب مي‌شود. منظور از فقر فرصتي اين است كه فقر موجب محدوديت فعاليت و فرصت مي‌شود. فقرا امكان كمتري براي تفريح، مسافرت و معاشرت و نيز استراحت و سلامت و حتي ازدواج و نيز تحصيل را به نسبت سايرين دارند وقتي دانش‌آموزي دچار فقر آموزشي شد و امكان حضور در مدرسه را از دست داد يا امكان فرصت آموزش باكيفيت را نيافت و منزلتش در مدرسه و جامعه آسيب ديد فرصت‌هاي زيادي را از دست خواهد داد؛ فرصت حضور در دانشگاه يا دانشگاه‌ها و رشته‌هاي پرطرفدار و مورد علاقه، فرصت به دست آوردن مشاغل و حرفه‌هايي كه از منزلت بالايي برخوردارند و كسب آنها به تحصيلات موفق دانشگاهي نيازمند است، فرصت دارا بودن سلامت جسمي، رواني، اجتماعي و معنوي، فرصت انجام كنش‌هاي جمعي و فعاليت‌هاي مدني، فرصت خلاقيت‌هاي هنري، ورزشي، علمي و حتي سياسي و اجتماعي. اكرم هدايتي در گزارشي مي‌نويسد: افراد بي‌سواد دوبرابر افرادي كه تحصيلات دانشگاهي دارند دچار مرگ زودرس مي‌شوند و همچنين افراد بي‌سواد حدود ۶ سال طول عمر كمتري دارند. نتايج پژوهش‌هايي در رابطه با نابرابري‌هاي اجتماعي به ويژه آموزش در مرگ زودرس و رابطه معكوس سطح مقاطع آموزش تحصيلي با مرگ زودرس اشاره مي‌كند (مرگ زودرس، وقوع مرگي است كه كمتر از ۷۵ سال اتفاق مي‌افتد). در پژوهشي در شهر مكزيكوسيتي از كشور مكزيك روي ۱۵۰ هزار نفر در دو منطقه مسكوني طي ٢٠ سال انجام شد كه نتايج اين پژوهش نشان مي‌دهد افراد بي‌سواد دوبرابر افرادي كه تحصيلات دانشگاهي دارند دچار مرگ زودرس مي‌شوند و همچنين افراد بي‌سواد حدود ۶ سال طول عمر كمتري دارند. كساني كه تحصيلات ابتدايي ناقص دارند 1/78 برابر، تحصيلات ابتدايي كامل 1/62، تحصيلات دبيرستاني 1/34، برابر در مقايسه افراد دانشگاهي دچارمرگ زودرس مي‌شوند. همچنين افراد بي‌سواد 3/65 برابر بيشتر عوارض بيماري‌هاي كليوي و عوارض حاد ديابت دارند. بيماري‌هاي عفوني 2/67 برابر در افراد بي‌سواد بيشتر از افراد باتحصيلات دانشگاهي است. مطالعه سيستماتيك ريويو پژوهشگران ايراني در عوامل اجتماعي موثر در مرگ جاده‌اي نشان مي‌دهد هر چه سنوات تحصيلي افراد افزايش يابد، احتمال مرگ جاده‌اي آنها كاهش مي‌يابد. نتايج پژوهش‌هاي فراواني در ابعاد گوناگون زندگي نشان از فقر آموزشي و تاثير آن بر دار فقر فرصتي دارد.

تجويز راهبردي نظام ياددهي

يادگيري و عدالت آموزشي كانون و محور اصلي عدالت اجتماعي است همچنانكه فقر آموزشي سرچشمه اصلي فقر در جامعه است. نتيجه اينكه براي توسعه و استقرار عدالت و محو فقر بايد عدالت آموزشي را توسعه داد و بر فقر آموزشي غالب آمد. كاهش تنوع بيست‌وچهارگانه مدارس، افزايش سهم دولت از هزينه‌هاي آموزش از هفتاد درصد كنوني به صد درصد، توجه ويژه به مدارس لازم‌التوجه كه عموما دولتي هستند و ارتقاي آنها به مدارس قابل توجه، گسترش مدارس شبانه‌روزي در مناطق محروم و اختصاص امتيازات خاص در نظام رتبه‌بندي معلمان براي خدمت در مناطق محروم و شناسايي با شاخص‌هاي مشخص و اهتمام به دانش‌آموزان، مدارس، مناطق و استان‌هاي لازم‌التوجه و ارتقاي شاخص‌هاي آموزشي آنها به قابل توجه از جمله راهكارهاي برون‌رفت از فقر آموزشي و سه دار فقر به شمار مي‌آيد.

منبع: روزنامه اعتماد 25 مهر 1402 خورشیدی