نور ز خورشید جو بو که بر آید
به مناسبت یلدایی ساده و صمیمی
محسن آزموده
گوشت کیلویی 500 هزار تومان، مرغ کیلویی 120 هزار تومان، آجیل کیلویی 500 هزار تومان، سیب کیلویی 50 هزار تومان، برنج کیلویی 100 هزار تومان و… چه یلدایی، چه کشکی؟! میگوید این حرفها که میزنی، بذر ناامیدی است. میگویم با امیدواری کسی به من یا به تو یک کیلو مرغ میدهد؟ میگوید: حالا باز خدا را شکر، ما از حداقلها برخورداریم، بچه نداریم، دو نفر هستیم و هر دو سر کار میرویم، آلونکی داریم، خدا را صد هزار مرتبه شکر، سالمیم. آنها که عیالوارند، آنها که مریض دارند، آنها که بیکارند، آنها که مستاجرند… راست میگوید. نباید ناامید بود. این شب یلدا هم میگذرد، این بلندترین شب سال. به قول حافظ باید دست به کاری زد که غصه سر آید و علیالحساب بهترین کار همین دورهمیهاست، مثل کاری که گذشتگان ما، پدران و مادران ما، پدربزرگها و مادربزرگهای ما در گذشتههای دور میکردند. اصلا مناسبت یلدا در روزگاران کهن همین بوده، تحمل هول و هراس فراگیری ظلمت شب یلدا. عرض میکنم.
البته همه شنیدهایم و خواندهایم. در شبکههای اجتماعی و رسانهها و فضای مجازی هم پر است. یلدا از تولد آمده و به معنای زایش نور از دل ظلمت است. در گذشتههای دور، مراسم یلدا ریشه در یک باور ماوراء طبیعی داشت که خود از درک و دریافت اجداد ما از طبیعت ناشی میشد. این باور که شب و روز، به عنوان نمایندگان تاریکی و روشنایی، مدام در ستیزند و شب یلدا، اوج این ستیز و صد البته غلبه سیاهی بر سپیدی است. بنابراین نزد گذشتگان، شب یلدا، شبی شوم و هولناک قلمداد میشد. اگر به کاربرد یلدا در اشعار ادیبان کلاسیک رجوع کنیم، مضامین و دلالتهایی مشابه مییابیم. بنا به همین باور بود که ایرانیان در زمانههای قدیم، در این شب دور هم جمع میشدند تا یلدا به خیر و خوشی سر آید و تمام شود. این گردهمایی به تدریج آداب و رسومی یافت. در دوران جدید، با تغییر نگرش و باورها، وجه آیینی آن فراموش شد، اما اصل جشن و شبنشینی و خوشگذرانی باقی ماند. در روزگار ما که یلدا نه فقط شبی شوم و هولناک و هراسآور نیست، بلکه اتفاقا یکی از جذابترین و شیرینترین شبهای سال است که کوچک و بزرگ، برای فرارسیدن آن لحظهشماری میکنند و برایش برنامهها دارند. حالا هم شرایط و وضعیت زندگی سخت و دشوار شده. اوضاع اقتصادی ناگوار است. جیب بسیاری خالی است و آدمهای زیادی دچار مصیبت و دردسر و بیماری و بیکاری و بیپولی هستند. خیلیها میگویند دل خوشی برای یلدا ندارند. بسیاری هم میگویند، پولش را ندارند، به خصوص با قیمتهایی که آمد. راهحل چیست؟ اینکه در خانه بمانیم و کنج عزلت بگزینیم و غصه بخوریم و اجازه دهیم سیاهی شب یلدا نفسمان را بگیرد؟ یا اینکه هر کسی با همان بضاعت ناچیزی که دارد، در برپایی یک یلدای ساده و صمیمی در کنار عزیزان بکوشد؟ آنها هم که دستشان به دهانشان میرسد، به برپایی شب چله آنهایی که دستشان تنگ است، یاری رسانند. به امید اینکه این شب تاریک و طولانی به سر آید، به امید بهبود بیماران، کار پیدا کردن بیکاران، بهتر شدن اوضاع و احوال اقتصادی و آزادی و رهایی همه محبوسان و دربندان، به ویژه دوستان روزنامهنگارمان، الهه و نیلوفر. با مهر و امید.
بر سرِ آنم که گر ز دست برآید/ دست به کاری زنم که غصّه سر آید// خلوتِ دل نیست جای صحبتِ اضداد/ دیو چو بیرون رود فرشته درآید// صحبت حکام ظلمت شب یلداست/ نور ز خورشید جو بو که بر آید
منبع:روزنامه اعتماد 30 آذر 1402 خورشیدی