روایتی از تنبیه شدید بدنی دانشآموز تهرانی
«اعتماد» به بهانه تماس پرتكرار والدين با اين روزنامه درباره تنبيه بدني دانشآموزان اين تخلف آشكار را در گفتوگو با كارشناسان بررسي ميكند
براساس پايش شبكههاي اجتماعي كه لايفوب در اختيار «اعتماد» قرار داده، بيش از ۱۱۲ هزار كاربر توييتر درباره تنبيه دانشآموزان محتوا توليد كردهاند
محمد باقرزاده
مردي كه ميگويد ۱۴ سالگي جبهه رفته و درنهايت با جانبازي اعصاب و روان برگشته با روزنامه تماس ميگيرد و از برخوردي غيرقانوني با فرزند حدود ۱۳سالهاش ميگويد؛ روايت مربوط به روز ۳۰ آبان در يكي از مدارس متوسطه اول شاهد در غرب تهران است اما پدر اين دانشآموز هم حدود يك هفته بعد و پس از فروكشكردن آثار اين تنبيه شديد و پايان واكنشها از ماجرا مطلع ميشود و پس از آن هم به خواست همسرش در مدرسه حضور نمييابد اما تلفني پيگير شكايت به مسوولان و نهادهاي مختلف ميشود؛ از تماس با روزنامه گرفته تا گزارش تلفني به حراست آموزش و پرروش، بنياد شهيد و مشورت با وكيل خانوادگي. خلاصه ماجرا به اين صورت است كه در يك روز عادي مدرسه و زماني كه فرزند اين خانواده با نام مستعار «مهدي» در حال بازي با سه نفر از همكلاسيهايش بود و آنها داشتند با بغلكردن همديگر؛ به عبارت كودكانه خود، مشغول وزنكردن همديگر بودند، يكي از ناظمهاي مدرسه سر ميرسد و سيلي محكمي به گوش مهدي ميزند. هنوز اعتراض نكرده، ناظم به سمت ديگر صورتش هم سيلي محكم ديگري روانه ميكند و درحالي كه هنوز جمله اعتراضياش كامل نشده با ضربه محكم پاي ناظم به كمرش مواجه ميشود. مهدي به خانه كه ميرسد ماجرا را با مادرش در ميان ميگذارد و مادر هم به دليل نگراني از فشار عصبي كه ممكن است به همسر جانبازش وارد آيد و به دليل نگراني از آثار اين فشار رواني، ماجرا را به مدت يك هفته از همسر ميپوشاند و زماني كه آثار اين تنبيه شديد فيزيكي كاهش مييابد، روايت روز حادثه را براي همسرش تعريف ميكند. اين خلاصهاي از روايت اين خانواده در گفتوگو با خبرنگار روزنامه اعتماد است كه با وجود پيگيري و انتظار سههفتهاي خبرنگار اين روزنامه براي شنيدن و پوشش روايت مسوولان وزارت آموزش و پرورش، تا لحظه تنظيم اين گزارش مسوولان اين وزارتخانه حاضر به توضيح و اعلام نتيجه بررسي خود نشدند. اگرچه در ادامه به جزييات اين پرونده پرداخته ميشود اما بايد تاكيد شود كه ماجراي تنبيه بدني دانشآموزان ايران به همين چندخط خلاصه نميشود و حتي در فاصله تماس اين خانواده با خبرنگار اعتماد تا زمان بررسي پرونده و صحتسنجي ماجرا، دستكم دو خبر ديگر از تنبيه بدني دانشآموزان خبرساز شد و به صدر اخبار اجتماعي رسيد؛ يكي در شيراز و ديگري هم در منطقهاي ديگر از تهران. گزارش پيشرو با روايت جزييات يكي از اين موارد و تشريح روند طيشده براي صحتسنجي اين پرونده، به بررسي تنبيه بدني يا رواني دانشآموزان ايراني ميپردازد و در گفتوگو با كارشناسان از دليل شدتيافتن اين پروندهها و همچنين راههاي پيشگيري مينويسد. بخش ديگري از گزارش هم به شرايط كنوني قوانين كشور در اين باره ميپردازد و در پايان هم نتايج يك پايش كه به درخواست خبرنگار اعتماد از سوي «لايفوب» انجام شده، مورد بررسي قرار ميگيرد؛ پايشي در شبكههاي اجتماعي كه نشان ميدهد تنبيه دانشآموزان در مدارس به يكي از دغدغههاي اصلي والدين و خانوادههاي ايراني تبديل شده و به عنوان مثال بيش از ۱۱۰ هزار كاربر يكتاي ايران در شبكه اجتماعي توييتر در اين باره محتوا توليد كرده يا از تنبيه خود يا نزديكانش نوشتند. تنبيه بدني و رواني دانشآموزان ايراني در مدارس از كجا نشات ميگيرد، چگونه قابل پيشگيري است و پروندههاي قضايي شكلگرفته چه دادهاي به ناظران ميدهد؟
روايت سه هفته پرتنش يك كودك در مدرسه شاهد
تصاوير كودكي كه در اين گزارش «مهدي» ناميده ميشود، شدت تنبيه اين كودك را چندساعت پس از حادثه تصوير ميكند؛ صورت سرخ و ورمكرده، زخم زيرچشم و بيني آسيبديده اگرچه در عكسها مشخص است اما پدر و مادر مهدي ميگويند او شب اول از شدت درد كمر نتوانست بخوابد و آثار تنبيه بيش از موارد تصويرشده است و همزمان هم تاكيد ميكنند كه نگراني اصليشان زخمهاي احتمالي رواني است. پدر مهدي كه در اين مدت دستكم پنج تماس با خبرنگار اعتماد داشته و نتيجه پيگيريهاي خود را روايت ميكرد، در تماس آخر درخواست داشت نامي از خانواده، مدرسه و فرزندشان در گزارش روزنامه منتشر نشود و دليل آن را هم نگراني مادر اين كودك از آثار احتمالي پس از رسانهاي كردن پرونده عنوان كرده بود. روايت و دليل مادر مهدي اما به اين صورت بود كه «مهدي بايد يكسال ديگر در اين مدرسه باشد و شرايط خاصي هم دارد، ميترسم پس از گزارش اذيت شود و مثلا قبلا پيش آمده كه پس از اعتراض والدين به چنين مواردي، نمره انضباط را پايين رد كنند.» در يكي از تماسهاي آخر اما مشخص ميشود كه اين نگراني قابلاعتنا هم بوده و نمره انضباط مهدي پس از اين اعتراضها، ۱۳ رد شده است. پيگیري اين خانواده از بنياد شهيد به عنوان نهاد اثرگذار بر مدارس شاهد هم تاكنون بينتيجه مانده و از طرفي مسوولان حراست آموزش و پرورش و شمارههاي تماس رسمي اين وزارتخانه هم پاسخ مشخصي به اين خانواده ندادهاند. پيگيري خبرنگار اعتماد از مسوولان مرتبط و بهخصوص سخنگوي وزارت آموزش و پرورش هم با وجود تاخير سههفتهاي در انتشار گزارش براي پوشش توضيحات اين وزارتخانه، بينتيجه مانده و مسوولان مرتبط حاضر به توضيح در اين باره نشدند. درباره جزييات همين مورد خاص، خبرنگار اعتماد يك هفته پس از حادثه و با كسب اجازه از والدين مهدي و همچنين در حضور آنها، با اين دانشآموز هم گفتوگو داشته كه خلاصه روايتش رايج بودن چنين تنبيهاتي در اين مدرسه است: «ما با رفيقامون توي حياط بوديم و همينجور داشتيم همديگر را وزن ميكرديم كه ناگهان متوجه شديم ناظم پشت سر ما ايستاده و تا گفتم چي شد، يكي زد زير صورتم و بعد هم يكي ديگه زد و اعتراض كه كردم يك لگد به كمرم زد. من بهشون گفتم حق نداري بزني توي صورت من و گفت دوس دارم بزنم توي صورتت كه دندانهات بريزه تو حلقت. او نروز فقط منو زد اما بقيه روزها خودم ديدم كه بقيه بچهها را زد. مثلا حدود يه ماه از مدرسه گذشته بود و بچهها داشتن آببازي ميكردن كه خودم ديدم يكي از بچهها را گرفت زير چك و لگد… سه چهار باري بچهها يا خانوادهها پيش مدير مدرسه رفتند ولي كاري نكردن تا الان.» همچنان كه پيشتر عنوان شد «مهدي» نام مستعاري براي معرفي اين دانشآموز در اين گزارش است و به خواست خانواده تاكيد ميشود كه نام دانشآموز، مدرسه، ناظم و تصاوير اين كودك پس از تنبيه بدني نزد خبرنگار اعتماد محفوظ است و درصورت نياز در اختيار مسوولان مرتبط قرار خواهد گرفت.
اين روايت تنها بخشي از شرايط يك خانواده پس از تنبيه بدني فرزندشان در مدرسه است كه پس از گذر سه هفته هنوز شرايط آنها به حالت عادي بازنگشته و معلوم نيست آثار رواني آن تا كي برقرار باشد؛ براي درك دقيقتر وضعيت خانوادههاي ايراني در پرونده تنبيه دانشآموزان بايد روايت بالا را به چندهزار خانواده ديگر هم تعميم داد: سالانه چندين هزار كودك ايراني در مدرسه به حدي تنبيه ميشوند كه كار به شكايت و تشكيل پرونده قضايي يا حقوقي كشيده ميشود. پيش از بررسي آمارها در اين زمينه اما خوب است بررسي كنيم كه براساس قوانين موجود، تنبيه بدني يا رواني دانشآموز دقيقا چه تعريفي دارد و مسوولان مدرسه، از معلم تا ناظم و رييس، چه حق و مسووليتي درباره تشويق و تنبيه كودك دارند؟
هرگونه تنبيه قدغن؛ نگاهي به قوانين كنوني ايران درباره تنبيه دانشآموزان
تنبيه رواني و فيزيكي دانشآموزان ايراني عمري طولاني دارد و تقريبا ماهي نيست كه يكي از موارد شديد اين تنبيهات خبرساز نشود؛ اگرچه تا حدود يك دهه پيش تقريبا تمام دانشآموزان ايراني به نحوي قيچي كردن موي سر خود در جمع و صف مدرسه را تجربه يا ترس آن را تحمل كرده بودند، اما اين خشونت عادي در پسران، در چند مورد به مدارس دخترانه هم رسيد و همين دو سال پيش فیلمي از كوتاه كردن موي دانشآموزان دختر در مدارس ابتدايي اهواز جنجالبرانگيز شد.
به عنوان مثال آييننامه انضباطي دانشآموزان كه 17 ماده و هشت تبصره دارد در پانصد و چهل و چهارمين جلسه شوراي عالي آموزش و پرورش در تير ۱۳۷۱ تصويب و با امضاي محمدعلي نجفي، وزير وقت آموزش و پرورش ابلاغ شد. از سال ۷۱ تاكنون اما چندين هزار پرونده قضايي براي تنبیهات بدني دانشآموزان شكل گرفتند و در چند هزار مورد ديگر هم پيش از شكايت ماجرا بهطور موقت خاتمه يافت؛ تنبيهاتي كه چه منجر به حكم قضايي و محكوميت معلمان متخلف شود و چه حتي اصلا به مرحله شكايت نرسد، در نهايت اثر رواني خود را به جاي خواهد گذاشت و شايد تا دوران كهنسالي هم زندگي و روان انسانهايي را كه روزي دانشآموز بودند، تحت تاثير قرار دهد. اين آييننامه اما دقيقا چه ميگويد و در چه سطحي تنبيه دانشآموز را ممنوع كرده است؟ به عنوان مثال ماده ۷۷ اين آييننامه انضباطي «اعمال هرگونه تنبيه از قبيل اهانت، تنبيه بدني و تعيين تكاليف درسي جهت تنبيه» را ممنوع اعلام كرده است. اما اين آييننامه چه سطحي از تنبيه را مجاز شمرده است؟ براساس ماده ۷۴ اين آييننامه «قصور و سهلانگاري دانشآموزان نسبت به انجام وظايف خود تخلف محسوب ميشود. مدير، شوراي مدرسه، معاونان و مربيان موظفند قبل از اعمال هرگونه تنبيه از وضع و موقعيت محصل آگاهي يابند و در جستوجوي انگيزه و علت تخلف برآيند و نسبت به رفع آن اقدام كنند». با اين توضيح اما پس از طي اين مراحل و در صورتي كه روشهاي تربيتي در دانشآموز موثر نباشد، در اين صورت ماده ۷۶ آييننامه انضباطي انواع تنبيه براي دانشآموزان را تعيين كرده است. براساس اين ماده «دانشآموزان متخلفي كه راهنماييها و چارهجوييهاي تربيتي در آنها مفيد و موثر نميافتد، با رعايت تناسب به يكي از روشهاي زير مورد تنبيه قرار ميگيرند: ۱- تذكر و اخطار شفاهي بهطور خصوصي؛ ۲- تذكر و اخطار شفاهي در حضور دانشآموزان كلاس مربوط؛ ٣- تغيير كلاس، در صورت وجود كلاسهاي متعدد در يك پايه با اطلاع ولي دانشآموز؛ ٤- اخطار كتبي و اطلاع به ولي دانشآموز؛ ۵- اخراج موقت از مدرسه با اطلاع قبلي ولي دانشآموز، حداكثر براي مدت سه روز؛ ۶- انتقال به مدرسه ديگر.» اگرچه اين چند ماده به خوبي شرايط قانوني ايران درباره تنبيه بدني دانشآموزان را آشكار ميكند و هرگونه تنبيه فيزيكي يا بدني را ممنوع ميشمارد، اما چند قانون عمومي ديگر مانند قانون حمايت از حقوق اطفال و نوجوانان مصوب سال ۹۹ هم به شيوهاي ديگر اين تنبيهات را جرمانگاري كرده است. در چنين شرايطي اما پرسش جدي دليل اين همه تنبيه در مدارس ايران است؛ چرا چنين جرمي تا اين اندازه رايج شده و چرا معلمان و مديران مدارس دست به چنين تخلفاتي ميزنند؟ پيشتر تعدادي از اين معلمان خاطي آن هم در شرايط خبرساز شدن تنبيه صورت گرفته از سوي آنها در گفتوگو با نويسنده اين گزارش دلايلي مانند «غيراستاندارد بودن نسبت معلم به دانشآموز در ايران و فشار شديد رواني به معلمان»، «تفاوت درباره شيوه تربيتي برخي خانوادهها با شرايط چنين قوانيني» و همچنين «تربيت تنبيهمحور بعضي از كودكان در دوران كودكي از سوي والدين» و موارد مشابهي را مطرح كردهاند؛ توضيحاتي كه اگرچه جرم و تخلف آشكار تنبيه بدني دانشآموزان را توجيه نميكند، اما تا اندازهاي دليل گستردگي و همهگيري آن را روشن و بر ضرورت پژوهشهاي كارشناسانه و دقيق درباره ريشههاي تنبيه تاكيد ميكند . حال كه غيرقانوني بودن چنين تنبيهاتي آشكار شده، نگاهي به شرايط كنوني مدارس ايران و وضعيت آماري تنبيه بدني دانشآموزان داشته باشيم؛ سالانه چند دانشآموز ايراني در مدرسه تنبيه ميشوند و چه مقدار از اين تنبيهات منجر به شكايت و تشكيل پرونده حقوقي و قضايي ميشود؟
سالانه چندين هزار پرونده قضايي؛ شدتيافتن شكايتهاي رسمي تنبيه را كاهش ميدهد؟
پيش از هر چيز بايد تاكيد كرد كه مانند بسياري ديگر از آمار و ارقام مرتبط با حوزه آموزش و پرورش، همچنان تعداد پروندههاي شكايت دانشآموزان و والدين آنها از مدرسه نامشخص است و اين آمار به صورت دقيق و منظم منتشر ميشود. خبرنگار نويسنده اين گزارش در ماههاي گذشته به اشكال مختلف پيگير انتشار اين آمار بوده و از طريق مسوولان رسمي و همچنين سامانههاي رسمي درخواست خود را مطرح كرده اما تا لحظه تنظيم اين گزارش پاسخي نيافته است. البته پيش از اين و در سال ۹۶ مديركل وقت ارزيابي عملكرد و پاسخگويي به شكايات آموزش و پرورش درباره آمار تنبيه بدني دانشآموزان به نويسنده اين گزارش گفته بود كه «در سال ۹۴ و ۹۵ هم به روال قبل شكايتهايي داشتيم. در سال ۹۳ جمع شكايات در ارتباط با تنبيه بدني ۱۲۴۹ بوده است و آنچه در سال ۹۴ گزارش شده، ۶۷۵ مورد بوده كه از جمع ۱۹۲۴ مورد، ۱۲۷۴ شكايت بحق و ۶۵۰ مورد از آنها ناحق بوده است.» بررسي ديگر اظهارات رسمي هم نشان ميدهد كه در سال نزديك به هزار تا نهايتا ۵ هزار شكايت شكل ميگيرد كه در بسياري از موارد حق با شاكي است. اين آمار اگرچه دقيق نيست اما دستكم اين موضوع را آشكار ميكند كه تنبيه بدني دانشآموزان يكي از معضلات كنوني آموزش و پرورش در ايران است هرچند كه بسياري از تنبيهات و از جمله تنبيهات رواني به مرحله شكايت نميرسد يا اگرچه از سوي والدين هم شكايتي انجام گيرد بعيد است كه قابل اثبات باشد. به اين بحث بايد اين نكته را هم اضافه كرد كه در بسياري از مناطق ايران همچنان والدين با بسياري از تنبيهات فيزيكي و رواني كنار ميآيند و جز در موارد بهشدت خشن تن به شكايت نميدهند و جمعبندي اين است كه آمار تنبيهات بسيار بيشتر از همين چند آمار اعلامشده در سالهاي گذشته است. در چنين شرايطي اما واكنش افكار عمومي به اين تنبيهات چگونه است و تا چه اندازه اين موضوع به دغدغه عمومي تبديل شده است؟ شايد بررسي محتواي توليدشده در شبكهاي اجتماعي پاسخ اين پرسش را دربر داشته باشد.
توليد محتواي بيش از ۱۱۰هزار كاربر توييتر
آزار ديدن كودكان دغدغه عمومي است؟
براساس پايشي كه «لايف وب» به درخواست «اعتماد» انجام داده، تنبيه دانشآموزان يكي از دغدغههاي كاربران شبكههاي اجتماعي است و اين دغدغه نه به صورت ساماندهيشده و براثر جو و فضاي اين شبكهها كه به صورت دغدغه شخصي برجسته شده است. در اين پايش محتواي توليدشده در ۱۰ سال گذشته بررسي شده كه يكي از يافتههاي مهم آن تولد محتوا از سوي ۱۱۰ هزار كاربر شبكه اجتماعي توييتر يا ايكس است؛ عددي كه به خوبي دغدغه عموم را نشان ميدهد و در كمتر موضوعي اين سطح از گستردگي و دغدغه عمومي ديده ميشود. مولفههاي ديگر هم اين واكنش و نگراني عمومي را نشان ميدهد كه با توجه به شفافيت جدول و نمودار ترسيمشده، بيش از اين به تشريح اين موضوع پرداخته نميشود.
روايت و راهكار دو سكاندار پيشين وزارتخانه
خلاصه موارد بالا و همچنين يافتههاي خبرنگار «اعتماد» از گسترش تنبيه بدني و رواني دانشآموزان ايراني حكايت دارد و بررسي شبكههاي اجتماعي هم نشان ميدهد كه اين مساله تبديل به دغدغده والدين و خانوادههای ايراني هم شده است. در چنين شرايطي راهحل چيست و چگونه ميتوان اين روند آسيبزا را متوقف يا چارهجويي كرد؟
«علياصغر فاني» وزير پيشين آموزش و پرورش ايران در پاسخ به پرسش خبرنگار «اعتماد» و درباره شيوه مقابله و پيشگيري با تنبيه دانشآموزان از بياثر بودن مولفه ترس در سيستم تربيت امروز ميگويد: «پدران، مادران و همچنين دستاندركاران تربيت (مدير، معاون، مربي تربيتي و معلمين) بدانند كه رمز تربيت متربيان، دارا بودن «قدرت نفوذ» در اوليا و مربيان بر دانشآموزان است. لازمه قدرت نفوذ، جلب اعتماد متربيان است. پدر، مادر و مربيان اگر از ديد دانشآموزان صداقت، شايستگي، ثبات راي، وفاداري و روراستي داشته باشند مورد اعتماد بوده و ايشان قدرت نفوذ بر دانشآموزان را خواهند داشت. در اين حالت است كه دانشآموزان به جاي ترس از معاون (ناظم) مدرسه با او «رودربايستي» دارند و حفظ جايگاه خود را در ذهن ناظم با اهميت ميشناسند.» او همچنين به موضوع هوش هيجاني و نسبت آن به تربيت درست اشاره ميكند و توضيح ميدهد: «جا دارد، اشارهاي به هوش هيجاني (EQ) داشته باشيم. با هوش شناختي (IQ) كم و بيش آشنايي داريد. گاردنر هوش هيجاني عبارت است از ميزان توانايي درك ديگران و فهم آنچه در آنها انگيزه ايجاد ميكند و اينكه چگونه با آنها همكاري كنيد. IQ ذاتي است و تا سن 15سالگي رشد ميكند و متوقف ميشود در حالي كه EQ اكتسابي بوده و رشد آن تا آخر عمر ميتواند ادامه يابد. براي سازگاري با محيط دايما در حال تغيير از جمله هوش مصنوعي و تاثير بر زندگي مردم و روابط فردي و گروهي و… تفاوت نسلي شايسته است .وزارت آموزش و پرورش برنامه جامع آموزش اوليا، معلمان و دانشآموزان را طراحي و با دقت و حساسيت، آنها را براي ورود به محيط و تعامل با تحولات اجتماعي، سياسي، فرهنگي آماده كند.» علاوهبراين «سيدجواد حسيني» كه پيشتر سرپرست اين وزارتخانه بوده و پژوهشهاي مختلفي دراين زمينه داشته است، به درخواست «اعتماد» در يادداشتي به اين موضوع پرداخته و تنبيه دانشآموزان را به عنوان «يك كژ كاركردي مدرسه» بررسي و در پايان هم راهحلي ارايه كرده كه در همين صفحه ميتوان اين يادداشت را مطالعه كرد.
منبع: روزنامه اعتماد 2 دی ماه 1402 خورشیدی