1

معین بیا، معین نیا!

احمد زيدآبادي

دعوت وزير ارشاد از نصرالله معين خواننده شهير ايراني براي بازگشت به كشور با بيا و نياهاي فراواني روبه‌رو شده است.
آنها كه معين را به نيامدن فرا مي‌خوانند عمدتا احتمال بازداشت يا عدم امكان برگزاري كنسرت توسط او را مطرح مي‌كنند.
من كه در اين كشور نه فقط هيچ كاره‌ام بلكه هيچگاه نيز امنيت لازم براي زندگي نداشته‌ام، مي‌توانم از همين جا به آقاي معين اطمينان دهم كه اگر روزي بارِ سفر به وطن بربست، مي‌تواند مطمئن باشد كه نه دستگير مي‌شود و نه مانع برگزاري كنسرتش خواهند شد.
ممكن است پرسيده شود اين سطح از اطمينان از كجا برايت حاصل شده است؟ در پاسخ فقط مي‌توانم بگويم: از راه شامه‌ام! باز هم ممكن است پرسيده شود كه معين روي چه حسابي بايد به شامه تو اطمينان كند؟ مي‌گويم؛ روي هيچ حسابي! اما مگر جز شامه راه ديگري هم براي فهم اينكه پس از بازگشت معين به كشور چه چيزي در انتظار اوست، وجود دارد؟ مگر آنان كه او را به نيامدن ترغيب مي‌كنند، به جز شامه‌شان، منبع خبري و اطلاعات ديگري هم براي اظهارنظر در اختيار داشته‌اند؟
به هر حال، كار ما در ايران معمولا از روي شامه پيش مي‌رود! بي‌تصميمي حاكم بر نهادهاي قدرت، رقابت پنهان و آشكار آنها با يكديگر، پنهان‌كاري و بي‌برنامگي و سردرگمي نهادينه شده و پراكندگي قدرت سياسي در حد ملوك‌الطوايفي، چنان شلم شوربايي در حوزه سياست رسمي به بار آورده است كه‌هر‌كس‌ادعاي‌درك‌ مسائل ايران از طريق نظريه‌هاي علمي شناخته شده در حوزه سياسي و اجتماعي را مطرح كند، به احتمال زياد يا قصد شيره ماليدن به سر خود را دارد يا به سرِ مخاطب يا به سر هر دو!
با اين حال، باز هم ممكن است پرسيده شود كه اين چه شامه‌اي است كه سرنوشت حبيب محبيان را نمي‌بيند و همچنان ميل به خوشبيني در مورد دعوت از معين دارد؟
بله. من سرنوشت حبيب را به ياد دارم. آن مرحوم اما مسير بازگشت امن به كشور را نمي‌دانست. او گمان مي‌كرد محمود احمدي‌نژاد در سال 89 همچنان كاره مهمي است و حلقه ياران نزديكش چون مشايي و بقايي چرخ تقدير مملكت را مي‌چرخانند. شايد حتي نمي‌دانست كه منظور نهادهاي متنفذ و رسانه‌هاي آنها از «حلقه انحرافي» همان كساني هستند كه او براي امنيت و ادامه كار خود در ايران به قول و‌عده آنها دلخوش كرده بود.
به واقع ريسمان قدرت مشايي و بقايي و حتي احمدي‌نژاد در آن دوره پوسيده شده بود و مرحوم حبيب به دليل ناآشنايي به مناسبات قدرت در ايران، خود را به اين ريسمان پوسيده آويخت و در نتيجه پس از بازگشت، منزوي و بيكار و افسرده و مشتاق مرگ شد.
به نظرم حبيب اگر بدون هماهنگي با آن حلقه، شخصا تصميم به بازگشت به وطن مي‌گرفت و ناگهان بي‌مقدمه در فرودگاه بين‌المللي تهران از هواپيما پياده مي‌شد، در مجموع سرنوشت بهتري در انتظارش بود. به نظرم او ناخواسته به صورت هدفي براي روكم كني از حلقه ياران احمدي‌نژاد در آمد. خدايش رحمت كند كه از بي‌رحمي‌هاي مرسوم در منازعات سياسي ايران خبر نداشت.
شرايط امروز ايران اما با آن روز تومني دوزار توفير دارد! وزير ارشاد خود بخشي از قدرت اصلي است و فعلا نهاد قدرتمندي كه بخواهد روي او را كم كند، ديده نمي‌شود. بنابراين معين مي‌تواند حداقل اميدوار باشد كه در شرايط كنوني قرباني بازي روكم كني نهادهاي درگير در رقابت بر سر قدرت نخواهد شد، اما اينكه بعدها چه پيش خواهد آمد با خداست. با اين همه لازم نيست زياد به بعدها بينديشيم وگرنه به لحاظ فكري و عملي فلج خواهيم شد. بهتر همان است كه چو فردا شود فكر فردا كنيم!
در عين حال، شامه من مي‌گويد؛ آنها كه معين را به عدم بازگشت به كشور فرا مي‌خوانند، چندان نگران بازداشت يا جلوگيري از كار او در ايران نيستند. روشن است كه پاي انگيزه‌هاي سياسي در ميان است.
در واقع، آن دسته از كساني كه وضعيت ايران را چنان رو به قهقرا مي‌خواهند كه هيچ راهي جز مهاجرت بي‌وقفه تمام تحصيلكردگان و نخبگان و مرگ كامل اميد و عواقب آن باقي نماند، نه فقط با بازگشت معين بلكه با بازگشت هر ايراني ديگري هم به كشور مخالفند. واضح است كه بازگشت معين به كشور فضاي اميدكشي را چند صباحي تعديل مي‌كند و اصلا هدف اعضاي دولت از دعوت او نيز همين است. ظاهرا اعضاي دولت چون توان اميدآفريني در حوزه سياسي ندارند، دعوت از معين براي مراجعت به كشور را كم هزينه‌ترين راه براي كاهش تب اميدكشي تشخيص داده‌اند. خب، اين وسط من چه بهره‌اي از بازگشت معين مي‌برم؟ اگر كسي با مرام سياسي من آشنا باشد، پاسخ اين پرسش برايش هويداست.
پس به اميد بازگشت يكايك ايرانيان مهاجر به وطن و جوشش اميدي در اين فضاي سرد.

منبع: روزنامه اعتماد 26 دی ماه 1402 خورشیدی