1

گفت‌وگو و همبستگی میان ایران‌دوستان را گزینه ممکن سازنده برای ساختن راه‌حل‌ها می‌دانم

استخوان در گلو و خار در چشم

محمد فاضلي

اين نوشتار درباره ايران و آينده آن است. سعي كردم گزاره‌هاي صريح بنويسم.
يك. ميزان انباشت مسائل ايران به حدي است كه چشم‌انداز روشني براي سياست و اقتصاد يك يا دو دهه آينده كشور، به سختي متصور است. ايران در چاله‌هاي عظيمي (كاهش زيست‌پذيري محيط‌زيستي، تحريم، اقتدارگرايي پايدار، عقب‌ماندگي اقتصادي نسبت به رقباي منطقه‌اي، حذف نسبي از روابط تجاري در دنيا و …) افتاده است كه به راحتي نمي‌توان از آنها خارج شد. ايران «جامعه مسائل حل‌نشده» شده است. تلخ‌كام بايد گفت: ايران، حداقل دو سه دهه سخت، انباشته از عدم قطعيت، و ظرفيت بروز مسيرهاي بسيار ناخرسندكننده را در پيش دارد.
دو. راه‌حل از پيش‌موجودي در دسترس نيست. هر راه‌حلي، با كنش اجتماعي، سياسي و اقتصادي هماهنگ، قابل ساخته‌شدن است. وضعيت چنان پيچيده است كه مقامات كشور، گروه‌هاي سياسي، و نخبگان و تحليل‌گران نمي‌توانند چهار صفحه متن بدون تناقض براي تبيين وضع موجود، راه‌حل‌ها و مسير آينده هر راه‌حلي به سمت توسعه اقتصادي، آزادي و توسعه سياسي ارايه كنند. بن‌بست‌هاي عملي همه را در بر گرفته است.
سه. هر راه‌حل كوتاه‌مدت ساده‌اي، در وضعيت پيچيده امروز، خام‌انديشانه است. اين راه‌حل‌هاي ساده طيفي گسترده از «رأي دادن/تحريم انتخابات»، «مقاومت/سازش» و … را در بر مي‌گيرد. همه راه‌حل‌ها، با انبوهي از عدم قطعيت و تناقض مواجه هستند. اين خصيصه ذاتي مساله‌هاي بدخيم ايران امروز است.
چهار. نظام سياسي ايران امروز، به قول دوگلاس نورث (برنده جايزه نوبل) يك «حكومت طبيعي پايه» با «نظم دسترسي محدود» است. اين نظم سياسي، رانت‌هاي قدرت و ثروت را بين اعضاي ائتلاف مسلط (متشكل از سياسيون، نظاميان، روحانيون، فعالان اقتصادي و فرهنگي خودي) توزيع مي‌كند. (شرح كتاب نورث در اين‌جا) مشاركت سياسي و اقتصادي در نظم‌هاي دسترسي محدود حكومت‌هاي طبيعي، در طول تاريخ، به‌شدت محدودشده است.
پنج. ايرانيان در ۱۲۰ سال بعد از مشروطه، براي خروج از نظم دسترسي محدود حكومت طبيعي تلاش كرده و تا به امروز موفقيت‌ها و شكست‌هاي نسبي داشته‌اند. عصيان، استيصال و كلافه بودني كه جامعه ايران امروز تجربه مي‌كند، خصيصه ۱۲۰ سال گذشته است كه گاه اوج داشته و  گاه كم‌وبيش بهتر شده است، اما هرگز به يك «نظم دسترسي باز» نرسيده‌ايم كه در آن همگان بر اساس حقوق شهروندي به حق فعاليت اقتصادي و سياسي آزاد، دسترسي داشته باشند. راه رسيدن به چنين مطلوبي سنگلاخ است.

شش. مساله ايران امروز، برساختن راهي در ميانه اين همه پيچيدگي است. حل بخش مهمي از اين پيچيدگي از «ساختن توازني ميان قدرت حكومت و قدرت جامعه، و بيرون آمدن از وضعيت صلح مسلح بين حكومت و جامعه» ممكن مي‌شود.
هفت. گزينه‌هاي مختلف – از همراهي بي‌قيد و شرط با حكومت، مذاكره با حكومت، مشاركت مشروط در انتخابات، رأي اعتراضي، تحريم انتخابات، نافرماني مدني، سياست خياباني تا انقلاب و براندازي – روي ميز حكومت و جامعه ايران، و هزينه و فايده هر كدام متفاوت است، امكان‌پذيري و مطلوبيت متفاوتي هم دارند. هر چه هست، صحنه ايران امروز به آن سادگي نيست كه برخي تصوير مي‌كنند. ساده‌سازان، بيشتر تزوير مي‌كنند.
هشت. هر مسيري در ايران امروز به سوي آينده (كه آن را در دو سه دهه پيش رو، پرنشيب‌ و فراز مي‌دانم) بر اثر تركيبي از ايده‌پردازي، گفت‌وگو، هزينه پرداختن (به اشكال مختلف)، رقابت، منازعه و تا اندازه‌اي بخت (در سياست داخلي تا خارجي، تا روندهاي اقتصادي و …) ساخته مي‌شود. ايرانيان با كنشگري‌هاي خود به اين مسيرها وزن و شكل مي‌دهند. همبسته رقابت- همكاري بين حكومت و جامعه، اين راه‌ها را رقم مي‌زنند.
نه. هيچ كس قادر به پيش‌بيني آينده نيست و همه ديدگاه‌ها در مسير تاريخ، ارزيابي مي‌شوند. اصل بر گشوده بودن در برابر واقعيات، استدلال‌ها، آمادگي براي بازنگري در مواضع، ائتلاف‌سازي بين دغدغه‌مندان ايران، آمادگي براي هزينه دادن (از آبروي شخصي تا فراتر از آن) و درس‌آموزي از تاريخ است.
ده. اين گزاره‌ها به معناي «زيستني استخوان در گلو و خار در چشم» است كه فقط به مدد در كنار هم ايستادن و چنگ بر روي هم نكشيدن، مي‌توان اميد به روزهاي بهتر داشت. خودحق‌پنداري و تحمل نكردن، تصوير اين آينده را تيره‌تر مي‌سازد.
من در سايه اين گزاره‌ها، به هيچ موفقيت و دست‌آورد كوتاه‌مدتي اميد ندارم، گفت‌وگو و همبستگي ميان ايران‌دوستان را گزينه ممكن سازنده براي ساختن راه‌حل‌ها مي‌دانم، و به نظرورزي و گفت‌وگو بر سر طيفي از راه‌حل‌ها باور دارم. مهم اين است كه توان و محدوديت‌هاي خود را در سايه فهم نظري و تجربي عميق، بدانيم. زمان مناسبي براي عصبانيت يا استيصال نيست.

منبع: روزنامه اعتماد 25 بهمن 1402 خورشیدی