1


تناقضات جریان رسمی

عباس عبدي

به نظر مي‌رسد كه هر يك از رويكردهاي سياسي در ايران كمابيش دچار تناقضات و مشكلات منطقي خود شده‌اند. اين وضع محصول تغييرات داخلي و نيز تحولات جهاني است. گويي كه جهان ايراني در حال پوست‌ انداختن است. اگر چه اين پوست‌اندازي در ذهنيت رخ داده، ولي در عينيت سياسي و اجتماعي به آن تن داده نمي‌شود و راهي براي حل اين مساله نيز پيشنهاد نشده است. راهي كه خير همگان را تامين كند. تناقضات فكري مذكور ميان هر كدام از منتقدين و مخالفان و براندازان ريشه‌هاي فكري و عملي خاص خودشان را دارد ولي هيچ كدام به ‌شدت تناقضات فكري و عملي جريان اصلي در قدرت نيست. در اين يادداشت برخي تناقضات رفتاري و فكري آنان در هفته‌هاي اخير را نشان خواهم داد. اين تناقضات به علت بن‌بست‌هاي نظري و تكيه كردن به رويكردهاي اقتضايي و كوتاه‌مدت است.

اولين مورد در نحوه مواجهه تبليغاتي و رسانه‌اي با اعتراضات دانشجويي در امريكاست. ترديدي نيست كه اين اعتراضات مهم و كم‌سابقه است. مهم از اين جهت كه مساله اصلي آن فلسطين و عليه اسراييل است. كم‌سابقه نيز به علت مواجهه به نسبت تند با آنان است. در هر حال اعتراضات اثرگذاري است به ويژه آثار آن ممكن است در ادامه بيشتر شود. استقبال از اين تظاهرات اعتراضي از سوي افراد و كشورهاي طرفدار فلسطين و مخالف اسراييل امري بديهي و روشن است ولي نحوه دفاع جريان رسمي در ايران از اين اعتراضات و محكوم كردن پليس امريكا خيلي عجيب است، زيرا آنان كارهايي را نقد مي‌كنند و مذموم و ناپسند مي‌دانند كه قطعا از اتفاقات چندين بار بدتر از آن در ايران دفاع مي‌كنند. در واقع نقد آنان به شيوه و نحوه برخورد است و نه حتي نقد محتوايي به موضوع مورد حمايت دانشجويان. در اين راه چنان پيش رفتند كه حاضرند از جيب ملت هزينه كنند و به دانشجويان معترضي بورسيه دهند كه دانشجويان بي‌حجاب در ايران در برابر آنان به نسبت محجبه محسوب مي‌شوند ولي در اينجا با آنان برخورد مي‌شود و در همان حال از دانشجويان مشابه در امريكا استقبال مي‌شود كه براي بورس تحصیلی به ايران بيايند. البته عين همين تناقض نيز نزد براندازان وجود دارد كه از آن سركوب دانشجويان امريكايي دفاع و برخوردهاي مشابه در ايران را محكوم مي‌كنند. هر دو گروه مصداق يك بام و دو هوا هستند. در هر حال اصولگرايان و جريان رسمي بهتر است نگاهي هم به وضعيت خود بيندازند و به زماني هم فكر كنند كه بايد از برخوردهاي مشابه يا بدتر از آن در داخل كشور حمايت و حتي با آن همراهي كنند. جالب است كه برخي از آنها نقش ايران در اين اعتراضات را برجسته هم مي‌كنند. در حالي كه اگر مشابه چنين شواهدي در يك اعتراض داخلي از سوي امريكا ببينند چه‌ها كه نخواهند كرد.

نمونه دوم بحث حجاب است. هنگامي كه امام جمعه محترم مشهد براي دفاع از پوشش حجاب به شاهنامه و داستان منيژه استناد كرد، معلوم شد كه كفگير به ته ديگ خورده است. كساني كه براي ايران پيش از اسلام جايگاهي قابل نبودند، اكنون براي اقناع مردم به رعايت يك ارزشي كه مدعي اسلامي بودن آن هستند، به شخصيت‌هاي خيالي و اسطوره‌اي از شاهنامه ارجاع مي‌دهند و جالب اينكه كاملا هم اشتباه استناد مي‌كنند. گويي كه يك جواني يك شعري خوانده و كسي شنيده و آن را مصداق حجاب و عفت دانسته و به همين راحتي آن را در نماز جمعه تكرار كرده است. به قول يك نفر آنان از شعار ‌اي زن به تو از فاطمه اين‌گونه خطاب است… رسيده‌اند به روايت‌خواني از ذهنيت منيژه دختر افراسياب كه پادشاه دشمن ايران است و اتفاقا آن‌گونه كه گفته‌اند؛ چندان هم زن باحياي مورد نظر گوينده نبوده است.

اين تناقض در تبليغات شهري و رسانه‌اي در موضوع حجاب نيز ديده مي‌شود كه به ساده‌ترين و سخيف‌ترين ادبيات و حتي با اثرگذاري منفي در حال تبليغ حجاب هستند و خود را در مقام داناي كل و اخلاق‌گراي اسلامي تعريف كرده و قصد هدايت كساني را دارند كه حتي جرات مواجهه منطقي با آنان را ندارند، زيرا به راحتي ميدان گفت‌وگو را خواهند باخت.
تناقض عجيب‌تر در حوزه فساد است. يكي از ويژگي‌هاي جريان رسمي ادعاي آنان در مبارزه با فساد و ساده‌زيستي و اين‌گونه حرف‌هاست. البته طشت اين ادعا در دوره اول اصولگرايان ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۲ از بام خيال به زمين واقعيت افتاد و شاخص فساد در ايران در آن دوره افزايش جدي يافت و حتي روزي كه آن جماعت از پاستور رفتند، چند نفر از مقامات عالي آنان به اتهام فساد مالي در زندان يا دادگاه بودند. ولي اين دولت حتي پيش از آمدن، كوشيد با ايجاد دادگاه‌هاي ويژه ضد فساد و اعدام مثلا مفسدين، اراده آهنين ضد فساد خود را نشان دهد، ولي چه مي‌توان گفت كه از ابتدا همه راه‌ها براي برخورد با فساد با بن‌بست نسبي مواجه و كم‌كم با سكوت نيز همراه شد.

مساله نهاده‌هاي دامي، چاي دبش، باغ ازگل، اوقاف، وام‌هاي ارزان‌قيمت شهرداري تهران به مديران خودي، ريخت و پاش‌ها براي عمليات سايبري و پولشويي، ماجراي خودروهاي مجلس و انواع و اقسام اتهامات گوناگون و دروغ‌هاي انتخاباتي موجب شد كه اين حربه نيز براي دومين بار از دست‌شان در‌آيد.

يكي ديگر از تناقضات آنان كه خيلي مشهود است، مخالفت‌هاي پياپي با گراني و ريختن اشك تمساح براي فقرا و‌ مردم در دوره روحاني و در مقابل دعوت به سكوت و تحمل گراني‌هاي دو‌چندان در دولت جديد است. اين تناقضات را در برخورد آنان با موضوعات سياست خارجي هم به وضوح مي‌توان ديد.

تحمل اين تناقضات فكري و رفتاري براي همه سخت است و دير يا زود آثار خودش را نشان خواهد داد.