1

کلیشه‌ها درباره دهه هشتادی‌ها تنوع‌ها را نادیده می‌گیرد

12 ميليون انسان در ۲ كلمه

اميد بياني

شبكه‌هاي اجتماعي پر است از تحليل‌هاي اين و آن درباره «نسل زد» و «دهه هشتادي‌ها». يكي دهه‌ هشتادي‌ها را آدم‌هاي تنبل و بي‌سوادي مي‌داند كه اصلا زندگي‌كردن بلد نيستند و آن‌يكي مي‌گويد اينها نسلي مبارز هستند كه قرار است همه را نجات بدهند. اين حرف‌ها آنقدر بالا گرفته كه در انتخابات اخير رياست‌جمهوري، كار به نبرد لفظي دهه شصتي‌ها و دهه هشتادي‌ها در شبكه‌هاي اجتماعي كشيد. 

طبقه‌بندي‌هاي نسلي ابزاري مفيد براي تحليل تغييرات اجتماعي و فرهنگي، درك تفاوت‌هاي بين‌نسلي و برنامه‌ريزي و سياست‌گذاري هستند اما وقتي اين طبقه‌بندي‌ها از كاركردهاي پژوهشي، برنامه‌ريزي و سياست‌گذاري خارج مي‌شود، منجر به ساده‌سازي بيش از حد، تضاد بين نسلي و ناديده‌گرفتن تكثر قصه‌هاي ۱۲ ميليون نفر مي‌شود. در اين گزارش تلاش شده گوشه‌اي از اين قصه‌ها و تنوع‌شان در گفت‌وگو با دهه‌هشتادي‌هايي از جغرافياهاي مختلف و با نگرش‌هاي متفاوت روايت شود.

دهه‌هشتادي‌بودن؛ برچسبي بر پيشاني

جايي حوالي خيابان انقلاب تهران با سارا، دانشجوي ۱۹‌ساله رشته جامعه‌شناسي دانشگاه تهران ملاقات مي‌كنم. او يكي از نمايندگان نسلي است كه اين روزها بحث درباره‌اش داغ است: نسل زد يا همان دهه هشتادي‌هاي ايران.

سارا با لبخندي مي‌گويد: «مي‌دونيد، هر وقت كسي مي‌فهمه من دهه هشتادي‌ام، انگار يه برچسب روي پيشونيم مي‌چسبونه. فكر مي‌كنن همه‌چيز رو درباره‌م مي‌دونن.»

نسل زد، كه در ايران عموما به دهه‌هشتادي‌ها شناخته مي‌شود، براساس آمارهاي مركز آمار ايران، جمعيتي حدود ۱۲ ميليون نفر دارد كه نيمي از آنها دختر و نيمي ديگر پسر هستند. اگرچه غالبا از همان اصطلاح نسل زد براي اين نسل استفاده مي‌شود، جامعه‌شناسان تاكيد مي‌كنند كه تعريف اين نسل در ايران پيچيدگي‌هاي خاص خودش را دارد و نمي‌توان صرفا همان تعاريف غربي را درباره‌اش كپي كرد. اين نسل در بستر تحولات اجتماعي، سياسي و تكنولوژيك خاص ايران شكل گرفته است.

دهه هشتادي‌ها در ايران اگرچه مانند هم‌نسلان‌شان در سراسر جهان از بدو تولد با اينترنت و از همان اوايل با تلفن همراه آشنا بودند، در ايران با محدوديت‌هاي شديد اقتصادي و آزادي اينترنت هم مواجه بوده‌اند. اين خود باعث شده كه تعريف نسل زد در ايران، فراتر از يك بازه زماني صرف باشد. اين نسل، آينه تمام‌نماي جامعه‌اي است كه در آن، سنت و مدرنيته در هم تنيده شده‌اند.

مريم، دانش‌آموز ۱۷‌ساله اهل كردستان، تجربه خود را اين‌گونه روايت مي‌كند: «اينجا خيلي از بچه‌ها تا چند سال پيش حتي گوشي هوشمند نداشتن. ما هم نسل زديم، اما زندگي‌مون با اوني كه توي تهران مي‌گذره خيلي فرق داره.»

كليشه‌ها چه چيزي را پنهان مي‌‌كنند؟

در كافه‌اي در ميدان ونك تهران، با گروهي از جوانان دهه هشتادي قرار گذاشته‌ام تا درباره كليشه‌هايي كه با آن مواجهند صحبت كنيم. نيلوفر، دانشجوي ۲۱‌ساله رشته مهندسي كامپيوتر، صحبت را شروع مي‌كند: «هميشه فكر مي‌كنن ما به گوشي‌هامون چسبيديم و هيچي از دنياي واقعي نمي‌فهميم. انگار نه انگار كه من عضو انجمن كوهنوردي دانشگاهم و هر هفته برنامه طبيعت‌گردي داريم.»

وابستگي به فناوري و گجت‌هاي الكترونيك، شايد رايج‌ترين كليشه‌اي باشد كه درباره نسل زد وجود دارد. اما واقعيت پيچيده‌تر از اين تصوير ساده‌انگارانه است.

امير، كارآموز ۱۸‌ساله يك شركت برنامه‌نويسي، مي‌گويد: «درسته كه ما با تكنولوژي بزرگ شديم، ولي خيلي‌هامون داريم ازش براي ساختن آينده‌مون استفاده مي‌كنيم. من از ۱۵‌سالگي كدنويسي ياد گرفتم و الان دارم روي يه اپليكيشن براي كمك به سالمندان كار مي‌كنم.»

كليشه ديگري كه اغلب به نسل زد نسبت داده مي‌شود، بي‌توجهي به ارزش‌هاي سنتي است. فاطمه، دانش‌آموز ۱۷‌ساله اهل يزد، با لحني جدي مي‌گويد: «اينكه فكر مي‌كنن ما به سنت‌ها اهميت نمي‌ديم، واقعا آزاردهنده‌ است. من هر سال با خانواده‌‌ام براي مراسم تاسوعا و عاشورا به حسينيه مي‌رم. فقط شايد نگاهمون به بعضي چيزها با نسل قبل فرق داشته باشه.»

از كليشه‌هاي رايج ديگر درباره دهه هشتادي‌ها، فردگرايي افراطي آنهاست. سعيد، دانشجوي ۲۰‌ساله رشته حقوق، با حرارت مي‌گويد: «مي‌گن ما فقط به فكر خودمونيم و اين واقعا بي‌انصافيه. ما شايد روش‌هاي متفاوتي براي كمك به همديگه داريم ولي بي‌تفاوت نيستيم.»

عده‌اي ديگر هم دهه هشتادي‌ها را كم‌تحمل و زودرنج مي‌دانند و مي‌گويند اين نسل هيچ‌وقت ارزش زحمت‌كشي و تحمل سختي‌هاي نسل‌هاي قبل را نمي‌فهمد. مريم، ۲۲‌ساله، با جديت مي‌گويد: «ما زودرنج نيستيم، حساسيم. وقتي مي‌بينيم داره چه بلايي سر محيط‌زيست مياد، چطور مي‌تونيم ساكت بمونيم؟ ما براي چيزهايي كه برامون مهمه مي‌جنگيم، اين اسمش حساسيته نه زودرنجي.»

در پايان اين بحث، نيلوفر با لحني اميدوارانه مي‌گويد: «كاش به جاي برچسب زدن، بيشتر به حرفامون گوش مي‌دادن. ما شايد با نسل‌هاي قبل فرق داشته باشيم، ولي همه‌مون مي‌خوايم دنيا رو جاي بهتري كنيم.»

كليشه‌هاي رايج درباره نسل زد، اغلب تصويري ناقص و گاه نادرست از واقعيت پيچيده زندگي اين نسل ارايه مي‌دهند. درك عميق‌تر اين نسل، نيازمند كنار گذاشتن پيش‌فرض‌ها و گوش دادن به صداهاي متنوع آنهاست. تنوعي كه بخشي از آن، اقتصادي و طبقاتي است. 

حباب‌هاي اجتماعي در نسل زد

تنها در پايتخت، از شمال شهر گرفته تا جنوب، تصويري متنوع و گاه متضاد از زندگي دهه‌هشتادي‌ها پيش چشم‌مان نقش مي‌بندد.

در كافه‌اي در زعفرانيه، با سامان ۱۹‌ساله، صحبت مي‌كنم. او كه فرزند يك تاجر است، مي‌گويد: «خيلي‌ها فكر مي‌كنن همه ما بچه پولداريم و مشكلي نداريم. درسته كه من از نظر مالي راحتم، ولي فشار خانواده براي موفقيت خيلي زياده. انگار بايد همه موفقيت‌هاي پدرم رو تكرار كنم.»

چند كيلومتر آن طرف‌تر، در محله جمهوري، با رضا، كارگر ۲۰‌ساله يك تعميرگاه، گفت‌وگو مي‌كنم. رضا با لحني خسته مي‌گويد: «من از ۱۶‌سالگي دارم كار مي‌كنم. درس رو ول كردم چون بايد خرج خونواده رو بدم. وقتي مي‌بينم بعضي هم‌سن و سال‌هام دغدغه‌شون اينه كه كدوم دانشگاه خارجي برن، حس مي‌كنم ما توي دو دنياي جدا زندگي مي‌كنيم.»

شكاف طبقاتي در ميان نسل زد شايد از هر زمان ديگري عميق‌تر شده است. اين نسل در دوره‌اي رشد كرده كه نوسانات اقتصادي شديد و تورم بالا، فاصله طبقاتي را بيشتر كرده است.

سارا كه از يك خانواده متوسط است، مي‌گويد: «ما طبقه متوسط انگار داريم له مي‌شيم. پدر و مادرم هر دو شاغلن ولي باز هم به سختي از پس هزينه‌ها برميان. من مجبورم همزمان با درس خوندن، پاره‌وقت كار كنم.»

در يك كتابفروشي در خيابان انقلاب، با زهرا، دانش‌آموزي ۱۸‌ساله، صحبت مي‌كنم. او مي‌گويد: «من عاشق كتاب‌خوندنم، ولي قيمت كتاب‌ها اونقدر بالاست كه نمي‌تونم بخرم. مجبورم از كتابخونه امانت بگيرم يا نسخه پي‌دي‌اف بخونم. بعضي از دوستام حتي اين امكان رو هم ندارن.»

مصطفي، ۲۰‌ساله و ساكن لواسان، تجربه متفاوتي دارد: «من خوش‌شانسم كه مي‌تونم به كلاس‌هاي مختلف برم و سفر خارجي برم. ولي گاهي حس مي‌كنم از زندگي خيلي از هم‌نسل‌هام دورم.»

جامعه‌شناسان مي‌گويند اين تفاوت در تجربه زيسته مي‌تواند به شكل‌گيري حباب‌هاي اجتماعي منجر شود؛ جايي كه افراد فقط با كساني در ارتباط هستند كه شرايط مشابهي دارند و درك درستي از واقعيت زندگي ساير اقشار جامعه ندارند.

رضا، با لحني تلخ اضافه مي‌كند: «گاهي حس مي‌كنم ما فقط وقتي ديده مي‌شيم كه قراره درباره فقر و بدبختي صحبت كنن. انگار بقيه جنبه‌هاي زندگي ما مهم نيست.»

تنوع اقتصادي و طبقاتي در ميان نسل زد، واقعيتي انكارناپذير است. اين تنوع نه تنها بر سبك زندگي و فرصت‌هاي اين نسل تاثير مي‌گذارد، بلكه نگرش‌ها و چشم‌اندازهاي آنها به آينده را نيز شكل مي‌دهد. درك اين تنوع و پيچيدگي‌هاي آن، براي ارايه تصويري واقع‌بينانه از نسل زد ضروري است و مي‌تواند حتي به سياست‌گذاري‌هاي موثرتر براي كاهش نابرابري و ايجاد فرصت‌هاي برابر منجر شود.

چالش‌ها و فرصت‌هاي تنوع فرهنگي

تنوع اقتصادي تنها نقطه افتراق دهه هشتادي‌ها از هم نيست. جغرافياي پراكنده ايران با فرهنگ‌هاي مختلف نيز اين تنوع را بسط داده است. سارا مي‌گويد: «زندگي در تهران پر از فرصته اما پر از استرس هم هست. ما اينجا به همه‌چيز دسترسي داريم، از گالري‌هاي هنري گرفته تا كنسرت‌ها. ولي همزمان با ترافيك، آلودگي و هزينه‌هاي بالاي زندگي هم دست و پنجه نرم مي‌كنيم.»

در مقابل، علي، ۱۹ ساله، از زابل مي‌گويد: «زندگي اينجا آروم‌تره ولي محدوديت‌هاي خودش رو داره. من عاشق موسيقي‌ام ولي هيچ آموزشگاه موسيقي اينجا نيست.»

زهرا، ۱۹‌ساله، از روستايي در سيستان و بلوچستان هم مي‌گويد: «اينجا امكانات خيلي كمه. من براي رفتن به مدرسه بايد هر روز كلي راه برم. اينترنت درست و حسابي نداريم. ولي در عوض، ارتباط ما با طبيعت و سنت‌هامون خيلي قوي‌تره.»

تفاوت زندگي نسل زد در شهرهاي بزرگ، شهرهاي كوچك و روستاها چشمگير است. اين تفاوت‌ها فقط در امكانات نيست بلكه در نگرش‌ها و ارزش‌ها هم ديده مي‌شود.

آرام، دختر ۱۸‌ساله ساكن كردستان، مي‌گويد: «ما اينجا با فرهنگ و زبان خودمون بزرگ شديم. من كردي، فارسي و انگليسي بلدم. اين تنوع فرهنگي برام خيلي ارزشمنده، ولي گاهي هم باعث دردسر مي‌شه.»

نكته جالب توجه، نقش اينترنت در پر كردن برخي از اين شكاف‌هاست. علي از تبريز مي‌گويد: «درسته كه ما امكانات كمتري داريم، ولي اينترنت باعث شده بتونيم با دنياي بيرون ارتباط داشته باشيم. من از طريق اينستاگرام با جوون‌هاي سراسر ايران و حتي خارج از كشور آشنا شدم.»

اين روايت‌ها نشان مي‌دهد كه تجربه زيسته نسل زد در نقاط مختلف ايران، تفاوت‌هاي قابل توجهي دارد. اين تنوع جغرافيايي و فرهنگي، توأمان چالش‌ها و فرصت‌هاي منحصربه‌فردي را براي اين نسل ايجاد كرده است. 

دسترسي به فناوري براي همه يكسان نيست

از مسائل برجسته در مناطق مختلف ايران، دسترسي‌هاي نابرابر به امكانات و تجهيزات ديجيتال است. امير، دانش‌آموز ۱۷‌ساله يك مدرسه خصوصي در تهران، مي‌گويد: «ما تو مدرسه‌مون همه‌چيز داريم. از كلاس‌هاي هوشمند گرفته تا آزمايشگاه‌هاي پيشرفته. حتي برنامه‌نويسي و رباتيك هم ياد مي‌گيريم.»

ازآن‌سو، فاطمه، ۱۶‌ساله و ساكن روستايي در خراسان جنوبي، مي‌گويد: «مدرسه ما حتي كامپيوتر درست و حسابي نداره. دوران كرونا خيلي اذيت شديم چون اكثرمون گوشي هوشمند نداشتيم. من مجبور بودم با گوشي قديمي بابام درس بخونم.»

نابرابري در دسترسي به امكانات آموزشي و فناوري، يكي از چالش‌هاي جدي دهه هشتادي‌هاست. اين شكاف ديجيتال مي‌تواند تاثير عميقي بر آينده تحصيلي و شغلي اين نسل داشته باشد.

زهرا، دانشجوي ۲۰‌ساله رشته مهندسي كامپيوتر در اصفهان وضعيت را اين‌چنين توصيف مي‌كند: «ما تو دانشگاه اصلا امكانات به‌روزي نداريم و حتي وقتي با دانشگاه‌هاي تهران مقايسه مي‌كنيم، مي‌بينيم خيلي عقبيم. درس هوش مصنوعي داريم ولي سخت‌افزار درست‌وحسابي براش نداريم.»

علي، ۱۹‌ساله، از سرباز مي‌گويد: «من عاشق برنامه‌نويسي‌ام ولي اينجا هيچ آموزشگاه كامپيوتري نيست. همه‌چيز رو آنلاين ياد مي‌گيرم، اونم با اينترنتي كه مدام قطع ميشه. گاهي حس مي‌كنم با بقيه هم‌سن و سال‌هام تو شهرهاي بزرگ مسابقه مي‌دم، ولي من از خط شروع خيلي عقب‌ترم.»

اين نابرابري در دسترسي به تكنولوژي، فقط به فاصله‌هاي جغرافيايي وسيع محدود نمي‌شود. حتي در يك شهر هم، بين مناطق مختلف تفاوت‌هاي چشمگيري وجود دارد.

در اين ميان، نكته مهم اين است كه اين نابرابري در دسترسي به فناوري و آموزش، فقط بر مهارت‌هاي فني تاثير نمي‌گذارد. اين مساله روي مهارت‌هاي نرم مثل تفكر انتقادي، خلاقيت و توانايي حل مساله هم تاثير مي‌گذارد. با اين حال، نسل زد راه‌هاي خلاقانه‌اي براي غلبه بر اين محدوديت‌ها پيدا كرده است. سارا، ۲۲ ساله، از يزد مي‌گويد: «ما با بچه‌هاي شهرهاي مختلف يه گروه درست كرديم كه منابع آموزشي رو بين خودمون به اشتراك مي‌ذاريم. حتي گاهي براي هم كلاس آنلاين مي‌ذاريم و چيزهايي كه ياد گرفتيم رو به هم ياد مي‌ديم.»

نابرابري در دسترسي به امكانات آموزشي و فناوري، يكي از چالش‌هاي جدي پيش روي نسل زد است. اين نابرابري نه تنها بر فرصت‌هاي تحصيلي و شغلي اين نسل تاثير مي‌گذارد، بلكه مي‌تواند به تشديد شكاف‌هاي اجتماعي و اقتصادي در آينده منجر شود. 

ارزش‌هاي متكثر، نگرش‌هاي متنوع

تنوع در نگرش‌ها و ارزش‌هاي نسل زد نيز تكه‌اي ديگر از پازل پيچيده و متنوع زيست اين نسل را ارايه مي‌دهد.

در كافه‌اي در خيابان وليعصر تهران، سارا، دانشجوي ۲۱‌ساله علوم سياسي مي‌گويد: «نسل ما رو خيلي سياسي مي‌دونن، ولي واقعيت اينه كه طيف وسيعي از ديدگاه‌ها بين ما وجود داره. من خودم به سياست علاقه‌مندم و فكر مي‌كنم مشاركت سياسي مهمه، ولي خيلي از دوستام كلا از سياست زده شدن.»

علي، يكي از همان‌هايي است از سياست‌زده‌ شده‌اند؛ «ما اونقدر درگير مشكلات روزمره هستيم كه وقت فكركردن به سياست نداريم. من فقط مي‌خوام يه زندگي آروم داشته باشم، بدون دردسر.»

در زمينه نگرش به مذهب و معنويت نيز تنوع قابل‌توجهي ديده مي‌شود. مريم، ۱۸‌ساله، مي‌گويد: «من و خيلي از دوستام به مذهب و معنويت اهميت زيادي مي‌ديم. البته شايد شكل دينداري ما با نسل‌هاي قبل فرق داشته باشه. ما بيشتر دنبال درك شخصي از دين هستيم.»

در مقابل، امير، ۲۲‌ساله، از شيراز نظر متفاوتي دارد: «من خودم رو غيرمذهبي مي‌دونم. فكر مي‌كنم نسل ما داره از مذهب سنتي فاصله مي‌گيره و بيشتر به دنبال معنويت‌هاي جديد يا حتي زندگي بدون مذهبه.»

ارزش‌هاي اجتماعي اين نسل نيز طيف گسترده‌اي از ارزش‌ها را در بر مي‌گيرد. زهرا، ۲۰‌ساله، فعال محيط‌زيست از مشهد مي‌گويد: «براي من و خيلي از دوستام، مسائل زيست‌محيطي در اولويته. ما نگران آينده زمين هستيم و فكر مي‌كنيم بايد براي نجاتش تلاش كنيم.»

رضا، ۱۹‌ساله، از كرمانشاه نظر ديگري دارد: «اينجا بيشتر بچه‌ها نگران پيدا كردن كار و تامين آينده‌شون هستن. مسائل اقتصادي برامون خيلي مهم‌تر از چيزهاي ديگه‌ست.»

در اين ميان، نكته جالب توجه، نگرش اين نسل به مفاهيمي مثل موفقيت و خوشبختي است. سامان، ۲۱‌ساله، دانشجوي مهندسي از اصفهان مي‌گويد: «نسل ما داره تعريف جديدي از موفقيت ارايه مي‌ده. ديگه همه دنبال دكتر و مهندس شدن نيستن. خيلي‌ها دنبال كارهاي خلاقانه و هنري مي‌رن.»

فاطمه، ۲۳‌ساله از تبريز اضافه مي‌كند: «براي من، موفقيت يعني بتونم كسب‌وكار خودم رو راه بندازم و مستقل باشم. خيلي از هم‌نسل‌هاي من هم همين فكر رو مي‌كنن.»

اين تنوع در نگرش‌ها و ارزش‌ها نشان مي‌دهد كه نمي‌توان نسل زد را با يك برچسب كلي توصيف كرد. ما با نسلي روبه‌رو هستيم كه در عين داشتن برخي ويژگي‌هاي مشترك، تنوع زيادي در ديدگاه‌ها و ارزش‌هايش دارد.

سارا مي‌گويد: «شايد مهم‌ترين ويژگي نسل ما اينه كه داريم ياد مي‌گيريم اين تنوع رو بپذيريم و بهش احترام بذاريم. ما مي‌خوايم در جامعه‌اي زندگي كنيم كه جا براي همه ديدگاه‌ها باشه.»

اين تنوع، كه ريشه در تجربيات متفاوت زندگي، شرايط اقتصادي و اجتماعي و تاثيرات فرهنگي دارد، تصوير پيچيده‌اي از اين نسل ارايه مي‌دهد. 

تنوع‌ها را بپذيريم

تنوع شرايط، ارزش‌ها و نگرش‌هاي نسل زد بسيار مفصل‌تر از آن است كه در اين گزارش بگنجد. ميليون‌ها دهه هشتادي هركدام قصه خود را دارند و اگرچه طبقه‌بندي آنها براي امور پژوهشي و سياست‌گذاري نه‌تنها مورد قبول كه حتي ضروري است، به‌كاربردن اين طبقه‌بندي‌ها براي كليشه‌سازي و حمله به اين كليشه‌ها يا ستايش آنها، تنها حجم انبوهي از اين قصه‌ها را رويت‌ناپذير مي‌كند.

به جاي كليشه‌سازي درباره نسل زد، ببينيد چرا سرخورده شده‌ايم؟

نويسنده: الكساندرا يورك

ما مدام درباره دو نسخه مختلف از نسل زد صحبت مي‌كنيم اما هر دو انتهاي اين طيف مي‌توانند تفرقه‌انگيز باشند. با اين حال اين دو نسخه نمونه‌هاي نادري هستند و نماينده واقعي نسل من نيستند.

بيشتر هم‌نسلان من در نسل زد در واقع جايي در ميان اين دو قرار مي‌گيرند و مدافع تعادل كار و زندگي و رشد حرفه‌اي هستند. اما اين جوانان از بحث‌ها درباره صعود نسل زد در نيروي كار كنار گذاشته مي‌شوند و اين باعث سوءتفاهم بزرگي درباره ماهيت واقعي اين نسل مي‌شود.

براي درك واقعي نسل من، بايد از كليشه‌ها دست‌برداريم. به جاي آن، بياييد بررسي كنيم كه چرا بسياري از ما نسبت به كار و زندگي احساساتي داريم و چگونه مي‌توان اين دو را با هم تركيب كرد.

اغلب درست است كه كار بخش مهمي از هويت براي نسل‌هاي جوان‌تر، به‌ويژه نسل هزاره‌ است اما نسل زد مي‌خواهد اين ارتباط را قطع كند.

آنا كارلسون، كارمند نسل زدي در يك شركت چندرسانه‌اي مي‌گويد: «تصوير بزرگ‌تر نسل زد اين است كه آنها مي‌فهمند هويت و زندگي‌شان چيزهايي فراتر از كار را هم در خود دارد. ما تعادل كار و زندگي را در آغوش مي‌گيريم تا جنبه‌هاي زندگي خارج از محيط شركتي را نيز تحقق ببخشيم.»

درحالي كه ممكن است ما با عنوان‌ شغلي‌مان گفت‌وگو را شروع نكنيم، بسياري از ما هنوز به كاري كه انجام مي‌دهيم اهميت مي‌دهيم.

بسياري از ما مي‌خواهيم تفاوت ايجاد كنيم. به عنوان مثال، افراد نسل زد بيشتر احتمال دارد كه در شركت‌هايي كار كنند كه با ارزش‌هاي‌شان در زمينه عدالت، تنوع و بحران اقليمي همخواني دارد.

چرا نسبت به كار اضطراب داريم؟

براي بسياري از افراد نسل زد، نارضايتي از نيروي كار به دوران راهنمايي بازمي‌گردد.

ما شاهد بوديم كه والدين‌مان در دوران ركود بزرگ كار مي‌كردند، زماني كه درآمدهاي متوسط خانوار از ۵۴,۴۸۹ دلار در سال ۲۰۰۷ به ۵۰,۰۵۴ دلار در سال ۲۰۱۱ كاهش يافت. در سال ۲۰۱۰، رضايت كارمندان به پايين‌ترين حد خود از سال ۱۹۸۷ رسيد. وقتي كه كوويد۱۹ با فارغ‌التحصيلي از دانشگاه و شروع كار حرفه‌اي‌مان همزمان شد، بسياري از ما اولين تماس‌هاي حرفه‌اي‌مان را از روي كاناپه يا اتاق خواب دوران كودكي‌مان برقرار كرديم.

پيمايش يك شغل تازه در اين محيط از آنچه بسياري اذعان مي‌كنند دشوارتر است. طبق نظرسنجي آنلاين مك‌كينزي در بهار ۲۰۲۲ از ۲۵,۰۶۲ امريكايي، ۱,۷۶۳ نفر از آنان اعضاي نسل زد بودند، «نسل زد بارهاي خاصي را به دليل مرحله زندگي‌شان تحمل مي‌كنند، از جمله استرس عاطفي و اندوه ناشي از همه‌گيري.» اين استرس عاطفي منجر به افزايش نرخ اضطراب شده است. نظرسنجي نشان داد كه ۵۵درصد از پاسخ‌دهندگان بين ۱۸ تا ۲۴ سال گزارش داده‌اند كه تحت درمان براي بيماري‌هاي رواني قرار گرفته‌اند.

اين تجربه‌هاي عجيب در محيط كار منجر به ترديد و سردرگمي جدي در مورد معناي كار، چگونگي ملاقات با همكاران و اينكه آيا بايد اولويت را به شغل‌مان در زندگي بدهيم، شده است و نمي‌توانيد ما را به خاطر اين موضوع سرزنش كنيد.

ما آينده خود را در اولويت قرار مي‌دهيم

برخلاف برخي كليشه‌هايي كه نسل زد را به عنوان افرادي بي‌علاقه به موفقيت حرفه‌اي توصيف مي‌كنند، ما به توسعه حرفه‌اي علاقه‌مند هستيم. راهنمايي و فرصت‌هاي رشد شغلي به ويژه براي جواناني كه تصميم مي‌گيرند شغل جديدي را بپذيرند يا در نقش‌هاي كنوني خود باقي بمانند، بسيار مهم است. طبق نظرسنجي Deloitte از 23,220 پاسخ‌دهنده نسل زد و نسل هزاره‌اي كه بين نوامبر 2021 و آوريل 2022 انجام شد، افرادي از نسل زد كه احساس مي‌كنند در حال يادگيري مهارت‌هاي لازم براي پيشرفت در حرفه خود هستند، 2.5 برابر بيشتر احتمال دارد كه در سازمان كنوني خود بمانند.

اما با توجه به اقتصادي متلاطم كه بسياري از ما را ترسانده و باعث شده فكر كنيم هرگز قادر به خريد خانه نخواهيم بود، تعجبي ندارد كه افزايش حقوق اولويتي براي بسياري از نسل من باشد. مانند همكاران مسن‌ترمان، ما مي‌خواهيم حداقل حقوق‌ها جبران‌كننده زحمات باشد.

اين‌طور نيست كه ما به عنوان يك گروه، بيش از حد تنبل يا بيش از حد حق‌به‌جانب باشيم و اين‌طور نيست كه بسياري از ما آينده‌اي را كه ارزش آماده‌شدن داشته باشد، نبينيم. اهداف ما فقط متفاوت از مسير 50 ساعت كار در هفته و حركت به سمت مديريت اجرايي همكاران مسن‌تر ما است.

در عوض، بسياري از ما براي آينده‌اي برنامه‌ريزي مي‌كنيم كه هم زندگي و هم كار، سرمايه‌گذاري‌هاي كارآفرينانه و وقت آزاد، رشد و راحتي را شامل مي‌شود. اين همان نقطه مياني است كه نسل‌هاي قديمي‌تر بايد به آن احترام بگذارند.

منبع: بيزينس‌اينسايدر

تاثیر فرهنگ‌ها بر سبک زندگی نسل زد

آیا نسل جدید همه شبیه هم زندگی می‌کنند؟

سهیل سراییان

تفاوت‌های نسلی در سال‌های بعد از انقلاب ۵۷ تا امروز، هر روز کمتر و کمتر شده است. البته این نکته خیلی ارتباطی به فضای داخل کشور ندارد و بیشتر مساله‌ای بین‌المللی است. در اکثر کشورهای دنیا چه توسعه‌یافته و چه در حال توسعه معیارهای مختلفی برای نسل جدید درنظر گرفته شده که خیلی از محاسبات را به‌هم ریخته است. شاید خیلی‌ها این‌گونه فکر می‌کنند که همه نسل جدید شبیه همدیگر هستند یا بالعکس. در حقیقت اگر محیط زندگی آنها کوچک‌تر یا در شهری جز پایتخت هستند خیلی تفاوتی با پایتخت‌نشینان نمی‌کنند. یکی از عمده دلایل این شباهت که شاید در نسل‌های گذشته کمتر یا حتی تقریبا دیده نمی‌شد، دسترسی به تکنولوژی و اطلاعات روز دنیاست.

سیستم‌های آموزشی و یادگیری متفاوت

در یکی از تحقیقاتی که به تازگی روی نسل زد انجام شده، به این نتیجه رسیده‌اند که از سن ۱۶ تا ۲۵ سال سیستم‌های متفاوتی برای یادگیری استفاده می‌کنند و به همین خاطر می‌توان گفت که از این نظر اصلا شباهتی به همدیگر ندارند. اگر دسترسی به اطلاعات و اینترنت را برای همه در هر کشوری یکسان بدانیم، گروهی از این نسل باتوجه به پیوند جدی که به اینترنت و سیستم‌های دیجیتال دارند، مایل هستند تا سهم بیشتری از یادگیری خودشان را از طریق اینترنت و پلتفرم‌های آموزش به صورت آنلاین دنبال کنند و کمتر به سمت آموزش از طریق مدارس و معلمان سنتی می‌روند. اما از سوی دیگر، گروهی از همین نسل همچنان تلاش می‌کنند تا سهم بیشتری از آموزش خودشان را از طریق مدارس و معلمانی داشته باشند که هر روز آنها را می‌بینند و با آنها در ارتباط هستند. همین تفاوت در میان یک نسل که قطعا می‌توان گفت حداقل در نسل قبل بخش دیجیتال خیلی کمرنگ بود، نشان می‌دهد که تا حد زیادی محل زندگی یا شهری که در آن درس می‌خوانند خیلی تاثیرگذار نیست و بیشتر سبک زندگی که این نسل برای خودش انتخاب می‌کند، اهمیت دارد. در همین پژوهش نشان می‌دهد که نزدیک به ۸۷درصد نسل زد در کشورهای امارات، آفریقای جنوبی و چین معتقدند که مدرسه رفتن نقش مهمی در به دست آوردن آینده شغلی‌شان دارد و در استرالیا کاملا خلاف این کشورها فکر می‌کنند و معتقدند مدرسه رفتن هیچ کمکی برای به دست آوردن آینده شغلی ندارد.

از نکات جالب دیگری که در چند پژوهش جدید که از سال ۲۰۱۹ تا امروز از سوی دانشگاه پارتنرشیپ انجام شده است، به این نتیجه رسیده‌اند که سبک زندگی‌های مختلف در کشورهای مختلف دنیا از امریکا و انگلستان و استرالیا تا امارات و چین و سایر کشورهای آسیایی به خصوص هند نشان می‌دهد که تربیت خانوادگی و فرهنگ آن کشور تاثیر بسزایی در نوع نگرش این نسل نسبت به زندگی خودشان دارد. مثلا در کشورهای غربی معتقدند که تحصیل در دانشگاه‌های با رتبه بالا مزیت اجتماعی به حساب می‌آید اما برای داشتن آینده شغلی بهتر شاید خیلی احتیاجی به درس خواندن در این دانشگاه‌ها نباشد و می‌توان با تحصیلات معمولی هر کسی برای خودش بیزنس و موقعیت شغلی خوبی بسازد، اما در کشورهایی مثل چین و هند این داستان برعکس است. در حقیقت نسل زد در این کشورها که از نظر فرهنگی هم متفاوت هستند این‌گونه فکر می‌کنند که تحصیل در دانشگاه‌های معتبر باعث می‌شود تا موقعیت‌های مختلف و خوب شغلی و به خصوص‌ شأن اجتماعی بالاتری نسبت به بقیه پیدا کنند، یکی از دلایل مهمی که چین و هند تعداد زیادی دانشجو در دانشگاه‌های خوب غربی دارند همین نکته است.

مدیریت کردن نقطه مشترک نسل زد

یکی از نکات جالب درباره نسل زد درباره نقطه نظر مشترک آنها درباره آینده است. از میان ۱۹ هزار داوطلب از کشورهای مختلف از اسکاندیناوی تا امریکا و آسیای شرقی نشان می‌دهد که درصد زیادی از جمعیت ۱۸ تا۲۵ سال به این نکته فکر می‌کنند که پس از پایان تحصیلات یا پس از پشت‌سر گذاشتن دوره‌ای از زندگی حرفه‌ای خودشان باید به این نقطه برسند که بتوانند در محیطی که در آن کار می‌کنند، تبدیل به رهبر و مدیری قدرتمند شوند. تفاوت جالب نسل زد با نسل گذشته در این موضوع است که آنها به همان سطحی که دارند قانع نمی‌شوند و ترجیح می‌دهند که پیشرفت آنها به مدیریت کردن و تاثیرگذاری روی افراد همان نسل و سایر افرادی که در محیط کاری‌شان هستند، منجر شود. در همین گروه همواره سعی می‌کنند تا با یادگیری نکات مختلف به هم نسل‌های خودشان در زمینه‌های مختلف آموزش دهند و آموزش دادن هم یکی دیگر از موضوعاتی است که برای این نسل بسیار جذاب است. در میان همین نسل در ایران هم بسیاری از آنها سعی می‌کنند با استفاده از پلتفرم‌های آنلاین در همان موضوعی که در آن خبره هستند، کلاس‌های آموزشی برگزار کنند و هم از این راه درآمدزایی کنند و هم بتوانند در جامعه تاثیرگذار باشند. این فعالیت‌های مختلف از حضور در فضای جامعه تا حضور در فضای مجازی با سرعت کمتری به نسل گذشته رسید و بسیاری از آنها فکر می‌کردند که نباید همه چیز را آموزش داد یا همچنان سعی می‌کردند تا با روش‌های سنتی به سمت آموزش پیش بروند. مثلا خیلی از ما فکر می‌کردیم که همیشه باید زبان‌های خارجه را با حضور در کلاس و اساتیدی که سال‌ها درس می‌دادند تجربه کنیم، در صورتی که این نسل آنلاین درس می‌خوانند یا درس می‌دهند و حتی خیلی از اوقات اساتیدی به صورت آنلاین از کشورهای دیگر دارند. میل و رغبت به حضور در فضای دیجیتال و خلاقیت در همه موضوعات با انگیزه درآمدزایی و نفوذ در این شبکه‌ها و تا حدودی معروف شدن باعث شده تا ما به محتواهای مختلفی دسترسی پیدا کنیم. نسل جدید قاعدتا تفاوت نمی‌کند در کجا باشند، همه آنها می‌توانند در اینستاگرام یک صفحه بسازند و چیزی که بلد هستند یا محصولی که تولید می‌کنند را برای همگان بگذارند و به آنها بفروشند. این دسترسی آزاد در اینترنت باعث رشد و شکوفایی در جوامع کوچک روستایی هم می‌شود و حتی برای بقیه مردم جذاب و متفاوت است.