1

چالش‌ها و نقطه‌های عزیمت در آموزش ‌و پرورش ا یران

سيد جواد حسيني

 (بخش اول)
نظام تعليم‌ و تربيت رسمي و عمومي، مهم‌ترين نظام جامعه‌ساز و تمدن‌آفرين است. اين نظام، ريشه در آموزه‌ها و مباني دين اسلام و اسناد بالادستي دارد. قانون اساسي (اصول سوم، سي‌ام، پانزدهم، شانزدهم و چهل و سوم)، سند چشم‌انداز افق ١۴٠۴، سياست‌هاي كلي تحول در نظام آموزشي كشور، سند تحول بنيادين، بيانيه گام دوم انقلاب، قانون برنامه هفتم توسعه، سياست‌هاي كلي نظام اداري، نقشه جامع علمي كشور، سياست‌هاي كلي علم و فناوري، سياست‌ها و برنامه‌هاي دولت چهاردهم، اسناد بالادستي است كه مي‌تواند مبناي تحول و ارتقاي كيفيت و گسترش عدالت و تعميق هويت و بسط مشاركت در نظام تعليم ‌و تربيت ايران باشد.
سند تحول بنيادين كه مهم‌ترين سند راهبردي و مبناي حركت در آموزش و پرورش ايران است، از شش زير نظام تشكيل شده است كه به تصويب شوراي ‌عالي آموزش ‌و پرورش رسيده است و راهكارها و برنامه‌هاي هر زير نظام تنظيم و مشخص است. در اثر اجراي اين زير نظام‌ها و برنامه‌هاي ناشي از آن، چرخش‌هاي تحول‌آفرين بايد محقق شود. (۴۸ چرخش تحول‌آفرين) بديهي است كه انجام اين مهم با مشاركت همه اركان آموزش ‌و پرورش محقق مي‌شود؛ اما نظام تعليم ‌و تربيت با چند مشكل اساسي روبروست كه توجه به آنها و ارايه راهكارها و تجويزهاي راهبردي امري ضروري و اجتناب‌ناپذير مي‌نمايد.
در اين نوشتار ابتدا اين مشكلات را فهرست، تبيين سپس به تجويزهاي راهبردي اشاره خواهيم نمود: 
۱- فقدان توجه به ماموريت اصلي در نظام آموزش ‌و پرورش ايران 
۲- عدم هماهنگي و انطباق بين ماموريت اصلي نظام آموزش ‌و پرورش و خواسته‌هاي شركا و ذي‌نفعان
 ۳- كوچك‌پنداري و كم‌انگاري و گاه هيچ‌انگاري نظام تعليم‌ و تربيت در حوزه سياسي و برنامه‌ريزي 
۴- بي‌ثباتي ناشي از نوسانات سياسي در آموزش و پرورش
 ۵- فقدان نظام ارزشيابي نظارت و سنجش شايستگي‌ها، عملكردها در ابعاد مختلف آموزش ‌و پرورش
۶- تمركزگرايي و كاهش ميل به نوآوري، خلاقيت و مشاركت 
۷- نبود نظام جامع برنامه درسي ملي منعطف و كارآمد
۸- بحران هويت ملي و ديني و افزايش ميل مهاجرت در دانش‌آموزان
 ۹- نابرابري و فقدان عدالت آموزشي
 ۱۰- پارادوكس تنوع مدارس از يك سو و يكنواختي آموزش از ديگر سو 
۱۲ – اقتصاد ناكارآمد، نظام تعليم ‌و تربيت
 ۱۳ – جذب و ساماندهي نيروي انساني
    
۱- فقدان توجه به ماموريت اصلي در نظام آموزش ‌و پرورش ايران: 
ماموريت اصلي نظام آموزش و پرورش، تربيت انسان‌هاي تمام‌ساحتي است تا آنها را از منابع انساني به سرمايه انساني تبديل نمايد و به درجاتي از حيات طيبه رهنمون شود. همه برنامه‌ها و فعاليت‌هاي نظام آموزش ‌و پرورش بايد بر اين هدف مهم تمركز يابد. موضوعي كه مع‌الاسف در شرايط موجود به فراموشي سپرده شده است. قطار آموزش ‌و پرورش به شكل مستمر در حال حركت و فعاليت است؛ ولي كمتر اين سوال اساسي مطرح مي‌شود كه فعاليت‌ها و حركت اين قطار به چه مقصدي روان است؟ آيا فعاليت‌ها و برنامه‌ها براي اين حركت كه به شكل مستمر در حال انجام است، اين سازمان پهن‌پيكر را به سمت هدف و ماموريت اصلي رهنمون مي‌سازد يا هدف و ماموريت چيزي ا‌ست و مسير حركت چيز ديگر. به نظر مي‌رسد نظام تعليم‌ و تربيت كشور بايد بيش و پيش از هر موضوعي اين مساله را روشن نمايد تا بر آن اساس ابتدا مسير حركت اصلاح شود و سپس براي دستيابي به اهداف، كيفيت برنامه‌ها و فعاليت‌ها ارزيابي و بهبود يابد. براين‌اساس با تحليل محتواي اسناد راهبردي و فرادستي اهداف و آرمان‌هاي بلند استخراج و به شكل واضح و روشن مشخص شوند و همه فعاليت‌ها براي اين اهداف روشن و قابل‌اندازه‌گيري جهت يابند.
۲- عدم هماهنگي و انطباق بين ماموريت اصلي نظام آموزش ‌و پرورش و خواسته‌هاي شركا و ذي‌نفعان: 
 بايد تلاش شود بين ماموريت اصلي نظام آموزش‌ و پرورش از يك‌سو و خواسته‌هاي شركا و ذي‌نفعان از ديگر سو انطباق و هماهنگي به وجودآيد. به عبارتي بين كاركردها و نيازهايي كه نظام آموزشي بايد بدان‌ها پاسخ دهد و خواسته‌هاي مشتركان و مشتريان آموزش ‌و پرورش اعم از دولت، خانواده، دانش‌آموز، معلم و مديران آموزشي، هم‌نوايي و انطباق به وجودآيد، موضوعي كه شوربختانه هم‌اكنون خلأ آن در نظام تربيتي ايران مشهود بوده و روزبه‌روز شديدتر مي‌گردد و حتي در برخي موارد به شكل متضاد هويدا شده است. 
همخواني و هم‌نوايي بين ماموريت اصلي نظام تعليم‌ و تربيت با خواسته‌ها و نيازها و كاركردهاي نظام آموزش ‌و پرورش بايد وجود داشته باشد. 
شوربختانه اين امر بديهي در كنون آموزش ‌و پرورش ايران مفقود است. كاركرد آموزش و پرورش دانش‌آموزان تمام‌ساحتي است، خواسته از نظام تعليم ‌و تربيت، پرورش دانش‌آموزان تك‌بعدي و آموزش‌زده، نمره‌گرا و تست‌محور، كاركرد آموزش ‌و پرورش كاهش نابرابري‌هاي آموزشي و تحقق عدالت آموزشي است، خواسته‌ از او، ايجاد مدارس متنوع، آموزش طبقاتي كه نابرابري‌ها را تثبيت و تشديد و تشريع مي‌نمايد.
كاركرد نظام آموزشي، افزايش روحيه خلاق، نوآوري و تفكر واگرا، خواسته از آموزش ‌و پرورش تفكر همگرا، غير‌خلاق و غير‌نقاد، بايد اين عدم تطابق كه به‌طور قطع آموزش ‌و پرورش را از مسير اصلي دور مي‌كند، تبديل به سازگاري و تطابق گردد تا از اين طريق همه اركان و اجزا و مشتريان مشتركان نظام آموزشي هم‌نوا شوند و انرژي و فعاليت خود را براي تحقق اهداف متعالي و بلند به‌كار گيرند. تحقق اين مهم نيازمند مهندسي نظام اطلاع‌رساني و متقاعدسازي در تمام سطوح جامعه و آموزش ‌و پرورش است. اين مهم هم در راستاي اجتماعي شدن نظام آموزش و پرورش و هم همسويي اهداف و خواسته‌ها نقش موثري ايفا خواهد نمود و بر آن اساس فعاليت‌ها و برنامه‌ها هم‌جهت و هم‌راستا خواهند شد.
۳-كوچك‌انگاري و كم‌پنداري نظام آموزش ‌و پرورش در حوزه سياسي و برنامه‌ريزي: 
 با عنايت به اينكه آموزش و پرورش پديده‌اي كندرو و فرآيندي و به‌ظاهر دير بازده است؛ اما از سوي جامعه مطالبات زودبازده و سريع در قلمروهاي مختلف از نظام سياسي تقاضا مي‌شود؛ لذا به شكل طبيعي نظام آموزشي از نگاه سياست‌گذاري‌هاي دولتي به رينگ مي‌رود و در تصميم‌گيري به عنوان مساله اصلي قلمداد نمي‌شود.
گرچه نظام آموزشي اساسي‌ترين نهاد و زيربنايي‌ترين پديده در توسعه كشور محسوب مي‌شود؛ اما به دليل كندرو بودن پديده آموزش، معمولا دولت‌هاي پس از انقلاب سواي از فعاليت‌هاي مثبت در حوزه نظام آموزشي، اين نهاد را به حاشيه رانده‌اند و در مقام عمل نگاه عميق و درجه اولي با آن نداشته‌اند. راهبرد اساسي آن است كه با اجتماعي شدن و جامعه‌پذيري نظام تربيتي در ذهن جمعي جامعه و دولت، چرخشي تحول‌آفرين محقق شود و با فرهنگ‌سازي از طريق جريان نمادسازي، ستادسازي به نهادينه‌شدن امر مهم آموزش ‌و پرورش در جامعه كمك كرد تا از اين طريق با وجود محدوديت منابع، نظام سياسي و دولت در تخصيص اعتبارات و توجه به اين نهاد زيربنايي آن را از حاشيه به متن آورد، زيرا تا آموزش ‌و پرورش باكيفيت محقق نگردد، مشكلات ساير بخش‌ها در حوزه‌هاي اقتصادي، سياسي و فرهنگي نه‌تنها حل نمي‌شود؛ بلكه حمل شده و تكثير و تشديد مي‌شوند.
۴- بي‌ثباتي مديريتي در نظام تعليم‌وتربيت كشور: 
به‌رغم اينكه نظام آموزشي پديده بنيادين و فرآيندي است و علي‌القاعده مهم‌ترين نهادي است كه به نسبت ساير نهادها و سازمان‌ها بايد از نوسانات و هيجانات سياسي در امان باشد، اما شوربختانه بيشترين تاثير در نوسانات سياسي شامل اين نهاد مي‌گردد و به همين نسبت بي‌ثباتي مديريتي در سطوح كلان، مياني و خرد را تجربه مي‌كند. رهايي از اين فضا كه آثار زيان‌باري دارد و زخم‌هاي عميق بر پيكر نهاد تعليم‌وتربيت نهاده، ضرورتي انكارناپذير است. تدوين و تصويب نظام استاندارد شايسته‌گزيني از صف تا ستاد، راه‌حل مهمي است كه بايد بر آن تمركز نمود تا آسيب‌هاي مستمر و فراوان اين عارضه ساختاري و مديريتي را به كنترل درآورد و نظام آموزش ‌و پرورش را به شكل نجيب، مستقل، فرآيندي و به‌دوراز هيجان‌زدگي و كمي‌گرايي و سطحي‌نگري به سمت اهداف به‌پيش برد.
۵- استقرار نظام جامع سنجش ارزيابي و بهبود عملكرد: 
يكي از حلقه‌هاي مفقوده نظام آموزشي كشور به سنجش و ارزيابي عملكرد در سطوح و قلمروهاي مختلف آن مربوط مي‌شود. سنجش‌هاي انجام شده هم تك‌بعدي و از جامعيت برخوردار نيست. ما هم‌اكنون از كيفيت سلامت، پرورش خصوصيات اخلاقي، سرمايه اجتماعي، كيفيت مديريت و راهبري و تربيت تمام‌ساحتي به‌طور كامل بي‌بهره‌ايم و در بهترين شرايط ارزشيابي‌هاي انجام شده، سنجش كارايي و نحوه انجام امور است تا ارزيابي‌هاي معطوف به اثربخشي سازماني و در جهت ماموريت‌ها و اهداف. به همين دليل طي يادداشتي تحت عنوان «آموزش ‌و پرورش ايران؛ پرتاب تيرها در تاريكي» به اين مشكل عمده به‌تفصيل پرداختم و راهبرد استقرار نظام جامع سنجش ارزشيابي بهبود عملكرد را به عنوان راه‌حل ارايه نمودم.
۶- تمركزگرايي شديد نظام اداري و تصميم‌گيري: 
آموزش ‌و پرورش ايران به‌شدت از تصلب و تمركز رنج مي‌برد. ساختار موجود اين نظام ساختاري است مبتني بر لايه‌هاي مديريتي و عمودي از بالابه‌پايين. روزانه بخشنامه‌ها و هنجارهاي فراواني از سوي وزير و معاونين به ادارات كل و سپس نواحي و مناطق و از آنجا به مدارس سرازير مي‌شود و چون سري بزرگ بر پيكر لاغر مدرسه سنگيني مي‌كند و سطحي‌گرايي و كمي‌نگري را در مدرسه تشديد نموده، خلاقيت و نوآوري را به‌شدت كاهش مي‌دهد و ميل به مشاركت اركان مدرسه را به مقاومت در مقابل خود برمي‌انگيزاند. بايد از دامان اين نهاد پهن‌پيكر تسلط و تمركز را زدود و مشاركت را نهادينه‌سازي نمود.
براي اين منظور تدوين نظام‌نامه يا منشور تعامل مشاركت با معلمان، مديران مدارس و اوليا در شرايط دانش‌آموزان را بايد تدوين و تصويب نمود و نظام تصميم‌گيري مشاركت‌محور را به‌جاي تمركز موجود نشاند، پارلمان‌هاي مشورتي، معلمان، دانش‌آموزان، اوليا و مديران مدارس، نظام قشربندي معلمان نمونه‌هايي از اقداماتي است كه در اين راستا در خراسان رضوي در دوره مسووليتي خود به انجام رساندم. ادامه دارد

منبع: روزنامه اعتماد 7 شهریور 1403 خورشیدی