اصلاحطلبان و چالشهای پیشرو – قسمت هفتم
علی شکوهی
دعوای اصلاحطلبان با اصولگرایان سالهاست که به پایان رسیده یا دستکم کمرنگ شده است و جایش را به تعارض حاکمیت با اصلاحطلبان داده است. در ایجاد این وضعیت یک سلسله دلایل قابل بررسی است و طبیعی است که حکومت مقصر ماجرا را اصلاحطلبان میداند و اصلاحطلبان هم حاکمیت را مسوول وضعیتی میدانند که اکنون بر مناسبات
دو طرف حاکم است. طبیعی است که امثال ما به مواضع و رفتار دو طرف ماجرا توجه نشان بدهند اما بر این باورم که حکومت به دلیل داشتن قدرت، توان تصمیمگیری و طراحی صحنههای سیاسی را دراختیار دارد و میتواند برای حذف یا جذب هر جریان سیاسی در داخل کشور برنامهریزی کند.
اصلاحطلبان در طول سالهای بعد از انقلاب با نقد و مخالفت جریان اصولگرا هم مواجه بودند اما آن مخالفتها را عادی و طبیعی و نمادی از رقابت سیاسی جریانهای درون نظام تلقی میکردند، زیرا اصولگرایان با نقادی یا افشاگری یا مبارزه انتخاباتی، سعی در کم کردن حمایت مردم از اصلاحطلبان را داشتند و اگر موفق میشدند برخی از نهادهای انتخابی مانند مجلس و شوراها و ریاستجمهوری را به دست میگرفتند اما از وقتی پای حکومت به میان آمد و نهادهای حاکمیتی هم خود را در مقابل اصلاحطلبان قرار دادند، دیگر بحث رقابت انتخاباتی در میان نبود. از آن پس اصلاحطلبان به هزار و یک اتهام نواخته شدند که تندترین و تلخترین آنها ارتباط با بیگانه و طراحی جنگ نرم و کودتای مخملی بود و برای آنان پروندههای قضایی تشکیل شد که پیامد آن دستگیری و زندانی شدن بود. ردصلاحیت اصلاحطلبان برای نامزدی در انتخابات هم به یک امر عادی تبدیل شد و به تدریج همه چهرههای سرشناس و باسابقه اصلاحات هم مزه ردصلاحیت را چشیدند تا جایی که عرصه انتخابات کاملا از اصلاحطلبان خالی شد. همه این موارد نشان میدهد که حاکمیت، اصلاحطلبان را نمیخواهد. در این وضعیت اصلاحطلبان چند گزینه در اختیارشان هست.
اول- محور قرار دادن صندوق رای: اولین اقدام این است که همچون گذشته تمام قدرت و توان خود را مصروف صندوق رای و انتخابات کرده و علیرغم بیمهری حاکمیت، آنان با دعوت از مردم به مشارکت در انتخابات، زمینه حضور خود در قدرت و حکومت را فراهم کنند. این روشی است که از سال 76 به بعد بارها و بارها مورد توجه بود و اصلاحطلبان با کسب رای مردم توانستند برنامه حکومت و نهادهای حاکمیتی را با حضورشان در صحنه بههم بزنند. در سال 76 گمان میشد که اکثر نهادهای حکومتی خواستار رای آوردن جناب ناطق نوری هستند اما مردم با حمایت از نامزد اصلاحطلبان، جناب خاتمی را رییسجمهور کردند. در سال 84 به دلیل رقابت اصلاحطلبان با خودشان، انتخابات را واگذار کردند اما در سال 88 مجددا نامزد انتخاباتی معرفی کردند و ماجرا آنگونه شد که همگان میدانند. اصلاحطلبان بار دیگر در سال 92 با حمایت از جناب حسن روحانی در غیاب نامزدهای اصلی اصلاحطلب، توانستند کسی را رییسجمهور کنند که نهادهای حاکمیتی تمایلی به رایآوری او نداشتند و این انتخاب را بار دیگر در سال 96 تکرار کردند. همه این موارد و نیز پیروزی متعدد در انتخابات شوراها و کسب تعداد زیادی کرسی پارلمانی در مجلس، جملگی از موفقیت نسبی اصلاحطلبان در مبارزه انتخاباتی حکایت دارد اما به تدریج اتفاقاتی افتاد که بخش بزرگی از اصلاحطلبان به موفقیت این روش فعالیت سیاسی بدبین شده و بسیاری اساسا آن را کنار گذاشتند.
دلایل بیاعتباری انتخابات برای بخشی از اصلاحطلبان را در چند محور زیر میتوان فهرست کرد:
– ردصلاحیت گسترده نامزدهای اصلی اصلاحطلب که شانس رایآوری دارند.
– کارشکنی برخی از نهادها و مراکز قدرت برای جلوگیری از تحقق وعدههای اصلاحطلبان بعد از پیروزی آنان در انتخابات از جمله کاهش تنش در روابط خارجی
– جلوگیری نهادهای حاکمیتی از ورود اصلاحطلبان به برخی حوزهها که وعده پیگیری آن را به مردم داده بودند از جمله موضوع حصر
– ناکارآمدی عملی اصلاحطلبان به دلیل نداشتن قدرت کافی و تصمیمگیر نبودن آنان در بسیاری از حوزههای سیاسی و اجتماعی
– کنار کشیدن بخش بزرگی از مردم از حضور در انتخابات و نیز از دست رفتن بخشی از پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان در میان مردم به دلیل ضعف مدیریتی، سوءتدبیر و فساد بخشهای از نیروهای اصلاحطلب
در واقع اصلاحطلبان در چند انتخابات اخیر نه خودشان نامزدهای قابل اعتنایی داشتند و نه توانستند از نامزدهای نیابتی نزدیک به خودشان در انتخابات دفاع کنند و نه مردم حاضر شدند حضور در انتخابات به هر قیمت و هر شرایط را بپذیرند و با دعوت بزرگان اصلاحات، به صحنه بیایند؛ وضعیتی که در گذشته خلاف آن را شاهد بودیم و هر نامزدی اگر در فهرست اصلاحطلبان قرار میگرفت، شانس رای آوردن داشت. با این حساب انتخابات و صندوق رای دیگر نمیتواند یک گزینه جدی و قابل اعتنا برای اصلاحطلبان باشد. در گذشته حاکمیت به شکلی به حضور اصلاحطلبان در انتخابات وابسته بود زیرا استراتژی اصلی حکومت مشارکت حداکثری مردم در انتخابات بود و طبعا حضور اصلاحطلبان منجر به افزایش مشارکت میشد اما در وضعیت جدید، حاکمیت به شکلی از استراتژی مشارکت حداکثری عدول کرده و به انتخابات با نتیجه مطمئن و حتمی روی آورده است. با این حساب حتی اگر میزان مشارکت پایین هم باشد تاثیری بر تصمیم نهادهای حاکمیتی برای رقابتی کردن انتخابات ندارد و هیچ تلاشی برای حضور اصلاحطلبان در انتخابات صورت نخواهد گرفت. ادامه دارد
منبع:روزنامه اعتماد 6 آبان 1400 خورشیدی