اصلاحطلبان و چالشهای پیشرو
علی شکوهی
آخرین سخن این سلسله نوشتهها را خطاب به نهادها و مسوولانی مینگارم که طراحی صحنه سیاسی کشور را انجام میدهند و تعیین نوع مناسبات با جریانهای اصلاحطلب را بر عهده دارند. فعلا کاری ندارم که تصمیمگیرنده نهایی کیست یا کدام نهاد است اما انتظار دارم به این سخنان بنده از سر حسن ظن نگاه کرده و خیرخواهانه تلقی کنند تا تغییری معنادار در رفتار آنان نسبت به این جریان بزرگ سیاسی ایجاد شده و از این طریق بخشی از اعتماد برباد رفته به نظام احیا شود. در همین ابتدا تاکید کنم که این سخنان تقاضا و درخواست نیست بلکه هشدار است و تذکر خیرخواهانه؛ چون اعتقاد ندارم اگر رفتار حکومت و نهادهای حاکمیتی نسبت به اصلاحطلبان تغییر کند و به روند قانونی بازگردد، لطفی انجام شده است. همه شهروندان از جمله جریان باسابقه اصلاحات دارای حقوق شرعی، قانونی و انسانی هستند و هر کسی که در قدرت قرار میگیرد ملتزم به تامین و رعایت این حقوق مصرحه در قانون اساسی است و بنابراین منتی بر سر آنان به حساب نمیآید. چرا اصرار دارید اصلاحطلبان را از قطار انقلاب پیاده کنید؟ چرا متخصص تبدیل دوست به دشمن شدهاید؟ چرا خیال میکنید حذف یک جریان اصیل و ریشهدار سیاسی، شدنی است و سودی برای شما دارد؟ آیا آنقدر به توانایی یک جریان اقلیت کوچک از نیروهای همسو با خودتان امیدوار هستید که حاضرید همه نیروهای سیاسی دیگر را قربانی کنید و آنان را کنار بگذارید؟ آیا این یک خیال خام نیست که با یکدست کردن حکومت و نادیده گرفتن مردم مشکلات حل میشود و مردم به شما روی خوش نشان خواهند داد؟ مگر میشود مدعی مبارزه با قدرتهای جهانی باشید و بدون حمایت مردم حتی بتوانید سر پای خود بایستید؟ پس چرا بدنه حامیان اصلاحطلبان را با روشهای حذفی کنار میگذارید و سرمایه اجتماعی بزرگ آنان را در خدمت منافع ملی و امنیت کشور قرار نمیدهید؟ از کدام منطق عقل سیاسی استفاده میکنید که این بدیهیترین نکات کشورداری در آن نیست؟ اصلاحطلبان یک جریان باسابقه و آزمایش پس داده انقلاب و نظام هستند و حامیان اختصاصی خود را در درون جامعه دارند و قطعا پایگاه اجتماعی آنان اگر از جریان اصولگرا بیشتر نباشد، کمتر هم نیست.
حذف این جریان سیاسی ناشدنی است چون تجربه چهلساله گذشته نشان میدهد اصلاحطلبی یک اندیشه و برنامه با مبانی نظری قابل دفاع است که حتی اگر نمایندگان سیاسی و تشکیلاتی کنونی آن هم نباشند، دوباره به خلق نیروی سیاسی خود مبادرت خواهد کرد و حتی از بخشی از بدنه اصولگرایی، یک جریان متحول شده اصلاحطلب خواهد ساخت. کم نیستند نیروهای اصولگرایی که در چند سال اخیر جایگاه سیاسی خود را تغییر داده و مطالبات اصلاحطلبانه را مطرح میکنند بدون آنکه وارد تشکلهای اصلاحطلب شده باشند. این امر ناشی از قدرت تحلیل و منطق درونی و مطالبات معقول جریان اصلاحطلبی است. اکنون بخشی از اصولگرایان در تحلیل ریشههای معضلات کنونی کشور به همان نتایجی رسیدهاند که از سالها قبل از سوی اصلاحطلبان مطرح میشده است. این روند در حال تشدید شدن است چون جریان حاکم، هنر جذب مخالف و حتی هنر تحمل منتقد را ندارد و به محض مطرح شدن هر اندیشه منتقدانه از سوی اصولگرایان عاقل، آنان را هم از دایره خودیها کنار میگذارد و خودش را تنهاتر میکند. ما راضی به تنها ماندن حاکمان نیستیم چون نتیجه آن را بستن و امنیتی کردن فضای سیاسی کشور میدانیم اما بر این باوریم که اصلاحطلبان با سیاست حذفی حاکمان، از بین نمیروند و این حکومت است که تنهاتر خواهد شد.
اصلاحطلبی روش مسالمتآمیز مواجهه با انحرافات و برنامه تدریجی ایجاد بهبود اجتماعی و سیاسی است و طبعا هر حکومتی اگر به بقای خود علاقهمند باشد از حضور و وجود این نیروهای سیاسی استقبال خواهد کرد. فعال بودن جریان اصلاحطلبی در درون هر نظام سیاسی حکایت از آن دارد که ساز و کار درونی نظام، قدرت اصلاح خود را دارد و برای بهبود اوضاع نیازی به رویکرد براندازانه نیست. این جریان، اصل حاکمیت و حکومت را حفظ کرده و تغییرات را متوجه سطوح دیگر حکومت میکند. طبعا نظام سیاسی کارآمد از بودن چنین جریانی باید استقبال و حتی خودش به رونق چنین جریانی کمک کند. در واقع حذف اصلاحطلبان از قدرت و از صحنه سیاسی کشور به تنهایی برای برملا کردن ناکارآمدی یک حکومت کافی است زیرا نشان از بیتدبیری بزرگی دارد که یکپارچه کردن همه منتقدان و مخالفان در یک جبهه بزرگ براندازی نتیجه آن است. هماکنون در درون اصلاحطلبان شاهدیم که با برخوردهای حذفی حکومت، دائما بر یأس و ناامیدی آنان از اصلاحپذیری حکومت، افزون و تمایل بخشی از اصلاحطلبان به تحولخواهی و حتی براندازی تشدید شده است.
در جمهوری اسلامی شاید بتوان در کوتاهمدت همه جریانهای سیاسی منتقد و معترض را کنار گذاشت اما حذف و نادیده گرفتن همیشگی آنان ناشدنی است. اصلاحطلبان توجیهگر بیتدبیریها و سیاستگذاری غلط حاکمان نیستند و با نقد قدرت، قدرت حفظ پایگاه اجتماعی خود را دارند. خوشا به حال حکومتی که قدرت گزینش سلیقههای سیاسی مختلف را برای مردم فراهم میآورد و با این تدبیر، مردم را در دامن نظام نگه میدارد. امام خمینی با همین منطق بود که تشکیل «مجمع روحانیون مبارز» در مقابل «جامعه روحانیت مبارز» را تشویق کرده بود تا اگر مردم از طیفی از روحانیان جدا میشوند، به سراغ کسانی دیگری بروند که باز هم روحانی هستند و مدافع نظام.
شاید حاکمان از اصلاحطلبان انتظار دارند که نظرات و مبانی فکری خود را کنار بگذارند و مانند آنان بیندیشند و از گذشته خود به خصوص در حوادث سال 88 انتقاد کنند. این انتظار دور از واقعیت است و طبعا برآورده نخواهد شد. اصلاحطلبان برای طرح مطالبات اصلاحطلبانه از جمله دفاع از فهم دمکراتیک و مردمسالار از جمهوری اسلامی و ولایت فقیه و عدم مداخله نیروهای مسلح در امور سیاسی و ضرورت رجوع به مردم و برگزاری انتخابات آزاد و به دور از نظارت استصوابی حذفی و مواردی از این دست، مبانی فکری قابل طرح و قابل دفاع دارند و از موضع اوامر حکومتی، آن مبانی را کنار نخواهند گذاشت. البته اگر ادله و منطق نظری قویتر موجود باشد به آن تمکین خواهند کرد ولی دریغ از کمترین منطقی که بشود به آن اعتنا کرد. از طرفی در تحلیل رخدادهای انتخابات 88 هم هنوز حرفهای ناگفته فراوانی نزد اصلاحطلبان هست که مجال مطرح شدن در صدا و سیما و رسانههای رسمی را پیدا نکرده است و طبیعی است که اصلاحطلبان تحلیل مستقل خودشان را از آن حوادث دارند و با تحلیل رسمی حکومت همراه نیستند. طبیعی است اصلاحطلبان نمیتوانند با مدعای حکومت درباره انقلاب مخملی، همراهی با امریکا و اسراییل برای براندازی نظام، دریافت کمک مالی از عربستان، دیدار با جورج سوروس و طراحی انقلاب رنگی، پاره کردن عکس امام و بیحرمتی به روز عاشورا و مواردی از این دست موافق باشند و در همه این مسائل دارای تحلیل و نظر هستند. این موضوعات را یا باید یکجا کنار گذاشت و یک صلوات بر گذشته فرستاد و دیگر با منطق فتنه به ارزیابی اصلاحطلبان نپرداخت یا باید اجازه داد که اصلاحطلبان هم در یک بستر آزاد و مستدل، به طرح مبانی تحلیلی خود بپردازند و در هر صورت طرح یکجانبه ادعاهای حکومت علیه اصلاحطلبان چاره کار نخواهد بود.
خلاصه کنم؛ حکومت برای بقای خود هم که شده باید حضور اصلاحطلبان در صحنه سیاسی کشور را به رسمیت بشناسد و تن به نتیجه انتخاب آزاد مردم بدهد. با حذف اصلاحطلبان، بخشی از پایگاه اجتماعی حکومت زائل خواهد شد و کفه براندازان سنگینی خواهد کرد. شاید حکومتی که توان اقتصادی و اجتماعی بزرگی دارد و با حل مشکلات مردم، آنان را به حکومت خوشبین نگه میدارد برای مدتی بتواند اقدام به حذف نیروهای سیاسی رقیب کند و مردم هم سکوت کنند اما وقتی کوهی از مشکلات اقتصادی بر دوش مردم بار شده است، اوج بیتدبیری است که اقدام به حذف نیروهای سیاسی اصلاحطلب بشود که میتوانند بخشی از مردم را در صحنه نگه دارند.
چون وا نمیکنی گرهی، خود گره مشو / ابرو گشاده باش چو دستت گشاده نیست
منبع:روزنامه اعتماد 11 آبان 1400 خورشیدی