وحدتی که عملی نشد
علی شکوهی
از برگزاری مجلس ختم معمولی برای یک چهره فرهنگی و رسانهای اهل سنت در پایتخت جمهوری اسلامی جلوگیری میکنیم اما ادعای طرفداری ما از وحدت میان شیعیان و اهل سنت، گوش فلک را کر میکند. جای تعجب ندارد؟ انقلاب اسلامی میراث فکری اندیشمندانی است که از سیدجمال به بعد در تلاش برای احیای عزت و شأن مسلمانان اعم از شیعه و سنی بودند و تفرقه را محصول تمهیدات دشمنان اسلام تلقی میکردند و با شعار «بازگشت به خویشتن» و وحدت مسلمین، منشا ظهور جنبشهای متعدد اسلامخواه در جهان اسلام شدند. در اندیشه امام خمینی و شاگردان ایشان از جمله آیتالله منتظری و آیتالله خامنهای، وحدت میان مسلمانان یک ضرورت است و به همین دلیل، فتاوای فراوانی از سوی آنان صادر شده است تا زمینه تفرقه میان مسلمانان از میان برود و انجام بسیاری از اقدامات تفرقهبرانگیز منتفی شود. این تلاشها در آغاز پیروزی انقلاب ثمر داد و ما شاهد رشد مراودات میان محافل شیعه و سنی بودیم. در آن زمان برادران اهل سنت، امام خمینی را به مثابه خلیفه مجتهد مورد نظر اهل سنت، مورد حمایت قرار میدادند و ایران کانون وحدتآفرین میان همه مذاهب اسلامی و محل رجوع همیشگی بزرگان اهل سنت بود. به تدریج هفته وحدت برای تاکید بر ضرورت ایجاد وحدت طراحی شد و هر سال «کنفرانس وحدت اسلامی» میزبان صدها تن از اندیشمندان و رهبران جهان اسلام شد که محوریت ایران اسلامی را در این زمینه پذیرفته بودند. متاسفانه به تدریج این جایگاه از دست رفت و جذابیت شعارهای وحدت مذاهب اسلامی کمرنگ شد. نقش دشمنان اسلام در ایجاد تفرقه میان مسلمین و ظهور جریانهای تکفیری ضدشیعه مانند داعش و طالبان و سپاه صحابه و دیگران را در تشدید تعارضات مذهبی جهان اسلام نمیتوان نادیده گرفت اما باید اذعان کنیم که ما در جمهوری اسلامی هم به شکلی عمل نکردیم که از آن برادری میان اهل سنت و شیعیان قابل اثبات باشد.
مطابق قانون اساسی رهبری از میان فقهای شیعه انتخاب میشود و رییسجمهوری هم باید حتما شیعه اثنیعشری باشد اما در بقیه سطوح قدرت، هیچ محدودیت قانونی برای انتخاب برادران اهل سنت برای تصدی مسوولیتهای سیاسی و اجتماعی و نظامی وجود ندارد. در عمل ما در انتخاب وزرا، استانداران، فرمانداران و بسیاری از مسوولیتهای حکومتی، رویهای را برگزیدیم که نارضایتی برادران اهل سنت را به همراه داشته است. اهل سنت ایران بسیار نجیب است و وفادارانه به ایران و نظام موضع میگیرد و بسیاری از محرومیتها و محدودیتها را تحمل میکند اما تصویری که از این رفتار ما در سطح جهانی ایجاد میشود، زیبا نیست و منطق درونی آن هم کسی را اقناع نمیکند. واقعا معنا دارد بخش بزرگی از جمعیت کشورمان را برادران اهل سنت تشکیل بدهند اما نتوانند در شهرهای بزرگی مانند تهران و مشهد و شیراز و اصفهان و تبریز، مسجد داشته باشند؟ آیا حق آنان نیست که نماز جماعت خودشان را با آزادی عمل برگزار کنند و در اعیاد و مناسبتها، در اماکن مذهبی خودشان حاضر باشند؟ آیا ما از مسیحیان و اروپاییان انتظار نداریم که اجازه تاسیس مسجد در شهرهای بزرگ خودشان را به مسلمانان بدهند؟ پس چرا همین انتظار برادران اهل سنت بر ما گران میآید؟ چرا کار اروپاییان برای جلوگیری از ساخت مساجد با مناره را نقض حقوق مسلمانان تلقی میکنیم اما در ایران همین حق را برای بخشی از مسلمانان این سرزمین قائل نیستیم؟
این روش، اعتبار جهانی جمهوری اسلامی را هم خدشهدار میکند. مسلمانان کشورهای اسلامی از ما انتظار داشتند که بیش از همه حکومتها در مسیر ایجاد وحدت عملی حرکت کنیم اما الان با مشاهده عملکرد جمهوری اسلامی از ما قطع امید کردهاند. به برگزاری هر ساله کنفرانس وحدت اسلامی خیلی دلخوش نباشید چون این امامزاده شفای وحدت نمیدهد. وقتی در نماز جماعت همین کنفرانس نمیتوانیم وحدت ایجاد کنیم انتظار دارید در حوزههای دیگر معجزه شود؟ الان ما الگوی بسیاری از محافل اهل سنت در کشورهای اسلامی نیستیم اگر نگویم با ظهور جریانهای سلفی تکفیری در مرکز دشمنی بخش بزرگی از جامعه اهل سنت قرار گرفتهایم. چرا در گذشته بزرگانی مانند کلیم صدیقی، شیخ سعید شعبان، راشد الغنوشی، حسن الترابی و دهها رهبر مذهبی کشورهای دیگر همیشه در ایران بودند اما اکنون شاهد حمایت مشابه این دست از متفکران مسلمان از ایران اسلامی نیستیم؟
به اصل حرفم برگردم. در چهارم آبان ماه امسال دکتر محمدآزاد جلالیزاده از چهرههای سیاسی و از مدرسان دانشگاه کردستان و از فعالان رسانهای کشورمان از دنیا رفت. او از یک خانواده مذهبی و اهل علم کردستان یعنی خاندان جلالیزاده بود که مشهور و سرشناس و مورد احترام مردم منطقه هستند. پدر ایشان (شهید مسلم جلالیزاده) و پدربزرگش (شهید ملاعلی جلالیزاده) از مفاخر استان کردستان بودند که در سال 60 به دست عناصر ضدانقلاب به شهادت رسیدند. مرحوم آزاد، عشقی عمیق به ایران و مردم سرزمین خود داشت و در کنار عمویش (دکتر جلال جلالیزاده) با اتخاذ مشی اصلاحطلبانه به فعالیت نواندیشانه در حوزه دین و سیاست مبادرت میکرد. شاید امثال ما با برخی از مواضع و برخوردهای دکتر محمدآزاد جلالیزاده موافق نبوده باشیم اما این امر از بزرگی و خیرخواهی و صداقت او چیزی کم نمیکند و به همین دلیل، او مورد احترام بسیاری از مردم کرد و اهالی فرهنگ و رسانه بود.
چند روز قبل اعلام شد که روز دوشنبه 17 آبان مراسم ختمی از سوی خانواده آن مرحوم در تهران در محل نمازخانه اهل سنت در پونک برگزار خواهد شد ولی بعدا اعلام کردند که با دخالت برخی نهادهای امنیتی، این مجلس ختم لغو شده است. همین برخوردهاست که ظلم به اهل سنت را موجب میشود و آنان را در موضع ضدیت قرار میدهد و دستکم مدعای وحدتطلبی ما را باورناپذیر میکند. چه اشکالی داشت که خانواده آن مرحوم در محلی که نمازخانه است و نه مسجد، پذیرای بخشی از بستگان و دوستان میبود و آرام میگرفت؟ چرا باید یک خانواده داغدار و جوان از دست داده، اینگونه مظلوم واقع شود و از حق برگزاری یک مجلس ختم در تهران محروم شود؟
در انتخابات اخیر ریاستجمهوری، بزرگان اهل سنت ایران دست به یک انتخاب متفاوت زدند و از رییسجمهور کنونی دفاع کردند که به جبهه اصولگرایی تعلق دارد. اهل سنت ایران همیشه بر این باور بود که اصلاحطلبان بیش از بقیه جریانها به مطالبات آنان توجه دارند اما در این انتخابات و در غیاب جدی اصلاحطلبان، به این جمعبندی رسیدند که از نامزد اصولگرایان دفاع کنند و عمل به وعدهها را در این طیف هم محک بزنند. آنان از دولت رییسی انتظار دارند که به شعارهای خود در زمینه آرمان وحدت اسلامی و تامین حقوق اهل سنت پایبند باشند. حال چرا اجازه برگزاری یک مجلس ختم به یک خانواده سرشناس و متدین داده نشد؟
درگذشت این نواندیش کرد و فعال سیاسی و رسانهای را به خانوادهاش و به دکتر جلال جلالیزاده و همه بستگان و دوستان و همکارانش تسلیت عرض میکنم و علو درجات آن عزیز را از خداوند خواهانم.
منبع:روزنامه اعتماد 18 آبان 1400 خورشیدی