درخواست رفع حصر
در بیانیه حزب «اعتماد ملی» همزمان با آغاز دوازدهمین سال حصر مهدی کروبی، میرحسین موسوی و زهرا رهنورد آمدهاست
علیرضا کیانپور
4 هزار روز گذشت. 4 هزار روز پیش در چنین روزهایی ایران شبیه به امروز نبود. روزهایی که خبری از کرونا نبود و چنین همهگیری ویروسی در مخیله بنیبشری نمیگنجید و مصیبتی اینچنین فراگیر و مهلک را مگر تنها در فیلمهای آخرالزمانی هالیوودی و انیمههای ژاپنی میدیدی! زمانی که از قضا شبیه به همین روزها و هفتههای زمستان 1400، ایران درگیر مذاکرات هستهای با گروه 1+5 بود؛ البته با این تفاوت که وقتی همزمان با آغاز بهمنماه 89، جمهوری اسلامی دور تازهای از مذاکرات هستهای را آغاز کرد، مذاکرات در استانبول و نه وین، زیر نظر سعید جلیلی دنبال میشد و البته آن روزها هم علی باقریکنی، کنار جلیلی ازجمله مذاکرهکنندگان ارشد ایران در مذاکره با 1+5 بود اما نه رییس تیم مذاکرهکنندگان و نه در قامت معاون سیاسی حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه دولت سیزدهم. 4 هزار روز پیش، یکسالی از آغاز دولت دهم میگذشت و نهتنها امیرعبداللهیان وزیر خارجه مملکت نبود، بلکه ابراهیم رییسی هم ریاست دولت را برعهده نداشت. او رییس قوه قضاییه هم نبود؛ معاون اول دستگاه قضایی بود که ریاستش را صادق آملیلاریجانی برعهده داشت و در حالی که بیش از یکسالی از آغاز دوره ریاستش میگذشت، رییسی را که از دوران هاشمیشاهرودی به مقام معاون اولی این قوه رسیده بود، در همان سمت ابقا کرده بود. روزهایی که اگر هر از گاه نشست سران قوای سهگانه برگزار میشد نه فقط رییسی، بلکه محمدباقر قالیباف و غلامحسین محسنیاژهای هم در جلسه حضور نداشتند، چراکه ریاست دولت در اختیار محمود احمدینژاد بود و ریاست مجلس را هم علی لاریجانی برعهده داشت. سیاستمداری که البته آن زمان هم به نسبت همفکران محافظهکارش در اردوگاه اصولگرایان، میانهرو و معتدل به حساب میآمد اما نه شبیه به امروز که در مسیری که از همان روزها آغاز کرد، تا جایی پیش آمده که 30 هزار کلمه انتقادش از نظام انتخاباتی و عملکرد شورای نگهبان را رسانهای کند. 4 هزار روز پیش، ایران از جهاتی دیگر هم متفاوت از امروز بود. روزگاری که برای خرید یک دلار ایالات متحده به جای آنکه یک دسته اسکناس هزار تومانی را بشماری و حدود 30 قطعه اسکناس هزار تومانی را جدا کنی، میشد با یکی از آن هزاریهای گرانبها و نهایتا یک قطعه اسکناس 100 تومانی -که امروز مگر در موزه پول پیدا شوند- یک دلار امریکا بخری. 4 هزار روز پیش برای یک قرص نان سنگک باید 4 هزار ریال وجه رایج مملکتی بپردازی و با 4، 5 هزار تومانی که امروز میتوان همان یک قرص نان سنگک را خرید، به قول معروف میشد هیاتی را شام داد! 4 هزار روز پیش، مثل امروز نبود که بشود با یک توییت، صدایت را به چهار گوشه مملکت برسانی. البته که ملت برای هم چاپار نمیفرستادند و اتفاقا بعضی از آنها که امروز حسابهای توییتری و اینستاگرامی پرمخاطب دارند، 4 هزار روز پیش هم صفحات فیسبوکی داشتند که بتوانند حرفشان را بزنند اما نه با سرعت و فراگیری امروز. آن اقلیتی که کارشان درست بود و علم سایبرنتیک سرشان میشد، با اینترنتهای ایدیاسالشان وارد صفحات فیسبوکشان شده و به اکثریتی که به قول معروف دیالآپ، کانکت میشد، به خاطر سرعت و کیفیت اینترنتشان فخر میفروخت. 4 هزار روز پیش خیلی چیزها با امروز متفاوت بود و البته نسرین ستوده شبیه به همین امروز در حبس بود و البته از همان 11 سالِ پیش، یعنی درست از 25 بهمنماه 89، روزشمار حصری آغاز شد که تا به امروز ادامه یافته و میرحسین موسوی و زهرا رهنورد را در بنبست اختر و مهدی کروبی را گوشهای دیگر از این شهر دراندشت محصور ساخته است. حصری که بهرغم آمد و رفت این همه مقام و مسوول انتخابی و انتصابی، همچنان پابرجاست و در حالی کرسیهای مدیریتی میان چهرههای چپی و راستی و اعتدالی دست به دست میشوند، هیچ قدرتی نتوانسته آن 3 کرسی که میرحسین موسوی و مهدی کروبی و زهرا رهنورد در حصر بر آن تکیه زدهاند، تهدید کند! در این 4 هزار روز البته همانطور که این همه چیز این همه بالا و پایین شده و تغییر کرده، «امید» به رفع حصر و گشایش در اوضاع سیاسی و غیرسیاسی مملکت نیز گاهی پررنگ و پرفروغ و گاهی کمفروغ و کمرمق بوده؛ امیدی که چند هزار روز پیش میرحسین موسوی گفته بود «بذر هویت» جریانی است که پس از انتخابات بحثانگیز 88 شکل گرفت و در این مسیر، از هر فرصتی برای صحبت از «ایران» بهره برد. جریانی که در این 4 هزار روز، روزهای فراز و فرود بسیاری را از سر گذرانده و یک روز «حماسه 7 اسفند 94» را رقم زده تا تکملهای باشد بر «حماسه 24 خرداد 92» و بعد با تکرار آن حماسه در «29 اردیبهشت 96» تاکید کرد که به هیچوجه به عقب بازنمیگردیم» اما جهان سیاست، جهان ممکنات و واقعیات است و مناسبات و قواعدی دارد که گاهی راه و روش و مشی و کنشی را به اهالی سیاست تحمیل میکند که لزوما با خواست و میلشان منطبق نیست. چنانکه اگر خرداد 92 و اسفند 94 و حتی اردیبهشت 96 اوضاع بر وفق مراد این جریان سیاسی بود، روزهایی هم بودند که شبیه به دومین روز اسفندماه 98 و واپسین آدینه نخستین فصل 1400، سرنوشتی متفاوت را نه فقط برای این جریان که در عین حال برای ایران و ایرانیان رقم زد. روزهایی که انتخاباتی با حداقل میزان مشارکت برگزار شد و خروجیاش مجلس و دولتی بود که امروز هم بر سر کار است و اوضاعی متفاوت از تابستان 88 و حتی زمستان 89 رقم زده است.
آنچه اما در این حدود 4 هزار روزی که میرحسین موسوی و مهدی کروبی و زهرا رهنورد در حصر خانگی روز و شب میگذرانند، پابرجاست، همان حصری است که در 11 سال میرحسین موسوی و مهدی کروبی و زهرا رهنورد را در حصر خانگی محصور نگه داشته است. حصری که حالا حتی محمود احمدینژاد در مخالفتش ادعا میکند و البته کماکان موافقانی دارد که بر نظرشان در تمام این 4 هزار روز پای میفشرند. حصری که شاید در بازه زمانی حدودی اسفندماه 94 تا اردیبهشتماه و حتی مردادماه 96، بسیاری بسیار به پایان و شکستش امیدوار بودند و همزمان با تلاشهایی که طیفی از نمایندگان وقت مجلس در «کمیته رفع حصر» فراکسیون امید دوره دهم و چند نفری از اعضای دولت اول و دوم حسن روحانی، اینطور تصور میشد که عمرش به شماره افتاده و امروز و فرداست که شیشه عمرش ترک بردارد و فروبشکند و حالا که آن روزها را پشت سر گذاشته و سقف مطالبهمان عدم تصویب طرحی است که در صورت تصویب، بعید نیست همان نیمچه آزادی اینترنتمان را هم به چالش بکشد، کمتر به فروشکستنش و پایان حصر 4 هزار روزه میرحسین موسوی و مهدی کروبی و زهرا رهنورد امیدواریم. حالا اگرچه «امید» به رفع حصر کمرنگتر است، اما «ناامید» هم نشده و هنوز هم «بذر هویت» آن جریان سیاسی است. جریانی که دیروز یکی از احزاب موثرش در بیانیهای خواهان رفع حصر شده تا روشن شود که فروغ این امید، تاریکیناپذیر است و خاموشناشدنی. حصری که حالا حزب «اعتماد ملی» در بیانیهای که با اشاره به چهارهزارمین روز حصر شیخ مهدی کروبی، مهندس میرحسین موسوی و خانم زهرا رهنورد صادر کرده، خواستار پایانش شده و جالب آنکه این تشکل سیاسی عضو «جبهه اصلاحات ایران» هنوز همچون قاطبه اصلاحطلبان، «امید» را «بذر هویت سیاسی» خود میداند و حتی به همین بازه زمانی یکی، دو سال گذشته نیز با امیدواری مینگرد. چنانکه بهرغم آگاهی از هزار و یک گرفت و گیر در مسیر توسعه سیاسی ایرانی، حاضر نیست نگاهش را از هیچ روزنه امید و هر آنچه روشنی است، بردارد و اتفاقا همان «گشایشهای محدود درباره محصوران در یکی، دو سال اخیر» را «به فال نیک» گرفته و خواستار حصری است که تاکید دارد «مجازاتی بدون حکم قضایی» است و درنتیجه «همیشه مورد اعتراضشان»؛ حصری که «اعتماد ملی» به همین دلیل و دلایل دیگری که در ادامه در متن بیانیه این تشکل سیاسی میخوانید، معتقد است «جفایی آشکار» است که باید به آن پایان داد.
تکرار مطالبه «رفع حصر» در بیانیه «اعتماد ملی»
حزب اعتماد ملی در بیانیهای با اشاره به چهارهزارمین روز حصر آقایان حجتالاسلاموالمسلمین شیخ مهدی کروبی، مهندس میرحسین موسوی و سرکار خانم زهرا رهنورد خواستار پایان حصر شد. در متن این بیانیه آمده است: «در آستانه چهارهزارمین روز حصر آقایان حجتالاسلاموالمسلمین شیخ مهدی کروبی، مهندس میرحسین موسوی و سرکار خانم زهرا رهنورد قرار داریم و متاسفیم که تلاش دلسوزان نظام و مردم و کشور برای رفع این حصر غیرقانونی تاکنون به ثمر ننشسته است و همچنان شاهد اعمال محدودیتهای غیرقانونی برای فعالیتهای این چهرههای خدوم و دلسوز و باسابقه انقلابی هستیم.
انتخابات سال ۸۸ میتوانست فرصتی برای آشتی همه اقشار مردم با حکومت و مشارکت حداکثری آنان در یک انتخابات خوب و سالم و قانونی باشد، اما متاسفانه اصرار بخشی از حاکمیت به رای آوردن نامزدی خاص، منجر به برگزاری انتخاباتی شد که در آن بسیاری از نهادهای حاکمیتی و نظامی و نظارتی با نقض بیطرفی وارد عرصه رقابت انتخاباتی شدند و همین امر منجر به اعتراضات وسیع مردمی شد.
نوع برخورد حاکمیت با معترضان نیز بر حجم نارضایتی افزود و شکاف میان مردم با حاکمیت عمیقتر شد و در نهایت کار به این تصمیم غیرقانونی کشید که چند تن از برجستگان انقلاب و یاران و مسوولان سابق را در حصر و جمع بزرگتری را به زندان ببرند تا دامنه اعتراضات فروکش کند. تصمیمی که نتیجه آن عمیقتر شدن نارضایتیها و افزایش بیاعتمادی به حاکمیت شد که پیامد آن تا به امروز گریبانگیر کشور شده است.
مشکل و ایراد بزرگ این تصمیم این است که هیچ حکم قضایی برای اعمال حصر وجود ندارد و تصمیم شورای عالی امنیت ملی در آن ایام توجیهگر تداوم حصر غیرقانونی نیست. مطابق قانون اساسی هیچ کسی را نمیتوان مجازات کرد مگر با ترتیباتی که قانون معین کرده است. حصر به مثابه یک مجازات، نیازمند صدور حکم قضایی از مراجع ذیصلاح و با طی تشریفات قانونی است و در غیر این صورت باید آن را مجازات غیرقانونی قلمداد کرد.
ایجاد گشایشهای محدود درباره محصوران در یکی، دو سال اخیر را به فال نیک میگیریم اما مجازات بدون حکم قضایی همیشه مورد اعتراض ماست و خواستار رفع این جفای آشکار هستیم.
«حزب اعتماد ملی» به عنوان نماینده طیف بزرگی از اصلاحطلبان و به عنوان جریانی که موسس و دبیرکل همیشگی آن یکی از چهرههای تابناک و یاران مورد وثوق امام عزیز و ریاست مجلس سوم و ششم محصور است، وظیفه خود میداند نسبت به تداوم حصر آقایان کروبی و موسوی و سرکار خانم رهنورد اعتراض کند و خواستار رفع حصر و پایان دادن به رویهای شود که غیرقانونی است و هیچ ثمری جز تشدید شکاف میان مردم و حکومت و حذف نیروهای دلسوز به نظام و کشور نخواهد داشت.
ما معتقدیم در شرایطی که کشور از سوی دشمنان در محاصره شدید اقتصادی قرار دارد و همه امید آنان برای موفقیت اقدامات ضدایرانی، همین نارضایتی مردم از سیاستهای حکومتی است، بهترین راهکار این است که حاکمیت گامهای فوری و ضروری برای بازگشت اعتماد مردم به حکومت را بردارد و قطعا یکی از این اقدامات ضروری، پایان دادن به حصر غیرقانونی چهرههای خدوم و باسابقه انقلاب است.
امیدواریم گره حصر با بازگشت حاکمان و مسوولان به قانون باز شود و روند اداره کشور با میل به احیای جمهوری اسلامی به معنای واقعی در مسیری درست قرار گیرد و امور مسلمین اصلاح شود.»
منبع:روزنامه اعتماد 25 بهمن 1400 خورشیدی